یا جود الائمه ادرکنی؛

در سوگ آنکه سخاوت باران را داشت

جــواد بود، تقـی بود، منتخب و مرتضی بود، فرزند رضــا بود و راضـی به قضـا بود.

سرویس فرهنگی تبریزبیدار؛

در سوگ شهادت امامی داغداریم که بیست و پنج سال، خورشید را به خجلت وا داشت،بیست و پنج بهار را رویاند و شکوفاند، و خود، فروزان تر از خورشید، تابید و درخشید.

آنکه سخاوت باران را داشت،
و کرامت دریا را،
و زلالی آب را.
آنکه «جود»، قطره ای بود در پیشانی بلندش
و «علم»، غنچه ای بود، از گلستان وجودش
و «حلم»، گوهری بود از گنجینه فضایلش.

جــواد بود، تقـی بود، منتخب و مرتضی بود، فرزند رضــا بود و راضـی به قضـا بود.

خورشید فروزان امام جواد، که حسدبرانگیز بود، در بغداد غروب کرد، آن هم با دسیسه خلیفه و همدستی امّ الفضل و در نهایت ناجوانمردی و عداوت.

آه … که این زهر جفا، چه جگرهایی را از آل رسول(ص) دریده و سوخته است و چه غم هایی بر دوش و دل شیعه نهاده است.

سرانجام، آن خورشید فروزان و حجت الهی، تقدیر خدا را پذیرا شد و با دست ظلم، همچون شاخه ای از «شجره طیبه» جدا گشت و داغ شهادتش بر دل های محبان نشست.

اهل ولا را به هجران خویش مبتلا ساخت و دل های شیعه را سوزاند.

پس از شهادت، در کاظمین، در پشت مرقد جدش حضرت کاظـم(ع) به خاک آرمید.

اکنون، کاظمین، مدفن آن دو خورشید است.

دو گنبد طلایی بر فراز آن حرم نورانی، دو شاهدند بر دو آفتاب درخشان خفته در خاک عراق.

و کدام دل است که به شوق زیارت آن دو حرم نتپد؟
و کدام دیده است که بر مظلومیت آن شهید جوان نگرید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *