توجیهاتی در باب بازسازی مزار شهدا که قابل قبول نیست

شهدا را به موزه نرانید!

اصراری که متولیانِ «یکسان‌سازیِ مزار شهدا» برای «موزه‌سپاری»ِ فرهنگ شهادت دارند قابل درک نیست. این‌همه اصرار که حتماً باید نشانه‌های فرهنگِ ایثار و شهادت را از سر مزار شهدا برچید و گلزار شهدا را عاری از هر معنا و محتوا و نماد و نشانه‌ای نمود و آثار را به موزه برد برای چیست؟

به گزارش تبریز بیدار، یکسان سازی مزار شهدا تا کنون واکنش های متفاوتی در میان اصحاب فرهنگ و مسئولین در پی داشته است. پس از گفتگو تبریزبیدار  با رییس سازمان آرامستان ها و گلزار شهدای وادی رحمت، نظر یکی از منتقدین پس از این گفتگو را منتشر می کنیم. علی سلیمانیان از جمله فعالین فرهنگی تبریز است که از ابتدا به روند یکسان سازی مزار شهدا انتقاد داشته است. آخرین یادداشت وی را در همین زمینه برای مخاطبان گرامی منتشر می شود:

اصراری که متولیانِ «یکسان‌سازیِ مزار شهدا» برای «موزه‌سپاری»ِ فرهنگ شهادت دارند قابل درک نیست. این‌همه اصرار که حتماً باید نشانه‌های فرهنگِ ایثار و شهادت را از سر مزار شهدا برچید و گلزار شهدا را عاری از هر معنا و محتوا و نماد و نشانه‌ای نمود و آثار را به موزه برد برای چیست؟ آیا جز این است که می‌خواهند شهدا را به موزه بسپارند؟ حالا هر چقدر هم که بیایند و این اصرار برای موزه‌نشین کردن شهدا را توجیه کنند و انکارش نمایند، وقتی که عملکرد آنان جز بر این گواه نیست، چه فایده‌ای دارد؟

زدودنِ گلزارهای شهدا از معنا و محتوا، تنها به بهانه‌ی «مرمت و بهسازی» آیا بهانه‌ای بیش از اندازه نخ‌نما و مضحک نیست؟ هر عقل سلیمی می‌داند که گذر زمان هر ساختارِ فیزیکی را دچار آسیب و فرسودگی و آن را نیازمند بازسازی و مرمت می‌کند؛ اما کدام عقل سلیمی می‌تواند این بهانه‌ی نخ‌نما را بپذیرد که بازسازیِ گلزار شهدا، حتماً باید با حذف آثار و نمادها همراه شود؟ وقتی همه چیز امکان بازسازی و مرمت دارد، چطور می‌شود که سنگ‌نوشته‌های مزار شهدا و جعبه‌های عکس و پرچم‌ها و دیگر نمادهایی که بر سر این مزارها وجود دارد را نشود مرمت و بازسازی کرد و حتماً باید آن‌ها را از سر مزار شهدا برچید؟ آیا علم کردنِ هر بهانه‌ای برای به موزه راندنِ این آثار، بیش از اندازه بلاهت نیست؟ و می‌گذریم از این‌که وقتی حرف از موزه هم می‌زنند، اصلاً حرف از کدام موزه می‌زنند؟ از موزه‌ای که نیست؟

شهدا را موجوداتی تصور کرده‌اند که گرد تاریخ بر سر و روی آنان نشسته و دیگر باید آن‌ها را قاب گرفت و به موزه سپرد. آن‌ها را تا پشت درب‌های موزه عقب می‌رانند و دربش را هم از پشت محکم می‌بندند؛ شهدا برای خودشان و ما هم برای خودمان. این سکولاریسمِ خوش بر و رو، انتظار هم دارد از او برای این خدمتی که به شهدا کرده، تقدیر شود. به موزه راندنِ شهدا اقدامی قابل تقدیر است که چنین انتظاری دارند؟ به موزه راندن شهدا، چه جای مباهات دارد؟

اگر متولیانِ امر، آن‌قدر به مزار شهدا رسیدگی نکرده‌اند که امروز نیاز به یک بازسازی اساسی پیدا کرده است، بسیار مقصرند و باید پاسخ‌گو باشند که چرا این‌قدر دیر؟ و اگر به بهانه‌ی این بازسازی بخواهند آثار موجود بر سر مزار شهدا را به جای مرمت، از بیخ و بن برچینند و آن را تبدیل به محوطه‌ای عاری از روح و معنا نمایند، دارند به راه سرخی که پایش خون چند صد هزار شهید و خونِ دلِ مادران و پدران و همسران و فرزندان شهدا ریخته شده است، جفا می‌کنند. دارند با این ندانم‌کاری‌شان یک تاریخ را از جریان یافتن خونِ شهدا در آینده‌ی آن، بی‌نصیب می‌کنند و این یک خیانتِ فرهنگی است. موزه‌نشین کردن شهدا، با هر بهانه‌ای که انجام شود یک خیانت آشکار است؛ چه این را بدانند و چه ندانند، و چه به رویشان بیاورند و چه نیاورند.

* این یادداشت بازتاب نظر تبریزبیدار نیست و این پایگاه اطلاع رسانی از جهت تنویر افکار عمومی آن را منتشر کرده است.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *