یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ مرتضی بزرگی
بارها شنیده ایم و دیده ایم و خوانده ایم که احترام پدر و مادر کلید بسیار مهمی است برای عاقبت بخیری و سعادت فرزند. موضوعی که از دیندار و بی دین و مقید و لاقیدش همه به این مهم توجه دارند. اما دین نگاهی عمیق و ظریف به این مهم دارد و البته نکته باریکتر از مو که از بین همگان، همگان بدان توجه ندارند.
در باب ادب آورده اند که خضوع و خشوع و بله به روی چشم گفتن به خواسته برحق دیگران است و این یکی از نشانه های انسان مودب و دور از تکبر است. موضوعی که در برابر پدر و مادر نیز به همین صورت دستور صریح داده شده که غیر از بله و چشم و اطاعت در برابر ایشان کلامی حتی به اندازه پر کاهی حرف مانند “اف” هم به زبان نیاوریم که یا مسیر سقوط را کوتاه میکند و یا سعادت را دورتر از نزدیک. این تا بدین جا بماند.
فرزند صالح بر این است که رعایت حال پدر و مادر را بکند و نگران است که نکند کاری بکند که خارج از خواسته بحق ایشان باشد که این نگرانیِ همیشگی خود اجر و مزدی دارد که مزدش همان کوتاهی راه رسیدن به هدف است، چرا که امام باقر (ع)فرموده اند: رضایت خداوند در رضایت پدر و مادر است.
اما نکته باریکتر از مو در باب این روایت که عموماً از آن غافلیم این است که آیا دستور به اطاعت از پدر و مادر تنها در امورات صحیح است یا نه تصمیمات گاهاً غلط پدر و مادر را هم شامل میشود؟
وقتی از احوالات یکی از بزرگان میخواندم اینگونه گفته بود که : “برای رفتن به حوزه ، استادم فرمود رضایت پدر ضروری است. مدتها در تلاش بودم تا رضایت او را به این مسیر سعادت بخش جلب کنم و اگر چه میتوانستم بدون کسب رضایت ایشان هم به حوزه بروم اما سفارش سخت استادم مرا وادار به تلاش برای کسب رضایت از پدرم نمود . چرا که سعادت من در رفتنم به حوزه نبود بلکه حوزه بهانه ای برای جلب رضایت پدرم بود که رضایش مرا سعادت می بخشید”
گاهی ما فرزندان خیالمان بر این است که کاری را که صحیح بودنش بدیهی و روشن است حتی با اَخم و ولو نارضایتی سطحی والدین نیز میشود انجام داد، که بارها و بارها این اتفاق برای همه مان رخ داده است. چرا که امر چنین برایمان مشتبه میشود که به دنبال انجام کار صحیحی هستیم و دلخوریهای پدر و مادر هم طبیعی است و باید تحمل کرد و … درحالی که همان نکته باریکتر از مویش همینجاست. آنان که به قله قاف وصل رسیده اند به این امر مراقبت مدام دارند که سعادت را جز در رضایت پدر و مادر نباید جست که راهی غیر از این بیراهه ای بیش نیست.
اینکه به پدر و مادرمان بله به روی چشم میگوییم که هنر نیست و تکلیف است و بس. این بله به روی چشم را که به همه میگوییم، به برادر ، به خواهر ، به همسایه و دوستان و … اما هنر در این است که پدر و مادرمان حتی اگر امر به تکلیفی نمودند که شاید برایمان مفید نیست نیز از صمیم قلب بگوییم بله به روی چشم. کاری که سخت میشود توفیق به انجامش یافت چرا که مسیر انتخابی تو در نظرت درست و تضمینی است اما تکلیف پدر و مادر برایت مثل روز روشن است که اشتباه است -ظاهرا- و بی سرانجام . اما مومن این را دوراهی انتخاب نمیداند بلکه آن مسیری که خودش انتخاب کرده است را امتحانی میداند برای جلب رضایت والدین که همان رضای خداست. بندگان صالح خدا حتی در امورات بسیار جزئی و روز مره نیز به امر دقیق اند و مراقب.
… به بابا و مامان نیاید جز بله به روی چشم چیزی گفت … حتی پرکاهی حرف ، چون گفتن “اَه”
