یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ بهنام عبدالهی
هرچند انگشتشماررخ میدهد، ولی هرموقع که در کتابی یا جایی میخواهند اسمی از تبریز ببرند، تصویر مقبرهالشعرا، شاید رواییترین عکس تبریزی باشد که به عنوان سمبلی از صدها افتخار تبریز، به کار میرود.
یادمان نمیرود آنسالی که «کمال تبریزی» سریال «شهریار» را روی آنتن برد، سیلی از جمعیت راهی دیار شهریار شدند و به معنای عمیق کلمه، شعر و شعور در آن سالها چهره واقعی خود را به تبریز و نماد افتخارش نشان داد و این را مدیون هنری بودیم که در خدمت هنر بود.
زیاد طول نکشید که به بهانه آبادی و بهبود وضعیت، دور تا دور بنای مقبرهالشعرا را کوفتند و کوبیدند و خراب کردند که مبادا ریسک بیخواب کردن روح ۴۰۰ فرهیخته، بیرزد به کنکاش پیشرفت و ترقی تبریز در لایههای درونی زمین.
شهرداری تبریز، ایدهپردازی بسیار بالایی دارد و میتواند برای شهر در حد لالیگا برنامه بریزد و بعد در دقیقه ۹۰ به توانمندانهترین شکل ممکن ببازد. همین مصداق مترو کافی است تا شرح دهیم شهداری ما چقدر آیندهنگر است و برنامههای فوقبلند مدت دارد. مقبرهالشعرا تبریز نیز از این قاعده شهری مستثنا نشد و به دام برنامههای کشدار شهرداری افتاد.
نقدهای فراوانی نسبت به خرابکردن مقبرهالشعرا و حتی انگشت اتهام گردشگرزدایی به سمت شهرداری تبریز گرفته شد ولی ای دل غافل که این سازمان اصلا به چنین مسائل سطحی فکر نمیکند و دوست دارد همهچیز را در ابعاد عمیقتری دستکاری کند.
اتفاقاتی که به تازگی میافتد، داغ دل مردم را نسبت به کمتوجهی و بیتوجهی مسئولین در برخی موارد حساس، تازه میکند و در مواقعی نیز نمک بر زخم تاریخ میپاشد. اینکه مقبره باقرخان سردار ملی، افتخار تبریزی در یک چشم به هم زدن تبدیل شد به نمایشگاه کیف و کفش، اتفاقی بود که خشم مجازی مردم را برانگیخت و در نتیجه اعتراضها در انواع ابعاد، برخی مسئولین با تزئین اطراف مقبره سعی کردند نظر و انتظار مردم را –ظاهرا- تکریم کنند.
اما به تازگی شاهد یکپردهبرداری جدید از یک زخم قدیمی در تبریز خسته بودیم. وقتی هنگام کنکاش برای رسیدن به شکوه تبریز در محوطه مقبرهالشعرا به سنگقبری برمیخورند که نام آزادیخواهی و مشروطهخواهی تاریخ در آن هک شده و به راحتی از آن عبور میکنند، بزرگترین و تاریخیترین دردهای جامعه در تعاریفی غمگین به وجود میآید.
مقبره شهید ثقهالاسلام تبریزی که یکی از شهدای تاثیرگذار جنبش مشروطیت در ایران است، اکنون در خیابان ثقهالاسلام و در مقبرهالشعرا تبریز بیپناه مانده است. عمیق که فکر میکنیم، درد را عمیقتر حس میکنیم که چه زمانهای شده که تاریخسازان مملکت اکنون با بیتوجهی و بیتدبیری برخی نمکنشناسان مواجهاند.
مسئله مهمی که وجود دارد، این است که آیا مسئولین به اندازه مردم نسبت به مفاخیر شهر خویش حساس نیستند یا دلایل موجهی دارند که مقبره کشفشده شهید ثقهالاسلام را به حال خود رها میکنند تا عکسش دست به دست در فضاهای مجازی و بیمزاجی بگردد تا برسد به دست کسانی که روزی هدفشان نادیده گرفتن تاریخ ایران، توسط ایرانیان بود.
اندوه بزرگیست اینکه در حالی به استقبال تبریز ۲۰۱۸ میرویم که مفاخیر شهر خودمان آواره و سرگردان ماندهاند. ادعا میکنند بهبود وضعیت مقبرهالشعرا تبریز از اولیتها است ولی ما که هیچچیز از واژگان مصوب این سازمان ها نمیدانیم، عاجزیم به معانی دور اولویت پی ببریم.
ناخودآگاه مثال ترکی «خراب کردن ابرو به بهانه درست کردن چشم» به ذهن انسان تداعی میشود که اگر ما نخواهیم تاریخ و فرهنگ و گردشگریمان آباد(خراب) شود، دقیقا چه کسی را باید ببینیم؟ و جواب معلوم است!
در عصری که با حوادث غیر مترقبه زندگی میکنیم، نمیتوان تخمین زد که چه اتفاقی سر مقبره شهید مشروطهخواه تبریزی خواهد آمد و فقط میتوان امیدوار بود این تصمیم نفسگیر، چیزی شبیه تزئین کردن اطراف زخم نباشد.
