به گزارش تبریز بیدار ، مسعود تجریشی، مدیر دفتربرنامه ریزی و تلفیق کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه است. تجریشی تحصیلاتش را تا پایان دوره دکتری در مهندسی محیط زیست در آمریکا گذرانده و با ارتباطات مؤثرش توانست نگاه ویژه دانشگاههای معتبر ایران و دنیا را به دریاچه ارومیه جلب کند. او کار خود را در دانشگاه صنعتی شریف از سال ۱۳۷۳ با سمت استادیاری دانشکده مهندسی عمران شروع کرد و تجربه مدیریتی طولانی را در این دانشگاه در سمت مدیریت پژوهشی به همراه دارد.
با مسعود تجریشی به دلیل اشراف کاملش به وضعیت کنونی دریاچه در مورد وضعیت فعلی و آینده دریاچه به گفتوگو نشستیم و او آمار تکان دهندهای از وضعیت کنونی حاشیه دریاچه به واسطه خشک شدن آن داد. به گفته او بازگشت تشعشع خورشید و تولید اشعه فرابنفش به دلیل خشکی دریاچه افزایش یافته است. مدیر دفتربرنامهریزی و تلفیق ستاد احیا میگوید:
تصاویر ماهوارهای نشان میدهد اشعههای مضر ۲٫۵ برابر افزایش یافته که نتیجه آن، رشد بیماریهایی همچون آب مروارید و سرطان پوست درآینده است. گفتوگوی با تجریشی را در ادامه بخوانید:
اگر بخواهید فراز و فرود دریاچه ارومیه را به چند مقطع زمانی مهم تقسیمبندی و آن را تحلیل کنیم، کدام دورهها را موردتوجه قرار میدهید؟
سالهای ۱۳۷۴، ۱۳۸۴ و ۱۳۹۴ میتواند برشهای زمانی اصلی را مشخص کند. اگر نگاه مدیرانهای داشتیم باید از سال ۷۴ طرح جامعی را برای حوضه آبریز دریاچه ارومیه در نظر میگرفتیم و به جای برنامههای مدیریت بحران در سالهای اخیر، مدیریت ریسک را در ۲۰سال پیش مورد توجه قرار میدادیم. سدسازی خوب است ولی اگر یک نگاه جامع وجود میداشت، ابتدا نیاز آبی دریاچه را کنار میگذاشتیم و بعد برای بقیه منابع آبی برنامهریزی میکردیم. در سالهای ۷۴ تا ۸۴ فکر میکردند آب به اندازه کافی وجود دارد و از نیاز دریاچه غفلت شد. در آن سالها دستورالعملی در مورد نیاز زیستمحیطی تالابها و دریاچهها وجود نداشت. در سال ۷۴ ادبیات مطرح شده در کشورهای توسعهیافته در حوزه محیطزیست تالابها و دریاچه، در ایران جایگاهی نداشت. به همین دلیل در آن دهه ۴ متر از ارتفاع دریاچه کم شد و ۲۰میلیارد مکعب آب آن از دست رفت.
خشک شدن حاشیه دریاچه ارومیه باعث شد از سال ۸۴ به بعد مسئله دریاچه ارومیه در سطح صحبت جدی گرفته شود. در دوره اول دولت دکتر احمدینژاد، کارگروهی در وزارت نیرو شکل گرفت که من در بسیاری از جلسات آن شرکت داشتم؛ ولی همچنان حاکمیت مسئله را خیلی جدی نمیگرفت. تا سال ۸۹ مسئله دریاچه ارومیه در حد کاغذ باقی ماند و حتی اگر دفترچه مصوبه «بالی» را نگاه کنید، در سال ۹۲ دوره پنج ساله آن تمام شد، بیآنکه حتی یک گام اساسی و اقدام عملی و اجرایی برای احیای دریاچه ارومیه برداشته شود.
