سرویس سیاسی تبریزبیدار؛
همهساله با فرارسیدن سالروز میلاد حضرت ولی عصر (عج)، در کنار سرور و شادمانی این آخرین ذخیره الهی برای نجات بشریت از ضلالت و دعوت به توحید و هدایت، روزی در تقویم جمهوری اسلامی به بخشی از خدمت گذاران نظام اسلامی اختصاصیافته است که به جرات میتوان گفت با الهام از خط و راه امام خمینی (ره) و هدایتهای رهبر معظم انقلاب، کشتی انقلاب اسلامی را از طوفانهای بحران به منزل آرامش رساندهاند.
اصطلاح بامسمای سربازان گمنام امام زمان (ع) که از سوی امام راحل بر سینه این سربازان ولایت نشست، حکایتی از عهدی داشت که آنان با مولا و امام خود و نائب برحقش برای نصرت انقلاب جهت تداوم حرکت تاریخی آن به سمت ظهور بستهاند.
در روزگاری که دشمن در منطقه دست به جنگهای نیابتی و تهدیدات تروریستی علیه نظام اسلامی زده است، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران با اشراف کامل امنیتی مثال زدنی را در کشور پدید آوردهاند که حتی در کشورهای مدعی دموکراسی و امنیت همچون فرانسه چنین امنیتی یافت نمیشود. گستردگی عرصه عمل وزارت اطلاعات در برخورد با مسائل امنیتی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … باعث گستردگی حیطه کاری آنان در تحقق امنیت نظام اسلامیشده است.
به این مناسبت تبریزبیدار ۲ روایت از عملکرد هوشمندانه و دقیق اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان (عج) را در پرونده یک تروریست جانی و یک مفسد اقتصادی برای مخاطبین خود منتشر میکند. لازم به ذکر است روایت اول دستگیری ریگی در سایت رسمی وزارت اطلاعات و روایت دوم پیرامون فرار و دستگیری نگاشتههای یک روزنامهنگار است.

روایت اول: از آسمان ترور و جنایت تا زمین عدالت و تقاص
عبدالمجید ریگی موسوم به عبدالمالک ریگی از شاخصترین تروریستهایی تکفیری است که به پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی منطقه و با هیمنه قابلتوجه در شرق کشور، سعی به ضربه زدن به جمهوری اسلامی را داشت. یادم است سال ۱۳۸۴ بعد از عملیات جانسوز تاسوکی که منجر به شهادت ۲۴ نفر و مجروح شد ۲۲ نفر گردید این شرور ۹ نفر را به گروگان برد. در تماسهایی که برای مبادله گروگانها در مقابل آزادی چند زندانی میکرد، میگفت: من آمدهام تا شما را از بین ببرم اگر مطالبه من را جواب ندهید شما و مردمتان را خواهم کشت و…
آن زمان در جوابش میگفتم: نظام اسلامی به تو مانند مزاحمی نگاه میکند که توانایی مقابله با یکی از فرزندان ما را ندارد. اینکه تو میتوانی اینگونه تعدادی از فرزندان ما را به شهادت برسانی به همت سرویسهای اطلاعاتی کشورهایی است که نوکری استکبار را میکنند که آن هم، روزی تمام میشود و گرفتار ما خواهی شد.
در آخرین تماس شرور تروریست عبدالمالک و بعد از به شهادت رساند شهید بزرگوار سردار اسلام شوشتری در یکی از شبکههای تلویزیونی گفت: من از نظامیان ایران را کشتم. کجاست این اقتدار شما تا انتقام سربازانتان را بگیرید. نمیدانست که چندی بعد توسط سربازان امام زمان (عج) از آسمان غرور و ترور و جنایت به زمین عدالت و تقاص و خونخواهی خواهد نشست.
سال ۱۳۸۴ در دو مقطع افراد هدایت شده از سوی وزارت اطلاعات توانستند شرور را در تیررس خود قرار دهند ولی در هر دو بار این شرور به همراه تعدادی زن و کودک بود که به همین دلیل انجام عملیات ضربه به شرور ناکام ماند. در هر دو اقدام صرفاً حضور بیگناهان همراه شرور بر اساس عقاید ناب اسلامی مانع از به درک واصل شدن شرور گردید.
در زمان دستگیری شرور عنوان داشت: قبل از انجام این سفر که برای ملاقات با آمریکاییها در قرقیزستان تدارک دیده شده بود از خدا خواستم تا من را در عملیات بعدی که خیلی بزرگتر و با کشتار بیشتری بود یاری نماید. هواپیما که نشست و مأمورین پیش من آمدند و گفتند پیاده شو باز هم باور نمیکردم خدا با من اینگونه کند و به این راحتی منی که سودای قدرتمداری بر بلوچستان را در سر داشتم را در اختیار شما بگذارد.
