سرویس سیاسی تبریزبیدار؛
درگیریهای چند روز اخیر جمهوری آذربایجان و ارمنستان در منطقه قرهباغ، پس از دو دهه، بار دیگر توجه مجامع بینالمللی و افکار عمومی را به خود جلب کرده است. درگیریهایی که ۲ دهه پس از آتشبس شکننده بین دو کشور در سال ۱۹۹۴ در قالب توافق بیشکک، این بار خود را دوای رقابتها و درگیریهای کشورهای منطقهای و فرا منطقهای نشان داده است.
تحلیل آنچه در فضای امروز تحولات میدانی قرهباغ، سیاستها و استراتژیها رهبران دو کشور آذربایجان و ارمنستان و تأثیر غیرقابلانکار قدرتهای خارجی در ایجاد یا حل این بحران، خود مجالی جداگانه میطلبد.
حلقه ناپیدای ایران
اما آنچه در این مدت و در جریان درگیریهای خونین در منطقه قرهباغ کوهستانی خود را جلوه داده و در قالب پرسشهای هویت طلبانه نثار سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در قبال قرهباغ و بحران جاری در آن شده است، این است که چرا ایران بهعنوان تنها کشور حامی مسلمانان و مستضعفین مظلوم، در کجای این درگیری ایستاده است؟ آیا آنگونه که برخی از افراطیون نزدیک به جریانات قومگرا مدام بر طبل آن میکوبند، آیا فیالواقع، ایران، برادران آذری خود را در جنگ با آذربایجان تنها گذاشت؟
انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ بسط دهنده گفتمانی بود که نتیجه عملی و خواسته علنی آن، برچیننده یوغهای استکباری از سر مستضعفین بود، تأکید قانون اساسی بر « تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان» و بعد عملی امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب به این اصل اسلامی، نشاندهنده رویکرد کلان ایران نسبت به حمایت از تمامی مظلومین خصوصاً حمایت از شیعیان آذربایجان و قرهباغ بود.

جنگ در کمربند پرتنش
واقعیت مسئله آن است که وقوع بحران قرهباغ دریکی از پر چالش ترین بلوکهای امنیتی-قومی جهان یعنی منطقه پرتنش قفقاز به وقوع پیوست و به دلیل اهمیت فوقالعاده آن برای کشورهای منطقهای و جهانی، پای ایران را خواسته یا ناخواسته وارد بلوکبندیهای این درگیری کرد.
در اوایل دهه ۹۰ میلادی به دلیل فروپاشی شوروی سابق و تغییر قطببندی سیاسی در کشورهای تازه استقلالیافته، اکبر هاشمی رفسنجانی اولین مقام رسمی از جمهوری اسلامی بود که به باکو و جمهوری آذربایجان سفر کرد و نشان داد که این کشور، بهعنوان مردمی با تاریخ شیعی و اسلامی و با تبار وحدت با کل ایران، یکی از نزدیکترین روابط را با ایران خواهد داشت.
اما گویی حیدر علیاف و سلف قومگرای وی، بیش ازآنکه بر وحدت و همدلی با ایران برای آزادی قرهباغ از یوغ متجاوزین ارمنی متفقالقول باشند، بر جدایی و رقیب پنداشتن ایران برای خود و آرزوی تجزیه ایران و استانهای آذری نشین ایران در سر میپروراندند.
اما نقش ایران در این میان چه بود؟ برای بسط و تبیین این موضوع به بررسی چند فکت تاریخی و اظهارات برخی از حاضرین در جنگ قرهباغ میپردازیم که برگهایی ناگفته و ناشنیده از این جنگ را بر زبان آوردهاند.
بهتان صدور سلاح به ارامنه، از روی رذالت است
۵ سال پیش بود که در جریان مراسم چهلم حاج علی اکرام، رهبر حزب اسلام جمهوری آذربایجان، آیتالله سید حسن عاملی، امامجمعه اردبیل در بخشی از پیام خود درباره این مبارز اسلامگرا، نوشت: « بنا بر اسناد موجود و بهطورقطع، میتوانم بگویم که ایجاد مناقشه قرهباغ سالها پیش از فروپاشی شوروی سابق و برای جلوگیری از اتحاد ایران و جمهوری آذربایجان طرحریزیشده بود. چیزی که در غرب نوشته و طراحیشده و روسها با تمایل بسیاری به آن نگاه کردند، چراکه مناقشه قرهباغ باعث نفوذ آنها در قفقاز و مایه تأمین منافع آنها میشد.
