سرویس سیاسی تبریزبیدار؛
سال ۹۴ هجری شمسی رو به پایان است و گویی هر روز که صفحهای بر دفتر تقویم این سال افزوده میشود، به نسبت دهها و صدها به میزان کشته شدگان و آوارگان جنگهای اخیر در خاورمیانه افزوده میشود.
گویا همین ۴ سال پیش نبود که ملتهای عربی با خیزش در برابر عمال آمریکا و غرب، طومار مبارک، بن علی و قذافی را در هم پیچیدند و نوید تشکیل دولتهایی مستقل و با رویکرد اسلامی را برای خاورمیانهای جدید را به جهان دادند.
سرایت این جنبشهای مدنی به کشورهای تا بن دندان مستبد و بدوی همچون عربستان سعودی، باعث گردید این دولتهای مستعجل و غیردموکراتیک با مقابله درون زای بحران و صادرات برون زای این جنبشها در کشورهای دیگر، تهدید را از مرزها و حکومتهای خود دور کنند.
سوریه به عنوان یکی از خطوط محور مقاومت اسلامی و حلقه واسط ژئوپلتیک آن، هدف مناسبی برای آتش افروزی در این کشور بود. صادرات تروریسم سکولار در ابتدای کار اولین استراتژی بود که با شکست در قالب ارتش آزاد، جای خود را به جوانانی مأیوس و سرگشته که سودای خلافت قرون ابتدایی اسلام را در سر میپروراندند کرد.
گسترش تروریسم تکفیری و رادیکالیزه شدن این جریان با کشتارهای وسیع و قساوت قلب، باعث شکل گیری ۲ جبهه در مقابل هم و تبدیل شوریه به عنوان کشوری واسطه برای جنگهای نیابتی ابرقدرتهای منطقه و جهان گردد.

جنگ جهانی نیابتی
یک سوی این جریان را ایران، عراق، روسیه، حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی به عنوان قطب حامی بشار اسد تشکیل میداند که علی رغم در کنار هم بودن اهداف مختلفی را از این حمایت در سر میپروراندند.
ایران و مقاومت اسلامی برای تداوم خط ژئوپلتیک مقاومت و قشار بر علیه رژیم سعودی و عدم شکل گیری حکومتی وابسته به غرب و آل سعود، از بشار اسد حمایت میکردند و روسیه نیز برای تداوم حضور در تنها حیات خلوت خود در مدیترانه، به حمایت از بشار اسد و دولت این کشور پرداختند.
در سوی دیگر میدان، آمریکا، اروپا و رژیمهای متحجر و واپس گرای منطقه با حمایت از مخالفین بشار اسد و تجهیز آنان درصدد تضعیف قدرت ایران در منطقه، براندازی حزب الله لبنان و نفوذ به حیات خلوت چندین دههای ایران در کنار مرزهای اسرائیل برآیند.
آوردگاه سوریه در چندین سال اخیر صحنه چنین تقابلی جهانی در سطح ژئوپلتیک محدود این کشور بوده و نشانگر تصمیم جدی دو طرف برای پیروزی در این میدان نبرد هستند، چراکه به زعم بسیاری از تحلیل گران، پیروز جنگ سوریه، تبدیل به قدرت بلامنازع منطقه و رقیبی جدی برای این جریان خواهد بود.
تحلیل چرایی چرخش صحنه سوریه در نیمه اول سال از شکست بشار اسد در بسیاری از جبهههای نبرد و پیروزی در نبرد در نیمه دوم سال، مجالی دیگر میطلبد، اما بررسی سیاستهای متذبذبانه و ابن الوقتی یک کشور در سوریه حاوی نکات قابل توجهی است.