در زندان بارها و بارها میگفت: اگر من را زودتر دستگیر میکردید میفهمیدم که اشتباه میکردم از روز اول تا به الآن جز برخورد خوب چیز دیگری ندیدم کاش نیروهایم حرفهایم را میشنیدند که نباید مقابل این نظام بایستند این نظام برای برقراری صلح و آرامش، دوستی و وحدت بین مسلمانان از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند.
شرور حمایت مستقیم آمریکا از خودش را مکرر اعلام میکرد و میگفت: آنها از من حمله به مرزهای ایران و کشتن مردم و ایجاد رعب و وحشت در سطح وسیع را مطالبه میکردند و من هم از آنها پول و حمایت را میخواستم. قصدم برای برنامههای بعدی به توصیه حامیانم، انجام عملیات در استانهای مرکزی کشور بود و برای این اقدام در حال آماده نمودن عناصری برای اعزام به استانهای عمقی کشور بودم که دستگیر شدم.
از او پرسیدم حس تو در برابر کشتن مردمی که تلفیقی از سنی و شیعه بودند چه بود. میگفت: بر اساس برخی تلقینات و آموختههای غلط و باورهایی که از وهابیت به من رسیده بود کشتن شیعهای که بدعت در دین میگذارد واجب و سنی که در کنار او برادر وار زندگی میکند واجبتر بود. برای من کشتن سنی که با شیعه وحدت داشته باشد مهمتر بود و حتی برنامه ریزی برای کشتن بزرگان اهل سنت داخل کشور نیز داشتم چرا که آنان با شیعیان رابطه خوبی داشتند و هیچ خصومتی با شیعه نداشتند.
شرور تروریست در مقابل این سؤال که چگونه جوانان کم آگاه را با خود همراه میکردی؟ میگفت: طرح موضوعاتی چون تظلم خواهی قومی و مذهبی بهترین ابزار و مهمتر از آن خدمتی که شبکههای ماهوارهای شیعه در انگلستان میکردند بود. آنها با بیان سخنان تند و مخاصمت آلود علیه اهل سنت در شبکههای ماهوارهای بیشترین کمک را به من میکردند.
برای ساختن ذهن یک جوان بهترین ابزار فیلم سخنان این افراد بود. هر وقت افرادم در عقایدشان سست میشدند فوراً فیلم سخنان تند آنها را پخش میکردم و افراد با انگیزه بیشتری اقدام به کشتن مردم و حتی کودکان میکردند. فرد آماده برای انتحاری از لحظه اعلام آمادگی تا لحظه انفجار مکرر این فیلمها را میدید تا از انگیزه کشتن زن و مرد مسلمان کوتاه نیاید.
شرور میگفت: حالا که گرفتار شدهام اولاً فهمیدم این کشور، نظام اسلامی و قدرتمندی است که باید به او کمک کرد تا در جهان سربلند و پیروز باشد و ثانیاً هرکسی مقابل این نظام بایستد ظلم به اسلام و وحدت بین مسلمانان کرده است.

روایت دوم: روزگار سپریشده یک زندانی خندان!
شهرام جزایری در سال ۸۱ دستگیر شد اما پس از ۴ سال از گذشت روند رسیدگی به پرونده وی، در سال ۸۴ در فاصله پایان دادرسی تا زمان اعلام حکم، شهرام مدعی شد که داراییهایی به ارزش ۱۳۶ میلیارد تومان دارد و قاضی هم برای تعیین دوباره ارزش داراییهایش -که میتوانست در رأی نهایی مؤثر باشد- روز اول اسفند ۸۵ او را به همراه چند مأمور از زندان بیرون فرستاد؛ اما او موفق شد مأموران محافظ خود را فریب دهد و فرار کند.
روایت شده است که «شهرام با مأموران محافظ خود جهت انجام شناسایی اموال از شعبه قضایی مجتمع امور اقتصادی به سمت دفتر خود در میدان ونک میرفته که تقاضا میکند برای دیدار با خانوادهاش به منزل برود و بعداً در محل هیئت کارشناسی به آنها بپیوندد. مأموران محافظ که پیش از آن هم چند بار به جزایری اعتماد کرده بودند و او توانسته بود اعتمادشان را جلب کند، این درخواست را میپذیرند. اما این بار، وقتی ماموران پس از ساعتها انتظار در محل یادشده، به خانه شهرام میروند اثری از او نمییابند.»
