سرویس فرهنگی تبریزبیدار؛
مثل روال دو ساله گذشته سوار اتوبوس میشدم تا از اینسوی شهر به آنسو برای کار بروم. گرمای طاقت فرسای تابستانی چند روزی است که همچون ماری بر روی تبریز چنبره زده و حسابی مرا کلافه ساخته است.
درحالیکه آخرین گپ و گفت مصطفی ملکیان را در اندیشه پویا ورق میزنم و نظریه”عقلانیت و معنویت” او در ذهنم به اینسو و آنسو میرود، ناگهان سخنان پیرمردی در آنسوی اتوبوس توجهم را جلب میکند.
پیرمرد که چروک چهره وی نشان میدهد اندکی از شصت سال را گذرانده، با اندوه و بغضی که آخرین لحظات برای شکستن آن سپری میشود، خود را ساکن یکی از شهرهای استانهای همجوار مینامد و با صدایی که دیگر با لرزش همراه است میگوید “همسرم را دوهفته است به بیمارستانی در تبریز آوردهام و پولی برای ماندن و مراقبت از وی ندارم، اگر ممکن است ۳۰هزار تومان به من کمک کنید قول میدهم آن را به شما پس دهم” او که میخواهد سخنانش را ادامه دهد اما بغض پیشین میشکند و گریه امانش نمیدهد.
در اینسوی اتوبوس مرد میانسالی ۱۰هزار تومان از جیبش درمیآورد و به ما رو میکند، گویی منتظر است ما نیز با وی همراه شویم. هرکدام از مسافرین از زنان مردان پولی به آن مردم میدهند، به جیبم که نگاه میکنم دوهزار تومانی بیش در جیبم نیست، دوهزارتومانی را به مرد میانسال میدهم و بابت کمی آن عذر میخواهم.
پول را به پیرمرد میدهند و وی تشکری همراه با بغض از مسافرین میکند و دو ایستگاه بعد پیاده میشود.
پس از بار دیگر آخرین شماره نشریه روشنفکران عرفی را باز میکنم و این بار با دیدن تصویر ملکیان، به یاد ۳ تلقی وی درباره رنج و درد میافتم” دردی که خود فرد متحمل میشود و ناشی از این است که او خطاهای خود را به محاکمه میکند و «وجدان ملامتگری» او باعث میشود که «من با من» به نزاع بپردازد….. درد دیگری هست که به فرد مربوط نمیشود. محیطی که فرد در آن زندگی میکند، منشأ این درد است. وقتی فرد هم نوعان خود را در رنج ببیند، «از رنج کشیدن آنها، رنج میبرد.»…درد سوم، درد هستی است. این دردی اجتنابناپذیر است که علاج ندارد. شاید دو درد دیگر اجتنابناپذیر باشد اما «این درد ناشی از این است که من هستم.» انسان از وجود خودش و عالم پیرامون سؤال میکند و در حیرت از آن رنج میبرد.”
زیرپوست جامعه ایران
خردادماه سال گذشته در سخنرانی وزیر کشور در مجلس شورای اسلامی آماری بهصورت رسمی و از تریبون مجلس شورای اسلامی منتشر شد که از چندین سال پیش، افکار عمومی و پژوهشگران اجتماعی ناظر این رخدادها در لایههای زیرپوست جامعه ایران بودند.
رحمانی فضلی در آن جلسه از “۱۱ میلیون حاشیهنشین در کشور”، “۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر بیکار”، “یکونیم میلیون معتاد در کشور”، زندانی شدن هرساله ۶۰۰ هزار نفر” و “۳۶ درصد ازدواجهای منجر به طلاق میشوند”سخن به میان آورد و اظهار کرد: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۶ ماه گذشته مکرراً درباره توجه به کاهش روند آسیبهای اجتماعی به مسئولان و نهادهای ذیربط هشدار دادهاند و بر لزوم مهندسی و هدایت تغییرات اجتماعی تأکید کردهاند.»
گمشدن فضیلتهای اخلاقی در حوزه شخصی و کشیده شدن آن به حوزه عمومی و کنشهای اجتماعی مردم، بخشی از این بحران موجود در جامعه ایران است که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود بر ضرورت “مهندسی تغییرات اجتماعی” تأکید داشتهاند.
تغییر هندسه زیست اجتماعی مردم ایران
واقعیت آن است که هندسه زیست اجتماعی مردم ایران و بهتبع آنان مردم آذربایجان شرقی و تبریز در حال تغییر است. هویت چند تکه یا به تعبیر بهتر، چهل تکه موجود در جامعه ایران باعث ایجاد هویتی سیال و نفوذپذیر در برابر هجومهای فرهنگی شده است که افتراقهای موجود در جامعه را تشدید میکند.
افتراقهایی حاصل از رشد سرمایهداری، مصرفگرایی، خوی اشرافی گری، بسط حرص و آز، افول ارزشهای اخلاقی و ترجیح زیست فردگرایانه بر هویت جمع گرایانه، علائمی جدی از بحرانی است که اینک جامعه ایران را درگیر ساخته و خود را در ساحات مختلفی همچون حاشیه نشینان شهری نشان داده است.
تبریزبیدار به زودی به بررسی مصداق های عینی این دست شکاف ها و گسست های اجتماعی خواهیم پرداخت.
