۲۱ اسفند ۱۳۹۴ 0:00 ق.ظ شناسه خبر: 1055572
به گزارش تبریز بیدار، سید حسن شکوری، اگرچه گمنام زیست اما هیچوقت گوشهگیر و منفعل نبود. نشان به آن نشان که بارها خود را در معرض رأی مردم تبریز قرار داد و با اعتماد و انتخاب آنها، وکالت مردم شریف تبریز را در شورای اسلامی شهر بر عهده گرفت. به جرات میتوان گفت که از خوشنامترین صاحبمنصبان مردم تبریز در این سالها بوده. سابقهی حضور مؤثر و فعال آقاسیدحسن در ادوار مختلف شورا، میتواند حاوی تجربیات و عبرتهای ارزنده برای منتخبان ملت در شورا و مجلس باشد. برای آشنایی با این وجه از شخصیت شهید سید حسن شکوری، با «دکتر رسول درسخوان»، از همراهان سید در شورای اسلامی شهر تبریز نشستهایم.
از آشناییتان با آقا سید بگویید. کجا و چگونه باهم آشنا شدید؟
چون ما با بچه های متعددی در انقلاب و جنگ آشنا شدهایم، تاریخ بیشتر آشنایی هایمان یادم نمی آید. ولی بخاطر می آورم که مطمئناّ از طریق سپاه، جنگ و از آن زمان با آقا سید حسن آشنا شده ام. ولی جزئیاتش در خاطرم نیست. احتمال میدهم که از سال ۵۹ در خدمت شریفشان بوده باشیم؛ از روزهای اول جنگ.
پس قاعدتاً باید از دوره ی جنگ و ارتباطتان با ایشان، چیزهایی یادتان باشد.
یادم هست. ولی اینکه از نزدیک در یک گردان باشیم یا نزدیک هم باشیم، نه؛ اینطوری نبوده. ما قبل از آن در لشکر عاشورا در جبهه های جنگ این عزیز را زیارت میکردیم. بعدها هم که ایشان در سطح فرماندهی بودند. ولی اینکه در دوره ی جنگ، خیلی به هم نزدیک و در کنار هم باشیم، اینطور نبوده. در شورای شهر بود که خیلی با هم بودیم. ولی در جبهه های جنگ بصورت عمومی با هم ارتباط داشتیم.
در کدام دوره های شورا با هم بودید؟
در شورای سوم، در خدمت شریفشان بودهایم.
در هنگام انتخابات، یعنی قبل از انتخاب شدنتان و در دوران تبلیغات با آقا سید حسن ارتباطی داشتید؟
معمولاّ لیستهایی که نوشته میشد ما در بین آنها لیستهای مشترکی داشتیم. بچه های رزمنده که لیستهایی مینوشتند بصورت مشترک، من و ایشان در آن لیستها بودیم. ما با آنها با هم بودیم ولی اینکه آقای شکوری خودش بیاید و لیست بدهد یا اینکه ما لیست بدهیم، آن گونه نبود. در همان لیستها با هم بودیم که مخصوصاّ در دوره ی سوم در لیستهای متعدد، در خدمت آقای شکوری بودیم.
بعد از اینکه در انتخابات شورا، پیروز شدید، برای کسب تجربه با سید حسن مشورت میکردید؟
بله؛ ما قبل از اینکه شورای سوم به شکل رسمی کارش را شروع کند، در فاصله ی چند ماههای که وجود داشت، با یکدیگر جلساتی داشتیم و همفکری میکردیم. با دیگر دوستان رزمنده هم همینطور.
می توانید بفرمایید که دلیل قرار گرفتن شما با سید حسن در یک لیست چه بود؟ چه اشتراکاتی داشتید؟ یا ایشان چه نکاتی مدنظرشان بود؟
در مورد آن که به ما لطف کرده بودند. آقای شکوری خیلی شناخته شده تر از ما بودند. چون من یک دوره ای را در تهران و قم بودم، شاید بعضی از عزیزانمان آن طورکه باید ما را نمیشناختند. برای همین قرار گرفتن در کنار آقا سید حسن و رزمنده های دیگر، موجب شناخته شدن ما هم میشد. سوابق دوران جنگ و انقلاب شاید باعث میشد که لطف بکنند و ما در کنار آنها قرار بگیریم. مشترکات عمده ی ما سوابق انقلابی و جنگ میتوانست باشد و شاید هم اینکه برای مثال در نظر مهندس شکوری، به طور قطع یکی از ویژگیها، سلامت اقتصادی بود. از نظر ایشان، سلامت اقتصادی، اهمیت زیادی داشت.
