یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ روح الله رشیدی
رجعت پیکر شهید حسن جنگجو فرصت بزرگ و منحصر بفردی بود برای بازسازی بخش مهمی از هویت فرهنگی و تاریخی مردم آذربایجان. میشد با فرصتشناسی و اندکی ابتکار، چنین سرمایهی ارجمندی را هر چه بیشتر قدر دانست.
اما افسوس که سیطرهی سلایق بخشنامهای و نگاههای کارمندی چنین فرصتی را از تبریز گرفت. این واقعه باید تبریز و آذربایجان را تکان میداد. اما تحقیقاً چنین نشد. آمادگی و طراحی ویژهای جز در حوزهی تدارکاتِ متعارف، در کار نبود.
ناکارآمدی و خسرانِ مذکور، بارها در آیینهای تشییع و بزرگداشت شهدا تکرار شده.
منتهای کیفیتِ آیینهای سازمانی (رسمی) همین است که بارها دیدهایم و همچنان میبینیم! در شهری با جمعیت قریب به دو میلیون نفر، تشییع شهیدی با این مشخصات و ویژگیها در قوارهای بسیار معمولی و با حضور جمعیتی محدود برگزار میشود.
آیا مردم تبریز، شهدا را دوست نمیدارند؟ قطعاً چنین نیست. پس ماجرا چیست؟ پاسخ روشن است: کار دستِ مردم نیست.
تشییع شهدا از یک آیین مردمی و اجتماعی به آیینی با پروتکلهای نظامی و تشریفاتی تبدیل شده. به جای تمام مردم، دستهای سرشناسان با همراهانی دوربینبهدست، فضا را شلوغ میکنند. حتی دریغ از چند بیت شعر اختصاصی و شعار هدفمند!
نتیجهاش محرومیت شهر و مردمش از یک فرصت استثناییست.