تنش صد با همسایگان!
ترکیه به عنوان یکی از کشورهای همسایه سوریه، از زمان آغاز بحران در سوریه پا بر روی بسیاری از اصول تعریف شده در سیاست خارجی حزب اخوانی عدالت و توسعه، در قالب «تنش صفر با همسایگان» گذاشت و با دخالتی آشکار در بحران سوریه از زمان آغاز و تشدیدان در سالهای اخیر، مجالی برای نفوذ قدرت خود و تجدید خلافت نوعثمانی خود یافت.
ترکیه به عنوان یکی از کشورهای همسایه سوریه، از زمان آغاز بحران در سوریه پا بر روی بسیاری از اصول تعریف شده در سیاست خارجی حزب اخوانی عدالت و توسعه، در قالب «تنش صفر با همسایگان» گذاشت و با دخالتی آشکار در بحران سوریه از زمان آغاز و تشدیدان در سالهای اخیر، مجالی برای نفوذ قدرت خود و تجدید خلافت نوعثمانی خود یافت.
اردوغان از آغاز بحران در سوریه بر روابط مستحکم و حسنه خود با بشار اسد پشت پا زد و با حمایت لسانی ودیپلماتیک از نیروهای شورشی و آشوبگر درونی، فضایی سنگین را علیه دولت سوریه پدید آورد.
با طولانی شدن بحران در سوریه، گویی میزان دز “تنش صفر” بالا میرفت و ترکیه در ابتدا با حمایت از افسران جدا شده از ارتش سوریه و سکولارهای مخالف حزب سوسیالیست بعث سوریه، تشکیل ارتش آزاد را اعلام کردند و با حمایت تسلیخاتی از این گروه زمینه قدرت یابی آنان را در شهرهای مهمی همچون درعا، حلب و حمص فراهم ساختند.
با گذشت زمان، عدم کارایی و نمود میدانی تروریستهای سکولار ارتش آزاد بر همگان عیان شد و در نیمه راه ترکیه با زمینه چینی برای حضور نسل جدیدی از تروریستها، فصل تازهای را بر تراژدی هولناک یک ملت گشود.
در نهایت با ورود نیروهای جهادی و تندروی سنی به سوریه در قالب گروههایی از قبیل جبهه النصره، داع (داعش بعدی)، جبهه الاسلامیه و سایر بنیادگرایان جهادی، توانستند وزنه معادلات را در سوریه به نفع خود تغییر دهند.
سیاست رسمی ترکیه در این مدت در قالب شاهراهی برای نفوذ تروریستها از شمال سوریه و تجهیز آنها چیزی نبود که کسی آن را انکار کند. دستگاه امنیتی ترکیه به پیش برنده این سیاستهای متوهمانه اردوغان در سوریه بود، اما چندین ماه است که وضعیت در این کشور بحران زده تغییر کرده و با تقویت نیروهای دولتی در سوریه و پیش روی آنان تا نزدیکترین فاصله از مرز ترکیه، شرایط برای اردوغان و داوود اوغلو سخت شده است.

رجب پاشا نادم شده است؟!
با تشدید تنش سیاسی ایران و عربستان در چند ماه اخیر و خزیدن ترکیه به اردوگاه آل سعود، شواهد نشانگر همراهی صد درصدی این کشور با عربستان برای برانداختن دولت قانونی بشار اسد دارد، اما در کنار این مسائل، سفر اخیر داوود اوغلو به ایران و آتش بس موقت در سوریه میتواند نشانههای پررنگی بر تغییر معادلات و سیاست تریکه در تقابل با ایران باشد.
واقعیت آن است که عربستان سعودی به عنوان مخالف جدی ایران در منطقه در تلاش برای مهار ایران و قدرت گیری محور سلفی-سنی خود در منطقه در تقابل با محور مقاومت شیعه است اما ترکیه به عنوان رقیبی جدی برای ایران بیش از آنکه دارای ریشههای تاریخی نزدیکی به عربستان باشد، خود را به ایران نزدیک میبیند تا عربستان.
از سوی دیگر، یکی از مهمترین عناصر تاثیرگذار بر تداوم حیات رژیم سعودی در منطقه وجود بحران در خاورمیانه و تشدید آن برای تداوم ترویج ایران هراسی و شیعه هراسی در منطقه است. اما حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان به جد به دنبال تجدید خلافت نوعثمانی و تسخیر سوریه به عنوان دروازه ورودی به دنیای عرب است، اما این دروازه میتواند کشوری به جز سوریه با هزینههای فراوان اغتشاش در مناطق مرزی خصوصاً کردنشین آن باشد.
یکی از مهمترین دلایل دیگر بر نرم شدن موضع ترکیه در قبال بحران سوریه، فرصتیهایی طلایی از سوی ایران برای عبور از گذرگاه تحریم ترکیه توسط روسیه و بحرانهای مالی ناشی از آن است.
روابط اقتصادی و تجاری یک میلیارد دلاری ایران و تریکه در سال ۲۰۰۲، یک دهه پس از آن در سال ۲۰۱۲ به ۲۲ میلیارد افزایش یافت. اما عوارض ناشی از تحریم علیه ایران، این مقدار را در سال ۲۰۱۴ به ۱۰ میلیارد کاهش داد و اینک در سال ۲۰۱۶ دو کشور به این توافق دست یافتهاند که در عرض دو سال مناسبات تجاریشان را سه برابر کنند و به ۳۰ میلیارد دلار در سال برسانند.
سفر اخیر داوود اوغلو به ایران، میتواند نشانهای از فاصله گیری رجب پاشا از دنباله روی سیاستهای خصمانه سعودی علیه ایران و تقویت کننده احتمال پیاده سازی راهکار سیاسی در حل بحران سوریه باشد؛ بحرانی که اینک منجر به نابودی یک ملت و تبدیل آن به خطرناکترین کانون تهدید ژئوپلتیک جهان شده است.
