معرفی کتاب هفته؛
«زیاد به خودت سخت نگیر» / رویکردی غیرمتعارف به زندگی متعارف
به دست آوردن یک زندگی خوب و سعی برای ساختن آن خیلی خوب است، ولی مشکل اینجاست که وقتی به چیزی بیش از حد ارزش بدهیم، سلامت فکر را به خطر میاندازد. کلید زندگی خوب این است که تنها روی چیزهایی متمرکز شویم که برایمان حقیقی، اضطراری و با ارزش هستند.

سرویس فرهنگی تبریز بیدار ؛ مارک منسون در کتاب «زیاد به خودت سخت نگیر»، که از پرفروشترینهای نیویورک تایمز است به ما نشان میدهد که چگونه با بیشتر شکست خوردن، بیشتر موفق شوید و به راحتی از مشکلات عبور کنید. او زندگی خودش را نیز در مسیر پرجوش و خروش کتاب وارد کرده و همین دلیل میشود که ما با کتاب احساس نزدیکی کنیم.
وی وبلاگنویسی مشهوری است که نوشتههایش بیشتر از دو میلیون نفر خواننده دارد. به گفتهی خود او، کتاب زیاد به خودت سخت نگیر ما را راهنمایی میکند تا در مورد انتخابهایتان در زندگی، آنچه میخواهید به آن اهمیت بدهیم و یا اهمیت ندهیم، کمی روشنتر و عاقلانهتر فکر کنیم و سپس تصمیم بگیریم.
نویسنده این حقیقت را با ایدۀ نو و جدیدی به نام بیخیالی به ما معرفی میکند. ایدۀ بیخیالی یکی از سادهترین روشها جهت هماهنگی دگربارهی خود با توقعاتمان در زندگی و همچنین انتخاب این حقیقت است که به چه چیزی باید اهمیت دهیم و از چه چیزهایی چشمپوشی کنیم.
اگر اغلب در آرزوی چیزی هستیم، در حقیقت این واقعیت را در ذهن ناخودآگاه خود صدا میزنیم که «آن چیز نیستیم». جهان به ما میگوید که زندگی خوب چه چیزی است؟
به دست آوردن یک زندگی خوب و سعی برای ساختن آن خیلی خوب است، ولی مشکل اینجاست که وقتی به چیزی بیش از حد ارزش بدهیم، سلامت فکر را به خطر میاندازد. کلید زندگی خوب این است که تنها روی چیزهایی متمرکز شویم که برایمان حقیقی، اضطراری و با ارزش هستند.
مارک منسون با اینکه فارغالتحصیل رشته مدیریت مالی است، علاقه زیادی به روانشناسی دارد و در این حوزه مطالعات بسیاری داشته است. او زمانی که که کاملاً ناشناس بود، اولین کتابش را به انتشار رساند و با اینکه مشهور نبود، در کمتر از یک سال توانست 15 هزار نسخه از آن را به فروش برساند. او همچنان وبلاگش را به روز حفظ میکند و وبلاگ او یکی از پربینندهترین وبلاگهای آمریکا است.
البته ذکر این نکته ضروری است که پشت مفهوم هنر ظریف بیخیالی، سه نکته وجود دارد که باید به آنها توجه داشت:
نکته اول: بیخیال بودن را با بیتفاوتی اشتباه نگیریم، بیخیالی به این معنی است که با تفاوت هایی که میبینیم، راحت باشیم.
نکته دوم: این ما هستیم که انتخاب میکنیم به چه مسائلی اهمیت دهیم، گرچه امکان دارد که این حقیقت را به درستی درک نکنیم.
نکته سوم: برای اینکه نسبت به مشکلات بیاهمیت باشیم، باید چیزی را بیابیم که اهمیت بیشتری نسبت به مشکلات داشته باشد و به آن اهمیت بدهیم.
در بخشی از کتاب زیاد به خودت سخت نگیر میخوانیم:
(مشکلات در زندگی همیشگی و ثابتاند، فقط شکل آنها تغییر میکند. برای مثال، زمانی که تصمیم میگیرید مشکل سلامت خود را با ثبت نام در یک باشگاه ورزشی حل کنید، مشکلات جدیدی برای خود ایجاد میکنید، یعنی باید هر روز زودتر از خواب بیدار شوید تا به باشگاه بروید، سی دقیقه روی تردمیل یا الیپتیکال نفس نفس بزنید و شُر شُر عرق بریزید، سپس مجبورید برای اینکه بوی گند عرق کل شرکت را برندارد، دوباره به خانه برگردید و دوش بگیرید. اینطور میشود که دیر به محل کارتان میرسید و مشکلات جدید برای شما کلید میخورند.
یا وقتی تلاش میکنید مشکل صمیمیت با شریک زندگیتان را با اختصاص دادن شب چهارشنبه به «شب قرار» حل کنید؛ با این کار مشکلات جدیدی برای خود خلق میکنید، مثلاً باید هر چهارشنبه به فکر باشید که چه برنامهای برای شب تدارک ببینید، کجا بروید و در کدام رستوران غذا بخورید.
مشکلات هرگز متوقف نمیشوند، فقط تبدیل یا به روز میشوند.
شادی با حل مشکلات به دست میآید. کلمه کلیدی در اینجا «حل کردن» است، اگر از مشکلات خود اجتناب میورزید یا احساس میکنید هیچ مشکلی ندارید، باید بگویم قرار است خودتان را بدبخت کنید. همینطور اگر احساس میکنید مشکلاتی دارید که نمیتوانید آن را حل کنید، متأسفانه باز هم قرار است خودتان را بدبخت کنید. راه حل جادویی، حل مشکلات است نه اینکه مشکلی نداشته باشید.
ما برای شاد بودن نیاز داریم مشکل را حل کنیم، بنابراین شادی شکلی از عمل و فعالیت است، نه کیفیتی منفعل که به شما ارزانی شود یا دست بر قضا آن را در ده مقاله برتر هافینگتون پست پیدا کنید چیزی که استاد یا راهنمای معنوی به شما بگوید. شادی همیشه وقتی سرانجام پول کافی برای خرید خانه بزرگتر یا اضافه کردن اتاقی دیگر به خانه به دست میآورید، به دست نمیآید. شادی در مکانی خاص، ایدهای خاص، کاری خاص یا حتی کتابی خاص در انتظار شما نخواهد بود.)