یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ حسن عدالتی
سپهر سیاسی ایران عجین با نامهایی است که با سلحشوری ماندگار شدند!
در دوران استبداد سیاه بزرگ مردانی همچون ستارخان و خیابانی و میرزا کوچک خان و در دوران ما همچون قاسم سلیمانی، آبشناسان، همت، خرازی، باکری، حسن باقری و دهها نام آور دیگر.
اما حماسه محمد باقر قالیباف از جنس دیگری بود. به خط زدن و حضور جهادی و قهرمانانه در مدیریت شهر و اکنون در مناظره با نمادهای اشرافی گری به قلب اشرافیت تاختن.
درآن هنگام که برایش امکان فتح نزدیکتر از قبل بود و معبری را که خود گشوده تا فتح حاصل شود. در آن زمان همچون دوران جوانی و میدان سخت نبرد هشت ساله؛ امکان فتح را به مردی دیگر از جنس ایمان و خدمت سپرد و سربازوار در کنارش قرار گرفت. این یک نمونه بی بدیل در تاریخ سیاسی ایران است.
نه همچون عارف با اکراه، به توصیه مرادش کنار رفت و نه مانند آن وزیر خارجه اسبق زیر قولش زد. همانگونه که از قبل گفته بود هدف غایی برایش بازگشت دولت به ریل انقلاب بود و به پای امضاء میثاق نامه اش ماند.
صادق آل محمد می فرمایند سه خصلیت علامت نفاق است حتی اگرصاحبش اهل نماز و روزه باشد! دروغگویی، خلف وعده و خیانت در امانت.
سردار دیروز جبهه نبرد با خصم خارجی و سردار امروز جبهه نبرد با صاحبان شعار (ما نمیتوانیم)، فاصله بعید خود با نفاق را نشان داد و ایمانش بیش از پیش عیانتر شد. رتبه ای دیگر نه از جنس نظامی بلکه از جنس ایمان، خلوص و وطن پرستی را دریافت کرد.
حال باید به آن مرد گفت تقابل بین سرهنگ و حقوقدان پایان یافته است و این تقابل بین اخلاق با اشرافیت است. پس برای رسیدن به قدرت همانگونه باش که هستی. مردم فراموش نخواهند کرد که برای قدرت چه گفتی و چه کردی…
پس همانگونه باش که هستی و مردم به همان خصلت تو را خواهند شناخت.