ظاهراً پس از این فرار، او ابتدا به فاز یک شهرک اکباتان رفت و بلافاصله با پاسپورت و شناسنامه جعلی با عنوان «وحید عیوضخانی» از فرودگاه مهرآباد تهران خود را به کیش رساند و بعد هم به حاشیه جنوبی خلیجفارس پناه برد.
خبر این اتفاق در روز دوم اسفند ۸۵ با اطلاعیه مجتمع قضایی امور اقتصادی اعلام شد و مثل توپ صدا کرد. جالب آنکه حتی وکیل وقت او (محمدصادق آلمحمد) هم از نقشه فرار او ابراز بیاطلاعی کرد و گفت: «با شناختی که از او دارم، فردی نیست که اهل فرار باشد.» خود شهرام هم بعدها این کار را یکی از اشتباهاتش برشمرد: «به دلیل فشارهای روحی و روانی اشتباه کردم و در شرایطی که پروندهام تمام شده بود، برای خودم دردسر درست کردم.»
بلافاصله پس از فرار او، آیتالله هاشمیشاهرودی، رئیس وقت قوه قضائیه هیات سهنفرهای را برای مشخص شدن علت و انگیزه مقصران این حادثه تشکیل داد. هیاتی که در روزهای بعد گزارشی محرمانه به آیتالله داد و به دنبال این گزارش، رئیس قوه قضائیه چهار مقام مرتبط با این حادثه (سرپرست مجتمع امور اقتصادی، سرپرست زندان اوین، قاضی جدید پرونده و قاضی اموال شهرام) را از سمتهای خود عزل یا معلق کرد. هر چند سیدعلیرضا آوایی، رئیس کل وقت دادگستری تهران فرار شهرام را ناشی از «سادگی، بیتوجهی و غفلت قاضی پرونده و مسوولان زندان» دانست و گفت که «ادله مستحکمی مبنی بر سوءنیت یا خیانت کارکنان قضایی پیدا نشده است.»
با وجود این، فرار شهرام جزایری -که بیشتر به فیلمهای سینمایی شبیه بود تا واقعیت- موج عظیمی از انتقادها نسبت به عملکرد قوه قضائیه را در رسانهها ایجاد کرد و حتی به بدگمانیهایی در این باره دامن زد. به ویژه که سابقه او از توان رشوهدهی بالایش حکایت میکرد.
روزنامه «کیهان» در سرمقالهای به تاریخ ۵ اسفند ۸۵ تیتر زد «فرار کرد یا فرارش دادند؟!» و نوشت: «شواهد و قرائن بسیاری این احتمال را قوت میبخشند که شهرام جزایری را فراری دادهاند.» «حسین شریعتمداری» مدیر مسئول این روزنامه از جمله با اشاره به حکم قانون مبنی بر ضرورت اعلام حکم دادگاه ظرف یک هفته پس از پایان دادرسی نوشت: «از هنگام ختم دادرسی تا زمان فرار شهرام جزایری ۳۶ روز فاصله بوده است و سؤال این است که چرا قاضی محترم ۲۹ روز بعد از پایان مهلت قانونی هنوز رأی نهایی خود را صادر نکرده است. آیا این تأخیر که با نص صریح قانون مغایرت دارد، سؤالبرانگیز نیست؟» علی زادسر، نماینده وقت جیرفت در مجلس هم گفت که «داغ این فرار برای همیشه تاریخ بر پیشانی قوه قضائیه ماند.»
شهرام اما از کشور خارج شده بود و گوشش بدهکار این حرفها نبود. پدر و مادر و همسر و فرزندش هم چند روز پیش از فرارش از ایران خارج شده بودند و به گفته سخنگوی وقت قوه قضائیه، «افرادی نیز برای فرار او حدود یک میلیارد تومان پول تهیه کرده و در اختیارش گذاشته بودند». برخی میگفتند به دوبی رفته و برخی مقصد سفر او را فرانکفورت آلمان میدانستند؛ اما تقریباً همه از برنامهریزی بلندمدت او برای این فرار دراماتیک حرف میزدند و لبخندهای دو ماه قبل او در دادگاه را هم ناشی از همین ماجرا میدانستند.»
شش روز بعد از فرار شهرام، دادگاه در حکمی غیابی، او را به تحمل «۱۴ سال حبس تعزیری، رد ۶۱ میلیون و ۴۲۰ هزار دلار آمریکا مال نامشروع، پرداخت جریمه به میزان دو برابر مال نامشروع یعنی ۱۲۲ میلیون و ۸۶۱ هزار دلار آمریکا، ۱۰ سال اقامت اجباری در یک شهرستان جنوبی، ۱۰ سال محرومیت از اخذ هرگونه تسهیلات بانکی و ۱۰ سال محرومیت از فعالیتهای بازرگانی و تجاری» محکوم کرد.
