مسلمانان دو قبله دارند، کعبه برای عبادت و قدس برای شهادت

دیدار فرمانده سپاه عاشورا با خانواده اولین شهید مدافع حرم آذربایجان

سردار غلام عسگر کریمیان به همراه حجت الاسلام والمسلمین کاملی فر با خانواده شهید عبدالصمد امام پناه دیدار کردند.

به گزارش تبریز بیدار، سردار غلام عسگر کریمیان به همراه حجت الاسلام والمسلمین کاملی فر با خانواده شهید عبدالصمد امام پناه دیدار کردند. در این دیدار کریمیان ضمن گرامیداشت یاد و خاطر آن  شهید بزرگوار از زحمات پدر و مادر قدرانی کرد.

Image title

Image title

سیدصمد در سال ۱۳۴۸ به دنیا آمد. شهر تبریز میزبان اولین قدم های کودکی اش شد. ۷ ساله بود که به مدرسه رفت و تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. عاشق امام و جبهه و شهادت بود ولی حیف که دیر به عرصه رسیده و فرصت طلایی را از دست داده بود؛ فرصت و امکان شهادت در راه خدا را. تنها کاری که فکر می کرد آبی بر آتش درونش بریزد، رفتن به قم و ملحق شدن به جرگه ی طلبگان و شاگردان امام زمان (عج) است تا بلکه فرجی به دست او حاصل شود و او را به آرزویش برساند. 

صمد خود را شدیداً سرگرم درس خواندن و مطالعه کرد؛ با دست نوشته ها و آثار شهید دکتر چمران و گروه چریکی او آشنا شد و علاقه اش دوچندان گردید. تأثیری که دکتر چمران در سیدصمد گذاشت، فوق العاده بود و او را در تصمیم قبلی اش ثابت قدم تر کرد او هم مثل شهید چمران، در سر اندیشه ی رفتن به لبنان را می پروراند؛ همان اندیشه ای که باعث شد در تابستان سال ۱۳۶۹ محل خدمت نظام وظیفه را ترک گفته و سعی کند از مرز ترکیه خارج شده و به سوی کشور آرزوهایش سفر کند؛ کاری که باعث شد تنبیه شود. 

او داشت خود را برای شهادت مطهر می کرد. طی چهار سال تحصیل در حوزه ی علمیه ی قم مکاتباتی هم بارهبر معظم انقلاب، پیشوا و مرجع خود داشت و حرف دلش را با ایشان درمیان می گذاشت. او در تاریخ ۴/۶/۱۳۷۴ آزاد شد و نیروی آن صمد را فارغ البال به سوی آرمانش هدایت کرد. ابتدا به سوریه رفت و از آن جا وارد لبنان شد تا در کنار سایر برادران دینی مقابل ظلم صهیونیست بایستد. صمد در یکی از دست نوشته اش این گونه نگاشته: 

« مسلمانان دو قبله دارند، کعبه برای عبادت و قدس برای شهادت»


Image title



صمد مدت ۸ ماه در جبهه ی لبنان جنگید و یک دستش را در راه دفاع از اسلام به پیشگاه احدیت تقدیم کرد و بالاخره در تاریخ ۲۶/۱/۱۳۷۵ در سنّ ۲۷ سالگی ملکوت را مقابل چشمانش دید و با آغوش باز پذیرایش شد ولی بر آستان حضرتش بی سر و بی دست باید رفت. او ابایی نداشت و سر و دست را با کمال میل تقدیم کرد. 

۵ روز بعد پیکر خون آلودش را به خانواده تحویل داده و در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز به خاک سپردند. 



نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *