سرویسی فرهنگی تبریزبیدار؛
در دوران تحصیل در مدرسه تاریخ به عنوان درسی شیرین برای عموم دانش آموزان دیروز و امروز همواره مطرح بوده است. لا به لای صفحات کتاب درس تاریخ است که سرگذشت انسان هایی که روزی بودند اما اکنون نیستند را مطالعه می کنیم و به یاد داریم جمله ای از امام راحل را که در ابتدای کتاب نقش بسته بود ” تاریخ معلم انسان هاست”.
با این وجود تاریخی که خواندیم بیشتر صرف شناخت شاهان و سلاطینی شد که می خواستند انسان ها را برده خویش سازند و در این راه از توطئه گرفته تا کشتار و جنگ از هیچ کوششی دریغ نکردند. همان انسانی که قرار بود خلیفه الله باشد اما گویا قصه ی تاریخ جور دیگری شد.
در این ظلمات بود که خدا برگزیدگانش را فرستاد تا یا آورد پیمانی را که در ازل همه با بسته بودیم. بگذریم ۱۲۴ هزار نفر آمدند و رفتند تا نور حق محمد (ص) به بشر رسید و انسان راه را دوباره یافت اما در این میان تنها یک نوجوان علی(ع) شد که همه از علم و آگاهی اش در حیرت بمانند حتی رسول الله!
علی (ع) چون یقین داشت به خدای محمد(ص) برای حفظ آیین مودت و رحمت الهی از همه چیزش گذشت. روزی در بستر محمد به استقبال شمشیر های برهنه رفت و روزگاری چند ظلم صحابی رو پشت در نسبت به پاره تن رسول خدا دید و دست به شمشیر نبرد برای احقاق حقی که ضایع شده بود چون تجسم اسلام واقعی علی بود.
علی (ع) را در سقیفه شهید کردند! نه اینکه علی( ع) عاشق خلافت باشد! نه! علی(ع) همان کسی است که خلافت به شیوه کسری و قیصر را از آب دهن بز پست تر می دانست. علی را همان جا شهید کردند که گفتند علی رحم ندارد اگر خلیفه بشود! و در تمامی سالهایی که علی ( ع) را به حاشیه راندند جلادان بدر و احد به پست حکومتی رسیدند همان ها که جگر حمزه سید الشهدا را از سینه در آوردند و به دندان کشیدند! و در این سالها علی (ع) میراث پیامبر را که همانا دادن آگاهی به خلق الله بود را حراست می کرد.
علی (ع) بازگشت جهالت دوران بت پرستی را در لباس اسلام انحراف شده می دید و نشد که دم بزند و تنها چاه توانست علی (ع) را در این سالها در یابد.
کار به همین جا ختم نشد. وقتی جلادان خلیفه منصوب خویش را به لبه پرتگاه مرگ بردند از آیین رسول خداچیزی جز بدعت های خلیفه گری نمانده بود بازهم این علی (ع) بود که برای رساندن نور حق و خارج کردن مردم از جهالت های تازه ای که به آن دچار شده بودند پای در رکاب شد. اما همان جلادان دیروز از پای ننشستند و ثمره در جهالت گذاشتن مردم پس از پیامبر را در خطر می دیدند.
دسیسه های اموی روزی در جمل و صفین و دومه الجندل و روزی دیگر در نهروان سر باز کرد. و علی در این سالها چه خون دلها خورد برای بیدار کردن مردم از خواب جهالت، جهالت هایی به رنگ جهالت دوران بت پرستی! علی آن روز از ضرورت مبارزه و رفع فتنه سخن می گفت اما اشعث بن قیس ها از ضرورت صلح می گفتند! چون سخن علمای ساده لوحی چون ابو موسی اشعری را ارج و قرب بیشتر میان کوفیان داشت.
آری جهالت مردم نقطه امید اموی بود و همان بود که برخی از نماز خواندن علی (ع) در حیرت مانده بودند!
تاریخ را خواندیم که در آن نوشته علی (ع) را در شبی همچون دیشب در محراب مسجد کوفه به ضرب شمشیر فرق مبارکش را شکافتند. تاریخ همین ها را برای ما ذکر کرد اما اگر بخوانیم و کمی تفکر کنیم علی (ع) را همان روز شهید کردند که جلادان بدر و احد می گفتند علی رحم ندارد! ای کاش از تاریخ که برای ما معلمی دلسوز است درس بگیریم تا جای شهید و جلاد دگر بار عوض نشود و گرنه علی (ع) و خاندان علی (ع) را به قربانگاه می برند و ما همچنان در تاریکی انحراف منافقان می مانیم.