در سال ۸۷ کارگروه ملی احیای ارومیه با حضور معاون اول رئیسجمهوری وقت تشکیل شد و مصوباتی نیز داشت. با اینکه وظایفی برای دستگاههای اجرایی مشخص شد، در عمل تا سال ۹۲ هیچ اقدام عملیاتی صورت نگرفت. درحالیکه وضعیت مالی کشور در آن سالها خیلی خوب بود ولی چون مسئله را هنوز جدی نگرفته بودند، هیچ اقدامی انجام نشد.
در سال ۹۲ دریاچه به سمت خشکی رفت تا جایی که روزنامهها، دریاچه ارومیه را با دریاچه وان مقایسه میکردند. اوج توجه مردم به دریاچه از سال ۹۰ و مسئولان از سال ۹۲ شروع شد.
به نظر شما علت اصلی این غفلت ۲۰ساله چه بود؟
در سال ۷۴ تقریباً بالاترین تراز سطح آب را داشتیم. چون دریاچه پرآب دیده میشد، کسی هشدار کارشناسان را جدی نمیگرفت. تا سال ۷۵ نوسانهای اقلیمی چندانی مشاهده نشده بود.
به نظر میرسد تا بحران به چشم نیاید، حتی توسط بدنه کارشناسی دولت و نهادهای مردمی نیز جدی گرفته نمیشود. اما به هرحال حساسیتهایی که در طول ۲۰سال به وجود آمد، زمانی به تصمیم جدی دولت برای احیای دریاچه تبدیل شد که بسیاری از فرصتها از دست رفته بود.
متأسفانه برای آنکه احیای دریاچه جدی گرفته شود، لازم بود که دریاچه در آستانه مرگ قرار گیرد، البته این نوع غفلتها مخصوص ایران نیست. دریاچههای آونز و مونو در غرب آمریکا نیز تا زمانیکه آب فراوان داشتند، با بدرفتاری مواجه بودند. از سهم آب این دریاچهها بیش از حد مجاز برای ساختوساز و توسعه شهری در منطقه لسآنجلس و جنوب کالیفرنیا استفاده میشد و دولت منطقهای، حاضر نبود این مسئله را اصلاح کند. تبعات خشک شدن به آنجا رسیدکه مردم به ناچار به دولت مرکزی و دادگاه فدرال شکایت و مسئله را از آنجا پیگیری کردند.
در کشور ما نهادهای مدنی کاملاً شکل نگرفته تا بتوانند درخواست مردم را با بیان مناسب پیگیری کنند. در سالهای گذشته، اعتراضهایی که مردم مناطق نزدیک به دریاچه ارومیه برای کاهش ارتفاع آب این دریاچه مطرح کردند، با واکنشهای نامناسبی مواجه شد و مسئلهای که میتوانست ۱۰سال پیش با هزینه کمتری حل شود، عقب افتاد.
نتیجه این غفلت چه بود؟
هزینه و تبعات مدیریت بحران، بسیار بالاتر از مدیریت ریسک است. وضعیت پیش آمده نشان میدهد که ۱۰سال پیش کسی در حاکمیت موضوع دریاچه ارومیه را جدی نگرفت. مطالعات طرح جامع منابع آب حوزه آبریز این دریاچه در سال ۸۷ مطرح شد ولی هرگز به صورت کامل انجام نشد. این مطالعات میتوانست کمک کند تا مسائلی مانند اشتغال و اقتصاد منطقه، در کنار نیاز آبی دریاچه دیده شود و همچنین مصارف آبهای تجدیدپذیر که با منابع آب موجود توازن داشته باشد. این کارها هزینههای اقتصادی چندانی نداشت و نیازمند تدبیر و آیندهنگری بود، ولی چون از آن غفلت شد، به خشکی سال ۹۰ دریاچه رسیدیم و اکنون باید میلیاردها دلار پروژه اجرا شود تا بتوانیم بخشی از خسارات وارده را جبران کنیم. هزینه و تبعات خشک شدن دریاچه بسیار بالاست. از نظر اقتصادی، سازمان ملل ارزش هر هکتار تالاب و دریاچه را بالای ۱۰۰۰دلار میداند. دریاچه ارومیه حدود ۵۰۰هزار هکتار مساحت داشته است.