چگونه به این قضاوت در مورد آقاسیدحسن رسیده بودید؟ چه چیزهایی در او دیده بودید؟
کلاّ با توجه به مواضعی که مهندس شکوری در دوره های مختلف شورا گرفته بودند و همچنین در شورای سوم، من اطمینان داشتم که برای مهندس شکوری سلامت اقصادی اولویت اول را دارد. یعنی هدف اصلی انقلاب و حتی جنگ این است که اخلاق و سلامت حاکم باشد. در معیارهای آن عزیزمان، رفتار و سلامت اخلاقی مهمتر از صف بندی های سیاسی بود؛ صفبندی های سیاسی هم بود ولی هدف اصلی انقلاب و جنگ همان درستی، پاکی، اخلاق و سلامتی است. این برای آقای مهندس شکوری مسئله ی خیلی مهمی بود. یعنی مواضعی که میگرفتند، آرایی که در شورا میدادند، در تک تک لایه ها این نکته وجود داشت.
این اصرار بر سلامت اخلاقی و اقتصادی، قبل از انتخاب شدن هم برای ایشان اهمیت داشت؟ مثلاً در ایام تبلیغات؟
ببینید! لیستها به گونه ای بودند که افراد خودشان چندان نقشی در ورود به آنها نداشتند. لیست به گونه ای نبود که برای مثال فرد در ایام انتخابات بیاید و بگوید آقا این لیست این گونه نباشد؛ این امکان وجود ندارد. بنابراین، ایشان خودشان تا جایی که می توانستند دقت می کردند. کم نمی گذاشتند در این مورد. این را لااقل در تبلیغات خودشان حتماً لحاظ می کردند.
زمانی که وارد شوراء شدید آقا سید حسن در کدام کمیسیون بود؟ در یک کمیسیون بودید؟
آقای مهندس شکوری جایگاه های مختلفی داشت. برای مثال در یک دوره در کمیسیون عمران با هم بودیم. من هم رئیس کمیسیون بودم. آقای مهندس شکوری نایب رئیس بودند. در عین حال آقای «علاءالدین نورمحمدزاده» که رئیس شورا بودند، یک بخش کمیسیون تحویل یا کمیته ی تحویل در پروژههای عمرانی تعیین کرده بودند که مسئولیت تحویل پروژه های عمرانی بر عهده ی مهندس شکوری بود. یعنی این گونه نبود که به کمیسیون عمران بیاید؛ از همان جا کمیته ی تحویل پروژهها را چک میکرد و تحویل میگرفت. مسئولیت آن با مهندس شکوری بود. در عین حال هم نایب رئیس کمیسیون عمران بودند. یک دوره هم نایب رئیس شورا شدند.
طبیعتاً در کمیسیون عمران، سر و کارتان با پروژه ها بود. آن سلامتی که گفتید، در این عرصه ها شاید سخت باشد نگهداری اش. حاج آقا را در آن شرایط چگونه دیدید؟
انصافاً خیلی دقت میکردند. مهندس شکوری در تحویل پروژه ها، در مسائل مربوط به پروژه ها خیلی دقت داشتند؛ از پشت پرده های پروژههای اقتصادی اطلاعات خوبی کسب میکردند و زمانی هم که مواردی پیش میشد، در مقابلش میایستادند و تذکرات لازم را میدادند.
نمونه هایی از این تقابل و مقاومت یادتان هست؟
اگر اجازه بدهید وارد نمونه ها نشویم!
اسم نبرید. مثلاً بفرمایید که پروژهای وجود داشت که قضیه اش این چنین بود.
