یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ حسن عدالتی
در دهه اول ماه مبارک رمضان فضای عجیب و البته تا حدودی سطحی نگری فضای مجازی کشور را فرا گرفته است. در چند روز گذشته تلگرام، اینستاگرام و حتی توئیتر مملو از مطالبی در خصوص عدم پخش دعای ربنا با صدا استاد شجریان است. حجم مطالب باعث شد تا حقیر تحلیلی برای دلایل این مطلب معروض دارم.
در یکی از مطالبی که بنام (“ربّنا” در دست قوزیها!) به قلم بابک داد نگاشته شد، دلیل عدم پخش این دعا را لجبازی، عنود و یکدندگی صدا و سیما با لفظ « حقیر لجباز» عنوان شده است.
در حالیکه استاد در مورخه ۲۵/۳/۸۸ طی نامه ای از صدا و سیما خواسته که پخش صدا و آثارش را به حکم شرع و قانون سریعا قطع کند! هنگامی که ایشان خود خواهان عدم پخش صدا و آثارش است چطور حامیان و طرفدارانش اینگونه زمین و زمان را به هم میپیچند که مردم محروم شدند از نوای روح افزای استاد، مردم به شوق ربنای استاد روزه می گرفتند! به این مطلب نوشته جناب «بابک داد» توجه کنید:
«یک ربّنای ۴ دقیقهای شجریان، با یک پیام ۳ دقیقهای سید خاتمی، با یک پیام اشارهوار میرحسین و کروبی از داخل حصر،… جوانان فوج فوج با عشق روزه میگیرند، در انتخابات پوستر میچسبانند، کتک میخورند، صبر میکنند، در صفوف طولانی حوزهها میایستند و رأی میدهند! هم آن نفرت و هم این عشق، هردو بی بدیل و یگانهاند!»
یک فرد چقدر میتواند به موضوع روزه که از فروع دین و از واجبات است سطحی و البته قشری نگاه کند! البته ایشان کاش به نماز جمعه روز قدس سال ۸۸ هم اشاره مینمود و روزه خواری آنان که به عشق پیامهای ۳ دقیقه ای و یا ربنای ۴ دقیقه ای روزه گرفته بودند! هم اشاره ای می نمود!
بگذریم
اما دلیل این حجم شانتاژ خبری و رسانه ای و انبوه نوشته ها و حتی صحبتهای ریاست محترم جمهور در دوره انتخابات در این خصوص چیست؟
مَثَل این حجم مطالب مَثَل قانون آروغ زدن ممنوع است.
” میگویند در گذشته های دور پادشاهی به وزیر امر کرد که راهی بیابد تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند واعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری نوشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دهات بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین آروغ زدن هم ممنوع اعلام شد.
پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود جلوی اعتراضات و خواسته های به حق مردم را بگیریم و چند صباحی به امور مد نظرمان برسیم و مردم از این امور بی خبر باشند؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند آروغ زدن ممنوع دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.”
جلسات زیر زمینی آروغ زدن شروع شد، تشکلهای مردم نهاد برای دفاع از حقوق آروغ زنان ایجاد شد، سازمان ملل این قانون را با منشور حقوق بشر در تعارض دید و دهها مورد دیگر.
مردم هم پنهانی و یا در فضای مجازی آروغ می زدن و در دلشان اعتراضی به همه مشکلانت مالی و اعتقادیشان می کردند.
این روش الان در کشور ما هم در حال اجرایی شدن است!
این فضا سازی باعث شده است توجه مردم به خواندن یک دعا توسط یک استاد بزرگ موسیقی کشور جلب شده و چیزی های دیگری از دید مردم دور بماند.
به فرض هر روز سال آنهم روزی ده بار این دعا رو با صدای روح افزای استاد شجریان پخش کنن چه مشکلی از مردم حل میشود؟
مشکلات اقتصادی حل میشود؟ از رکود خارج می شویم؟
بیکاری ریشه کن میشود؟
اختلاس حتی یک مورد در سال کاهش پیدا میکند؟
ما دیگر گاز را مجانی به ترکیه به خاطر حماقت قراردادهای محرمانه و البته سودجویانه با پورسانت چرب و چیلی به یک آقازاده نمیدهیم؟
این آخرین مورد شاید یکی از دلایل اصلی این حجم مطالب درباره چرایی عدم پخش صدای استاد است! جالب است نامه توسط خود استاد نوشته و به رئیس وقت صدا و سیما داده شده است و تاکنون یک درخواست ساده و تاکید میکنم حتی یه درخواست شفاهی از ایشان برای اجازه به پخش «دعای ربنا» نشده است! اما فضا را به گونه ای نشان میدهند انگار صدا و سیما مردم را از این به اصطلاح حق محروم نموده است.
مخلص کلام اینکه قانون آروغ زدن ممنوع باعث شده تا کسی پیگیری شعارهای تبلیغاتی، تخلفات انتخاباتی، پیگیری قضایی مفسدین اقتصادی و صادرات مجانی گاز به ترکیه نشوند.
خوب مردم را بازی میدهند و ما خوب میرقصیم به این ساز ناکوک!
و چه قانون طلایی و استراتژی بی نظیری است این قانون آروغ زدن ممنوع.