دریاچه ارومیه، نقش مهمی در تنظیم اقلیم منطقه دارد. اکنون مراغه دمای تابستانی بالای ۴۰درجه را تجربه میکند که بینظیر است. در گذشته آب دریاچه، انرژی خورشید را جذب میکرد و از طریق تبخیر آب و تنظیم رطوبت، هوای معتدل به همراه نسیم را در منطقه ایجاد میکرد. در زمستانها نیز انرژی رها شده از دریاچه، مانع زیر صفر رفتن دمای منطقه میشد.
وقتی رطوبت و دمای منطقه تنظیم نباشد، کولرهای گازی و آبی در تابستان ساعتهای طولانی روشن میماند و مصرف انرژی بهشدت بالا میرود. همچنین مقدار تبخیر و تعرق گیاهی نیز افزایش مییابد.اکنون بسیاری از گیاهان منطقه به علت بالا رفتن دما قهوهای رنگ شدهاند. در شمالشرقی و شمالغربی دریاچه، درختان گردو دچار سرمازدگی زمستانی میشوند و محصولشان از بین میرود یا کم میشود.
وقتی کف دریاچه خشک میشود، غبارنمکی در منطقه و حتی به استانهای دیگر پخش میشود. سموم کشاورزی مصرفی در چند دهه گذشته، به رسوبات کف دریاچه چسبیده که با بلند شدن، میتواند صدها کیلومتر حرکت کند. مشابه این حوادث در دریاچه آرال دیده شده است. کمخونی، سرطان ریه و حنجره و مشکل بینایی در حوالی دریاچه آرال، طی سالهای اخیر بعد از خشک شدن دریاچه رشد کرده است. در مورد ساکنان حاشیه دریاچه ارومیه دانشگاه علوم پزشکی تبریز در حال مطالعه است و قول دادهاند تا اوایل سال آینده، ارزیابی اولیه این تحقیقات را روی سلامت مردم منطقه منتشر نمایند.
در یک مطالعه میدانی در سه روستا با دستگاه دم و بازدم حجم ریه دانش آموزان را آزمایش کردهایم که نشان میدهد ۲۵درصد کودکان ۸ تا ۱۳ سال دچار مشکلات ریوی هستند. برخی آسم دارند، برخی در تنفس شبانه دچار مشکل هستند و به همین دلیل شبها از خواب بیدار میشوند. کودکان زیر ۸ سال و افراد بالای ۷۰سال با عوارض بیشتری مواجه هستند. مطالعه دانشگاه نشان خواهد داد که فراگیری این قبیل بیماریها در کل منطقه چه حد است. گیاهان از بادهای نمکی آسیب دیدهاند. در شبستر و عجبشیر گیاهان حاشیه دریاچه ارومیه خشک شدهاند.
جابهجایی مردم از روستاهای اطراف دریاچه به دلیل گردوغبار و کوچ آنها به شهرها، هزینههای گزافی برای توسعه شهر، حملونقل، اشتغال، آموزش و بهداشت به همراه دارد. انجمن خوردگی گزارش داده که سازههای فلزی شرق دریاچه بهویژه در تبریز، به دلیل هجوم بادهای نمکی دچار خوردگی شدید هستند.
بازگشت تشعشع خورشید به دلیل خشکی دریاچه افزایش یافته است. تصاویر ماهوارهای نشان میدهد اشعههای مضر ۵/۲ برابر افزایش یافته که نتیجه آن، رشد بیماریهایی همچون آب مروارید و سرطان پوست است. جمعیت زنبورعسل در شرق دریاچه ۳۰درصد کاهش یافته است. طبق گفته متخصصین وقتی هشت سال در یک منطقه زنبورهای عسل فعالیت نکنند، کشاورزی در منطقه از بین رفته و اکوسیستم منطقه میمیرد.