بله چندین پروژه وجود داشت، که این اتفاقات در آنها افتاد. حتی یک موردی پیش آمد که مهندس شکوری امضاء نکرده بودند، ما دیدیم که پروژه خواهد خوابید، به مسئله ورود کردیم؛ یعنی مسئله تا این اندازه حاد شده بود. به هر حال، مواردی وجود داشت. تقریباّ اعضای شورا در شورای سوم، در این مورد به سلامت نفس آقای شکوری از بعد نظارتی اعتقاد داشتند؛ البته افرادی هم بودند که بعضی اوقات بر علیه اش جوسازی می کردند. طبیعتاّ این مسئله وجود داشت ولی ما با هر کدام از اعضای شورا که حضوری صحبت میکردیم میگفتند: «ما آن گونه که از نزدیک مهندس شکوری را میبینیم، این جوسازی هایی که میگویند «آقا او خیلی سخت گیر است، بیش از اندازه ایراد میگیرد و… صحت ندارد» بیشترشان این حرف را بصورت شخصی میگفتند. برای مثال «دکتر دبیری» خودش چندین بار گفته بود که بعضی از افراد میخواهند القا کنند که آقای مهندس شکوری موضع منفی دارد نسبت به پروژه ها. در حالیکه من عملاّ میبینم که مواضع ایشان خیلی هم مثبت است، فقط خیلی دقیق هستند.
فرمودید که به خاطر دقت ایشان، تبلیغات و جوسازی هایی علیه شان شده بود. این جوسازی ها چگونه صورت می گرفت و چه تاثیراتی داشت؟
نمیدانم این را منتشر می کنید یا نه؛ ولی برای مثال به نظرم در انتخابات شورای چهارم که مهندس شکوری رای نیاوردند، چندین عامل وجود داشت. اصلاّ این موضوع، خودش قابل تحلیل است. چندین فاکتور تاًثیرگذار شد در این عدم موفقیت. تبلیغات سنگینی علیه ایشان صورت گرفت. آنچنان که متاسفانه نتوانستند وارد شورای چهارم شوند. جزئیاتش را اجازه بدهید عرض نکنم.
ارتباط مهندس شکوری با بدنه ی شهرداری چگونه بود؟
ارتباطشان با بدنه ی شهرداری خوب بود ولی با بعضی از مدیران اختلاف و تقابل داشتند؛ بالاخره میرفتند و از مواردی ایراد میگرفتند، در صحن شورا مطرح میکردند، برای فرمانداری نامه مینوشتند… یعنی آن بعد نظارتی را که معمولاّ در شوراهای شهر در ایران به آن انتقاد وارد است، آقای شکوری خیلی جدی می گرفتند. برخلاف بیشتر اعضای شوراها در ایران که تقریباّ این ایراد بر همهی ما وارد است، مهندس شکوری خیلی فعال بودند. خوب طبیعتاّ زمانی که اکثریت شوراها بٌعد نظارتیشان ضعیف است و تنها یکی دو نفر اصرار بر نظارت دارند، روی این یکی دو نفر حساسیت ایجاد می شود. بعضی اوقات هم میشد که مدیران شهرداری حساسیت داشته باشند؛ نه اینکه خیلی جدی بخواهند کاری علیه ایشان انجام دهند ولی بالاخره ممکن بود بعضی از آنها بخاطر نظارتهایی که مهندس شکوری انجام میدادند دلخور شوند؛ ولی در مجموع، رابطه شان با بدنه ی شهرداری خوب بود. معمولاّ در لوایح و طرحهایی که به صحن شورا می آمد، از حق و حقوق پرسنل شهرداری دفاع میکرد. مهندس شکوری در این عرصه پیشتاز بود.
در دوره ی سوم مهندس شکوری، شما و آقای اسوتچی، تقریباّ یک تیم شدید. در افکار عمومی هم شما را در یک تیم میدانستند.
البته نه در تمامی موارد، ولی در اکثر مسائل بله باهم بودیم. در بعضی از موارد حاج آقا اسوتچی جنبه ی پیگیری مسائل کارگریشان خیلی قوی بود. آقای مهندس شکوری هم جنبه ی نظارتیشان در کل مسائل یا در پروژهها خیلی قویتر بود. به هر حال گروه، رسمیت نداشت ولی در بیشتر موارد مواضع به هم نزدیک میشدند.