هنگام تجاوز به خاک جمهوری آذربایجان، ایران میتوانست دو سیاست در پیش بگیرد؛ یا مداخله نظامی کند و یا سیاست بیطرفی داشته و شاهد رویدادها باشد. در صورت مداخله نظامی، رویارویی با روسیه پیش میآمد که این موضوع خلاف موازین بینالمللی بود. از سوی دیگر، ایران نمیخواست در دو جبهه قرار بگیرد و استکبار و صهیونیزم بینالملل و اشغالگران فلسطین نیز درصدد بودند تا ایران ضد صهیونیزم را به این موقعیت بکشانند که این مسئله خلاف استراتژی انقلاب اسلامی بود و آن را در معرض تهدید قرار میداد. اما اگر سیاست مشاهده گری و بیطرفی در پیشگرفته میشد، در میان مردم مسلمان و دیندار، ادعاهای برادری و اسلامی رنگ میباخت و ایران خائن معرفی میشد
بنابراین یک سیاست بینابینی در پیشگرفته شد تا هیچیک از معضلات دو فرضیه پدید نیاید و آن، حمایت و آموزش ارتش جمهوری آذربایجان و ایجاد دستههای مقاومت و فرستادن سلاح و مهمات و تعلیمات نظامی برای ارتش این کشور و قرار دادن طرحهای نظامی در اختیار ارتش جمهوری آذربایجان بود.
ما را متهم به صدور سلاح به ارامنه میکنند که بهتانی از روی رذالت است. ما نه به ارامنه بلکه برای برادران دینی آذری خود سلاح و مهمات فرستادیم. مراکز آموزش نظامی ایران نه در ارمنستان بلکه در جمهوری آذربایجان قرار داشت و هزاران شاهد زنده در آذربایجان هستند که به این موضوع شهادت بدهند و اگر ذرهای انصاف داشته باشند، سخنان من را تصدیق خواهند کرد.»
این سخنان امامجمعه اردبیل در سال ۹۰، بخشی از حقایق ناگفته ای را که برای دههها از سوی ایران ناگفته و از سوی برخی فرصتطلبان قومگرا، پیراهن عثمان گشته بود برملا ساخت.
شهدای ایرانی جنگ قره باغ
دومین نمونه تاریخی بازگویی اقدامات ایران در جریان جنگ قرهباغ، از سوی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اسفندماه ۱۳۹۱ منتشر شد که در آن، محسن رضایی در گفتگو با شبکه آذری سحر، اظهار داشت: « شخصاً دستور داده بودم تا وضعیت منطقه قرهباغ مشخص شود و ارتش جمهوری آذربایجان با تجهیزات نظامی مناسب تجهیز شده و آموزشهای لازم نیز برگزار شود. حتی در آن زمان برای آموزش نظامی ویژه نیروهای نظامی آذربایجان دستورات لازم را صادر کرده بودم.
تعداد زیادی ایرانی در جنگ قرهباغ شرکت کردند که علاوه بر زخمیها که به کشور منتقل شدند، تعداد زیادی از شهدای ایرانی جنگ قرهباغ نیز در باکو مدفون هستند.»

کمکهای همهجانبه ایران اسلامی به آذربایجان
سومین نمونه این مسئله در نامهنگاری متعدد منصور حقیقت پور با سیاوش نوروز اف نماینده حزب حاکم در پارلمان آذربایجان بود که حقیقت پور با اشاره به حضور خود در جریان جنگ قرهباغ اظهار داشته بود که «بهتر است بدانید بنده در جنگ قرهباغ مشاور خاص مرحوم حیدر علیاف بودهام، متهم نمودن بنده در حقیقت ایراد اتهام مستقیم به رئیسجمهور فقید این کشور میباشد، به یاد دارم یک روز که نیروهای آذری در مقابل حیدر علیاف رژه رفتند، وی به من گفت که میخواهم نشان لیاقت آذربایجان را به شما اهداء نمایم که من به دلیل مسائل سیاسی قبول نکردم.
اگر وی یا هر کس دیگری اثبات کند که ما تنها از یک ارمنی حمایت نظامی کردهایم، آمادهام تمامی ادعاهای آنها را قبول کنم، ولی خوب است وی بداند که بنده اسناد، مدارک و فیلمهای ویدیویی زیادی در خصوص کمکهای همهجانبه ایران اسلامی به آذربایجان دارم که اگر این کمکها نبود الآن نه بیست درصد بلکه بیش از پنجاه درصد خاک آذربایجان در اشغال بود.» (برای مشاهده فیلم حضور حقیقت پور در قره باغ، اینجا کلیک کنید)
اگر کمک ایران نبود فاجعهای بزرگتر از خوجالی رخ میداد
چهارمین نمونه تاریخی این مسئله، دو سال پیش و در جریان گفتگوی نورالدین خوجا، فرمانده گردان بوزقورد در جنگ قرهباغ، انجام شد که وی در آن در پاسخ به سؤالی مبنی درخواست کمک از کشورهای همسایه در جنگ قرهباغ، گفت: «در حوادث “زنگیلان” از ایران درخواست کمک کردیم؛ اگر در آن دوره آتش توپخانه ایران نبود مردم زنگیلان با کشتار مواجه میشدند.. اگر کمک ایرانیها نبود فاجعهای بزرگتر از خوجالی رخ میداد.»