در منطقه جبل در آذربایجان غربی، تپه ماسهها به نزدیکی جاده سلماس ارومیه رسیده است. بیش از ۵۰۰۰۰ هکتار اراضی کشاورزی و باغهای نزدیک جبل در معرض نابودی به دلیل این ماسهها هستند. اگر حرکت این تپه ماسهها مهار نشود، زندگی ۷۰۰ هزار نفر ساکن این منطقه تا شعاع ۳۰ کیلومتری با مخاطره مواجه میشوند که ابعاد اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و سیاسی عمیقی به همراه خواهد داشت.
احیای دریاچه ارومیه، تا چه حد امکانپذیر است؟
در برنامهریزی ۱۰ مسالهای که ستاد احیا با کمک متخصصین، داخلی و خارجی، دانشگاهیان و دستگاههای اجرایی تدوین شده است، ۲ سال اول به تثبیت شرایط موجود اختصاص دارد؛ یعنی کار میکنیم که روند کاهش آب دریاچه متوقف شود. این کار از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا اگر دریاچه به پلایا (دریاچه کاملاً خشک) تبدیل میشد و کف دریاچه بالا میآمد،
امکان سوار شدن آب بر آن از بین میرفت و دیگر نمیشد احیای دریاچه را به راحتی انجام داد. خوشبختانه فاز تثبیت با موفقیت انجام شد. در مرحله بعد تلاش میکنیم تا ارتفاع و حجم آب دریاچه افزایش یابد. البته امکان دستیابی به دریاچه سابق با عمق ۸ متر و ۳۰ تا ۴۰میلیارد مترمکعب آب را دیگر نداریم. ستاد و کارشناسان هدفگذاری کردهاند که در طی دو الی سه سال آینده دریاچه به موقعیتی برگردد که با عمق حدود یک متر، کارکردهای زیستمحیطی خود را داشته باشد و از کف آن غبار بلند نشود. دریاچه با ۱۴میلیارد مترمکعب آب میتواند کارکردهای اکولوژیکی خود را داشته باشد. آرتیمیا در آن زندگی کند و شوری آن از حد مشخصی فراتر نرود. دریاچه سالک لیک در آمریکا خواهرخوانده دریاچه ارومیه است و شرایط زمینشناسی و شوری مشابهی دارد و از وسط آن خاکریز ریل راهآهن میگذرد. آنجا هم به این جمعبندی رسیدهاند و در جلساتی که داشتیم اعلام کردند ضروری است آب دریاچه به حدی بالا بیاید که تبخیر یک سال را پوشش دهد چون نمیتوانند به تراز ۲۰ سال پیش دست یابند. البته آنها هفت، هشت سال پیش به فکر حفظ دریاچه سالک لیک افتادند ولی ما در همان سالها دریاچه را رها کرده بودیم.
یکی از ضرورتهای احیای دریاچه ارومیه، همراهی ساکنان منطقه با پروژههای احیاست. فضای عمومی ساکنان شهرها و روستاهای حوالی دریاچه را چطور ارزیابی میکنید و آیا برای همراهتر کردن آنها به پیوست اجتماعی پروژههای احیا نیز فکر کردهاید؟
ما در منطقه با سه طیف مختلف ساکنین مواجه هستیم. کسی که روستا، خانه، زندگی و گذشتهاش را از دست داده یا در معرض خطر میبیند، کاملاً متوجه است و همراهی میکند. خود مردم به دستگاههای اجرایی مراجعه میکنند و میگویند ما سیبزمینی و پیاز که پرمصرف است نمیکاریم تا به احیای دریاچه کمک کنیم. در عین حال گروهی هم هستند که هنوز به جمعبندی نرسیدهاند و با فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، درصدد همراه کردن آنها هستیم. اگر اوضاع و برنامه را صادقانه به مردم بگوییم، مشارکت میکنند. اما اصلاح و تغییر ذهنیت گروه سوم که برخی دستگاههای دولتی هم در این گروه هستند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. وقتی در تبریز و ارومیه هنوز شهرداریها چمن کاری میکنند، چطور میتوانیم به مردم بگوییم آب کمتری مصرف کنند؟ نقش حاکمیت در احیای دریاچه ارومیه خیلی مهم است.