چه عواملی باعث شده بود که شما سه نفر باهم باشید؟
شاید حساسیت ما به سلامت مالی باعث میشد که این گونه باشیم؛ برای مثال در پروژه ی «باغلارباغی» زمانی که من به تخریب آن اعتراض کردم، بعضی از همکاران ما معتقد بودند که آنجا اصلاًّ پارک نیست، ما پارک را تخریب نمیکنیم؛ یا بعضی از دوستانمان فکر میکردند که درست است یک پارکی اینجا دارد تخریب میشود ولی اینجا سرمایه گذاری میشود که با درآمد این سرمایه گذاری، در جاهای دیگر شهر میتواند پارک احداث شود. در حالی که آن موقع دیدیم مهندس شکوری و حاج آقا استوتچی از ما حمایت کردند. یعنی این دو نفر بیشتر از همه از ما حمایت میکردند ولی بعضی از دوستانمان هم برای خودشان دلایلی داشتند یا بعضی از افراد فکر میکردند که در توسعه ی شهر یا در توسعه ی جامعه کمی میتوان نسبت به سلامت مالی اغماض کرد ولی ما اینگونه فکر میکردیم که لازمه ی توسعه این است که سلامت اقصادی خیلی رعایت شود. اینها از تفاوت دیدگاهها و فکرها میتوانست سرچشمه بگیرد.
در راًی گیری ها، این نزدیکی کاملاّ محسوس میشد. چون رأیگیریها حساس هستند، در آنها کاملاّ حس میشود که چه کسانی به هم نزدیکند. مخصوصاّ در شورای دوره ی سوم که تعدادمان یازده نفر بود، این حساسیت بالا بود.
آقا سید، چه اولویتهایی را در برنامهی کاری خودشان در شورا داشتند؟ روی چه مسائلی خیلی پیگیری نشان میدادند؟
اگر بخواهم خلاصه بکنم سلامت، صحت پروژهها و توجه به مسائل فنی؛ چون رشته ایشان مهندسی برق بود در مسائل مربوط به املاک، با تحلیلهای ریاضی بهراحتی تجزیه و تحلیل میکردند. در پروژههای سرمایه گذاری در تملک محاسبات ریزی انجام میدادند، به طور دقیق حساب را درمی آوردند. در برآورد، من میتوانم بگویم که ایشان در بین یازده نفر دقیق ترین برآورد پروژه ها را داشتند. در درصدهای توافق حساسیت زیادی داشتند. در سلامت اداره حساسیت زیادی داشتند. به قانونمند بودند انتصابات خیلی حساسیت داشتند. می گفتند انتصابات باید قانونمند باشد، باید اصولی باشد. افراد ناصالح در پستهای حساس مدیریتی نباشند؛ در یک کلمه: توجه به سلامت سازمانی و توجه به بهره وری بالای پروژهها، اولویت ایشان بود.
می توانید مثالهایی بزنید از این عملکرد سید؟
یادم هست، زمانیکه «پروژه ی آیسان» مطرح شد آقای مهندس شکوری محاسبات خیلی دقیقی درآوردند و گفتند: «در آن توافقی که صورت گرفته است درصد سهم شهرداری پایین است، برای اینکه این سهم جبران شود، باید یکی از طبقه های برجهای آیسان به شهرداری بدهند» مجدداّ علاوه بر درصد، یک طبقه از برج آیسان به شهرداری اختصاص یافت و قرار شد آنجا در آینده محل برگزاری جلسات شورای شهر باشد. با محاسبهی دقیق، اینها را درمی آوردند و مطرح میکردند. یا مواردی وجود دارد که من نمیتوانم زیاد بازش کنم؛ برای مثال آن زمان آقای مهندس شکوری از انتصابات شکایت کرده بود. امروز میبینیم که آن افراد با یک کارنامه ی منفی اقتصادی پستهای مدیریتی شهرداری را ترک میکنند در حالی که آن زمان آقای مهندس شکوری اعلام میکرد این انتصابی که در فلان منطقه انجام گرفته است درست نیست! یعنی میتوان گفت این موارد کاملاّ یادم هست و میتوانم ذکر کنم.
آقا سید حسن عصبانی هم میشدند؟
خیلی کم. زیاد عصبانی نمی شدند. خوشبختانه جو شورای سوم به گونهای بود که هیچ کس خیلی عصبانی نمیشد. یکی دو مورد دیدم که عصبانی شدم. ولی معمولاً آرام بودند.