پس از اعلام حکم دادگاه هم، روزنامه کیهان بار دیگر زبان به انتقاد و اتهام گشود و زیر عنوان درشت «حکم عالی است، جای متهم خالی است»، نوشت: «این حکم اکنون در زمانی صادر شده که دیگر متهمی وجود ندارد و او چندی پیش از زندان گریخته است. این فرجام مشهورترین پرونده مبارزه با مفاسد اقتصادی در سالهای دهه ۸۰ است، دادرسی آنقدر طول کشید که آقای متهم که ظاهراً دوستان خوبی هم اینجا و آنجا دارد توانسته از زندان بگریزد.»
در آن روزها شهرام احتمالاً بدون داروهای آرامبخش در حال لبخند زدن بود. هر چند که لبخندهایش دیری نپایید و کمتر از یک ماه بعد در بیست و هفتم اسفندماه شهرام در روستای «خصب» در کشور عمان دستگیر و به تهران بازگردانده شد. آن هم در شرایطی که خود را آماده میکرد ظرف یکی دو روز بعد با پاسپورت جعلی به کانادا برود. این بار چهره او در رسانهها اینگونه نمایان شد: مرد درماندهای که قبل از دستگیری هم تا حدودی در برابر ماموران، مقاومت کرده است.
بعدها روایت شد که قبل از این دستگیری، در روز ۹ اسفند ۸۵ او یکبار دیگر در دوبی از دست ماموران اطلاعاتی ایران گریخته است. بر اساس این روایت «ماموران ایران رد شهرام جزایری را در یکی از هتلهای دوبی پیدا میکنند. اما وقتی تیم اعزامی به هتل میرسد، ماموران پلیس دوبی به آنها میگویند که حق دستگیری جزایری را ندارند و این کار باید صرفاً توسط اینترپل صورت بگیرد که هماهنگی و رسیدن اینترپل هم یکی دو ساعتی طول میکشد! ماموران ایرانی از پلیس دوبی میخواهند که لااقل تا رسیدن اینترپل مانع از خروج جزایری از هتل شوند و آنها نیز میپذیرند. پس از آن چند نفر از ماموران پلیس دوبی به اتاق شهرام میروند تا مانع از خروج او از هتل شوند ولی دقایقی بعد، ماموران ایرانی که در لابی هتل منتظر بودند در کمال ناباوری میبینند که جزایری از آسانسور بیرون آمد و به سمت درب خروجی هتل رفت. با مشاهده این صحنه، ماموران ایرانی به سمت جزایری میروند تا مانع از خروج او شوند؛ ولی او که پیشتر با اماراتیها هماهنگ کرده بود از لابی هتل به پلیس زنگ میزند و مدعی میشود چند نفر مزاحم او شدهاند. پلیس دوبی بلافاصله سر میرسد و راه را برای خروج جزایری از هتل باز میکند و بدین ترتیب او در مقابل چشمان ماموران ایرانی سوار تاکسی میشود و به سرعت محل را ترک میکند.»
بعدها غلامحسین محسنی اژهای، وزیر وقت اطلاعات پیرامون پرونده دستگیری وی در عمان گفت: «این پرونده در اختیار قوهقضائیه بودو طبیعتاً وزارت اطلاعات درخصوص این پرونده هیچ نقشی نداشت. پس از فرار متهم از دست ماموران و اطلاع وزارت اطلاعات از این موضوع، این وزارتخانه احساس کرد که باید موضوع را پیگیری کند. با بررسیهای به عمل آمده مشخص شد، شهرام جزایری با خانواده خود نیست و وزارت اطلاعات با توجه به توانایی که درحالحاضر دارد، موضوع را دنبال کرد و چند روز پیش مطلع شدیم وی در منطقهای دورافتاده در یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس به سر میبرد. نیروهای وزارت اطلاعات موفق شدند پس از پیدا کردن محل اختفای جزایری و در اواخر هفته گذشته پس از هماهنگی با مسوولان قوهقضائیه و وزارت امور خارجه تیمی را به محل اعزام کند و تیم اعزامی محل اختفای شهرام جزایری را به پلیس این کشور نشان داد و آنها هم همکاری کردند و پس از دستگیری وی را طبق ضوابط تحویل جمهوری اسلامی ایران دادند.»
