سرویس سیاسی تبریزبیدار؛ محمد علی موسوی
مردمانی در فراسوی شرق ، شرق را میعادگاه سعادت خود می پندارند. مردان و زنان جوانی که از اروپا و امریکا خطر سفر را به جان می خرند و خود را به طروق مختلف به خاورمیانه می رسانند تا در این سرزمین یا بکشند یا کشته شوند. چرا اینان چنین مشتاق بازی با مرگند؟ چرا اینان از سرزمینی که در اذهان مردمان خاورمیانه به سان آرمان شهر جهان مدرن است درگریزند؟
جوانانی که با رسیدن به خاک سوریه و عراق و با پیوستن به گروه های تفکری با چنان ولعی مدارک شناسایی و تحصیلی خود را پاره می کنند و می سوزانند و از شوق چنان به سرور می نشینند که گویی کنون از مادر زاده شده اند یا از زندان رسته اند. این جوانان با این دست اقدامات در حال پس زدن هویت خود هستند، هویتی که بر آن ها تحمیل گردیده است. و شوق آن دارند که در ادامه بتوانند شخصیتی منطبق بر میل خود بسازند و براساس آن زندگی کنند و حتی بمیرند.
علت چنین امری را باید در بحران درون تمدن غربی جست. که می توان به این امر از زوایای گوناگونی پرداخت. اما در نظر نگارنده دنیای مدرن غربی، اکنون زیر بار نظم های خود ساخته ای است که در سیر تاریخی خود در طول چند قرن تکوین یافته و امروز بسان زنجیر تن و روح بشر مدرن غربی را به سلابه می کشند. اگرچه نظم برای سامان دادن به زندگی عمومی و خصوصی انسان امری ضروری است. به گونه ای که مولای متقیان امام علی نیز در وصیت خود به فرزندانشان ونَظمِ أمرِکُم را یکی از مسایل ضروری قلمداد می کنند. اما اگر این نظم از حد معقول خود فراتر رود نه تنها مفید نخواهد بود بلکه خود تبدیل به مکانیسمی می شود برای کنترل و سلطه؛ به تعبیری نظم تبدیل به ظلم می گردد. در این حالت انسان نه بر اساس نظم مطلوب بلکه طبق نظامی ظالم باید رفتار کند که بر او تحمیل گردیده است.
به تعبیر هابرماس که اشاره دارد: بدون شناخت الگوهای بردگی سخن گفتن از آزادی ممکن نیست. دلیلی بر مدعای ماست که مردمان جهان غربی، امروز خود را اسیر الگوهایی از نظام ها می بینند و چون امکان اصلاح و بازسازی ساختارها را عملی نمی پندارند، بهترین اقدام را شورش تشخیص می دهند. شورش علیه نظم موجود!!!
جوانانی که از کشورهای غربی به سرزمین های تحت تسلط گروه های تکفری می آیند این مناطق را دنیایی مطلوب از حیث بی نظمی تصور می کنند که هر اقدامی که دوست داشته باشند را می توانند در آن محیط انجام دهند. یا جوانی که در همان کشورهای غربی دست به اقدامات تروریستی می زنند جز همان دسته ازغربییانی هستند که از نظم موجود خسته شده اند و می خواهند علیه این نظم مسلط دست به شورش بزنند.
در مجموع می توان چنین عنوان کرد که این جوانان در ابعاد روانشانختی قضیه سرخوردگانی هستند که می خواهند با انجام کارهای شدید رادیکال خارج از عقلانیت مثل کشتن، منفجر کردن و حتی منفجر شدن و امثالهم ابراز وجود کنند و خود را در دنیایی مملوس از نظم بی نظم جلوه دهند! تا از این طریق بتوانند به وجود خود تعین ببخشند.