چه وقت هایی عصبانی می شدند؟
دقیق یادم نیست. عمدتاّ بخاطر منافع مردم و مسائل شهر عصبانی می شدند و نه به خاطر مسائل شخصی. به هیچ وجه به مسائل، شخصی نگاه نمیکردند؛ یعنی اگر ما بخواهیم یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی مثال بزنیم که منافع فردی برایش مهم نبود، نمونهی عینی اش آقای مهندس شکوری است.
دفتر آقا سید در شورا چقدر فعال بود؟
آقای مهندس شکوری، جزو آن دسته از اعضای شورا بود که به طور کلی خودش را از مسئولیتهای دیگر رها کرده و تنها به کار شورا متمرکز شده بود. این هم از دیگر جنبه های مثبت ایشان بود. برای مثال اگر ما در هفته یک روز دو ساعت یا دو تا دو ساعت ملاقات عمومی داشتیم، آقای مهندس شکوری هر روز در دفتر خودش در شورا در دسترس بودند. خیلی وقت می گذاشتند و امکان پیگیری مراجعات را هم برای خودشان ایجاد کرده بودند.
آقا سید در زمان عضویت در شورا، سابقه ی سفر خارجی هم داشته اند؟
ما دو نفر عزیز داشتیم که به هیچ وجه به سفر خارج نمیرفتند؛ یکی مهندس شکوری بود و یکی هم حاج آقا استوتچی. ظاهراّ در شورای چهارم هم یکی، دو نفر از عزیزان میگویند که ما نمیرویم ولی حاج آقا استوتچی و مهندس شکوری اصلاّ… به هیچ وجه سعی نمیکرد که مدیون و وامدارِ کسی شود. به خودش اجازه نمیداد که با امکاناتِ یک نفر حتی به میانه برود؛ یا به تهران برود؛ چه رسد به سفر خارج! نسبت به این کار خیلی حساسیت داشتند.
توجیهشان چه بود؟
توجیهشان این بود که منابع مالی شهر کم است؛ به هر طریقی باید صرفه جویی شود تا درآمدها در راه توسعه ی شهر بکار برود. حتی یادم هست که در شورای سوم به تصویب رسید که «اگر یک عضو شورا به سفر خارج برود، حق ماًموریتی که طبق بخشنامه ها وجود دارد آن را نگیرد» فکر میکنم این عزیز هم در تصویب این مصوبه نقش داشت؛ که حتی اگر عدهای هم رفتند حداقل حق ماًموریت گرفته نشود و هزینه ی اضافی به شهر تحمیل نشود.
خبر شهادت آقا سید را که شنیدید آماده بودید یا اینکه خبر برایتان غیرمنتظره بود؟
والله! خیلی ناراحت کننده بود. یعنی میدانید، زمانی که آدم به اطراف خودش نگاه میکند در نگاه اول میگوید انسانهای سالم، انسانهای دقیق، انسانهای متفکر زیاد هستند ولی زمانی که وارد میدان عمل میشوی میبینی که شمار انسانهای خالص، سالم و دقیق در مدیریت کم است. مثل اینکه یک ذخیره ی بزرگ، یک ثروت و سرمایهی بزرگ جامعه و شهرمان از دست رفته است. واقعاّ خیلی سنگین است، تحملش خیلی سخت است؛ این گونه انسانهای پاک و بزرگ که به فکر محرومان بودند، انسانهای سالمی بودند، انسانهای معنوی بودند، یک انقلابی به معنای واقعی کلمه بودند، رزمنده ای بودند که تا آخر به عهد خود پایبند مانده بودند. خیلی سنگین بود؛ خوب میدانستیم بیمار است و ممکن است که رحلت کند ولی بالاخره زمانی که آن خبر را میشنوی یعنی تمام امیدهایی که برای بهبودی وجود داشت، آن امیدها از بین میرود. برای مثال من خودم گاهی فکر میکردم و میگفتم: «خدایا یعنی می شود معجزهای شود و آقا سید حسن خوب شود، بهبود یابد و بیاید؟» کورسو هایی از امید داشتم. ولی به هر حال ناامید شدیم.
هیهات که دوباره چنین انسان هایی را پیدا کنیم. به قول شاعر:
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
ممنون بابت حضورتان در این گفتگو.
من هم ممنونم که فرصت این گفتگو را فراهم کردید.
* بهمن آذربایجان