برخی از مدیران به این نتیجه رسیدهاند که مشکل داریم ولی به نظر میرسد صدایشان به جایی نمیرسد. عدهای هم هنوز به خوبی متوجه نشدهاند. اگر ۱۰۰واحد آب تجدیدپذیر داریم، باید صرفاً تا ۴۰درصد آن را مصرف کنیم نه ۱۰۷ واحد. با این حال برخی مسئولان و برنامهریزان دولتی تصور میکنند تنها راه توسعه و تأمین معیشت مردم، هدر دادن منابع آبی کشور است. تجربه بیست الی سی سال اخیر نشان داده است که هیچ رابطه مستقیم بین توسعه منابع آب و افزایش پایدار درآمد مردم و توسعه منطقهای وجود ندارد.
نوسانهای اقلیمی در ایران نیز شدت یافته و زنگ خطر آن به صدا درآمده است. با این حال هنوز نتوانستهایم در ارکان حاکمیت، یکصدایی و همراهی لازم برای کاهش ریسک آن را ایجاد کنیم. گفته میشود ایران در منطقه خشک قرار دارد ولی در کل کشور از جمله استانهای همجوار ارومیه، همچنان شاهد توسعه باغات و زراعت آبی هستیم. اگر همین الان قوای سهگانه به این جمعبندی نرسند که از ظرفیت آبهای تجدیدپذیر بیش از ۴۰درصد نباید استفاده کرد، بحران آب شدت میگیرد و تمدن و زندگی مردم در آینده با مشکل جدی روبهرو میگردد. الان شاهد بیلان بیش از ۱۱میلیارد مترمکعب اضافه برداشت آب از سفرههای آب زیرزمینی روبهرو هستیم که با این روند، آبخوانهایی که صدها هزار سال طول کشیده تا به وجود بیاید را از دست میدهیم. به همین دلیل لازم است حساسیت لازم را در حاکمیت ایجاد کنیم تا به دنبال آن شاهد همراهی مردم نیزباشیم.
همراهی سایر ارکان حاکمیت با شما چگونه است؟
در آذربایجانهای غربی و شرقی جلساتی با قضات و نیروی انتظامی داشتهایم. پروندههای تخلف از مقررات آب را سریع تشکیل و رسیدگی قاطع میکنند. با چاههای غیرمجاز برخورد میکنند. البته برای شناسایی و مقابله با این قبیل چاهها، همراهی دولت هم لازم است. ضروری است خود دولت هم نسبت به برداشتهای غیرمجاز از منابع سطحی و زیر زمینی بیتفاوت نباشد. همراهی قوه قضاییه خوب است. اما انتظار داریم بعضی از مدیران شهرستانی سازمان آب و جهاد کشاورزی هم همراهی کنند و به متقاضیان جدید کشاورزی آب ندهند و از توسعه اراضی و کشت و آبی جلوگیری کنند. انتظار داریم برخی نمایندههای مجلس هم مانند اکثریت مجلس همراه ما باشند و برای احداث سد و توسعه اراضی کشاورزی امضا جمع نکنند.
باید یک مقداری آب هم برای نسل بعدی بگذاریم. انتظار داریم نمایندگان، توسعه نامتوازن را از دولت مطالبه نکنند، بلکه دولت را به نظارت دقیقتر مکلف کنند. از فناوریهای جدید کشاورزی حمایت کنند تا امنیت غذایی پایدار به ارمغان آید.