خنجر از پشت به رزمندگان آمونلار
پنجمین نمونه عینی و تاریخی کمک ایران به دولت جمهوری آذربایجان و حمایت بیدریغ از مسلمانان این کشور، در جریان حمایت از روشن جواد اف، فرماندهی رزمندگان داوطلب آمونلار، خود را نشان داد که این فرمانده، اعتقاد داشت که در صورت همراهی حاکمیت کشورش با گروه تحت فرماندهی خود، قادر به بازپسگیری قرهباغ از دست ارمنستان میباشد، اما حاکمیت جمهوری آذربایجان بنا به دلایلی ازجمله ارتباط این گروه با ایران حاضر به تداوم فعالیت آنها نبود.
درنهایت این فرمانده دلیر و وطنپرست، پس از اختلاف شدید با حیدر علیاف که بقای خود را در تداوم بحران قرهباغ میدید، در سال ۱۹۹۵، به دستور علیاف، ارتش این کشور بهجای حمله به دشمنان ارمنی به مقر رزمندگان داوطلب در باکو حمله کرد و پس از زخمی شدن جواداف، درنهایت وی در باکو به رحمت ایزدی پیوست و آرزوی وی برای آزادی قرهباغ از ارمنستان محقق نشد.
روایتی که وی از دیدار با حیدر علیاف برای دیگران بازگو ساخت، گویای سیاست دولت وقت جمهوری آذربایجان در قبال قرهباغ بوده و است: «بعد از ادای سوگند توسط رئیسجمهور جدید (حیدر علیاف)، ایشان خواستار اولین دیدار رسمی با بنده شد. من میدانستم که از من در مورد طرحی برای آزادی قرهباغ سؤال خواهد کرد به همین دلیل طرح جنگ و عملیات را در پوشهای گذاشته و به دیدار با رئیسجمهور رفتم.
اما رئیسجمهور به پوشهای که روی میزش قرار داشت اشارهکرده و گفت: «از همکاری شما با ایران مطلع هستم.- این پوشه از اسرائیل به ترکیه و ازآنجا به جمهوری آذربایجان انتقال دادهشده بود- از این به بعد تمامی روابط خود با ایران را باید متوقف کنید. ما به کمک ایران نیازی نداریم. من اگر بدانم که قرهباغ را میتوان با کمک ایران پس بگیرم، آن را به ارمنستان تقدیم میکنم. قرهباغ یک مشکل اساسی نیست و در مدتزمان کوتاهی خودبهخود حل خواهد شد. جنگ ما با ایران است، ما باید خود را آمادهی جنگ با ایران بکنیم. دشمن اصلی ما ارمنستان نیست بلکه فارسها میباشند.»

ملاحظات ژئوپلتیک و استراتژیک ایران
این نمونههای عینی تاریخی در کنار تاریخ کمتر گفتهشده از حمایتهای بیدریغ ایران از مسلمانان قرهباغ ازجمله در ایجاد ارتباط زمینی بین جمهوری آذربایجان و نخجوان، ارسال گاز، برق و کالاهای اساسی زندگی از ایران به جمهوری آذربایجان در خلال جنگ قرهباغ ازجمله نمونههای تاریخی است که به دلیل برخی مسائل کمتر گفتهاند و شنیدهایم.
اما فیالواقع چرا تا به این حد کمکهای ایران به جمهوری آذربایجان در جریان جنگ قرهباغ در بایکوت خبری باز مانده است؟ آنگونه که گفته شد به دلیل شرایط حاد و تنشهای شدید کشورهای منطقهای و فرا منطقهای در قفقاز و وجود تنگناهای ژئوپلتیک و آینده مبهم منطقه، در صورت حمایت علنی ایران از ارمنستان و ارسال علنی نیروهای نظامی برای کمک به نیروهای جمهوری آذربایجان، امکان حضور قدرتهای ذینفوذ در منطقه همچون شوروی، آمریکا و ناتو بسیار محتمل بوده و است. (از یاد نبردهایم که لابی ارمنیها پس از لابی صهیونیستها در آمریکا، یکی پرقدرتترین نقشآفرینان سیاست خارجی این کشور است.)
از سوی دیگر حمایتهای علنی ایران از کشور مستقل جمهوری آذربایجان در برابر پالسهای تجزیهطلبانه و قوم گرایانه برخی حاکمان باکو، چه پیام مستندی میتوانست داشته باشد.
در هر حال، صورتبندی سیاسی در قرهباغ در حال تغییر است و احتمال تشدید و عمیقتر شدن این بحران، پیش از پیش محتمل است و باید دید نسبت سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورها در این مسئله چه خواهد بود، هرچند که تجربه دهه های گذشته ایران در دفاع و حمایت از مردم جمهوری آذربایجان و تعلق قره باغ به اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست.
