یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ پیمان پاسبانی
چندیست آشکارترین و واضحترین سُنت و آداب مسئولیت انقلابی از سوی امام جمعه تبریز در حالِ بروز و خودنماییست. سنتی که آرزومند آن بودیم؛ اما آیا همهی آدابِ مسئولیت انقلابی همین است؟ به نظر میرسد حالا که امام جمعه تبریز شروع به احیای سنتهای انقلابی کرده باید فصل جدیدی از مطالباتِ انقلابی را از ایشان آغاز کنیم، که اگر این مطالبهگری انجام نشود، در مرحلهی عدالتخواهی اجمالی متوقف خواهیم ماند. رویکرد خوبِ امام جمعهی تبریز را باید در جهت عدالتخواهی تفصیلی مورد بهرهبرداری قرار دهیم. نباید به دیدارها و سرزدنهای معمول یک مسئول انقلابی، در عین حال که لازم و واجب است، بسنده کنیم. سیرهی او را باید از مدیران دولتی و مدیران نهادهای دیگر هم خواست.
حالا که امام جمعهی تبریز از بیرون گودنشستههای کنشهای عدالتخواهی نیست، باید از این فرصت برای عبور از تلقیهای جزئی از عدالتخواهی استفاده کنیم.
مطالبات صریح را باید با ایشان مطرح کرد تا در عین پایبندی به نظم در جستجوی مسیرهای فراسازمانی برای تحقق آنها باشد، که این گفتگو و طرح مسئله نیازمند آن است که امام جمعهی محترم، ابتدا تشریفات اداری و دیدارهای مناسبتی و محدودیتهای بروکراتیک دفترِ خود را اصلاح نماید.
با این همه به نظر میرسد، اولین وهلهی انقلابیگری و مسئولیت انقلابی در ارتباط با مقولهی اسلام انقلابی معنا مییابد و بینش و کنش در چارچوب دوگانهای که تحت عنوان اسلام ناب و اسلام امریکایی مطرح میشود، باز میگردد.
جبههی درگیری این دو اسلام نه صرفا در فرامرزها بلکه در متنِ بطن جامعه در جریان است و نمایندهی ولی فقیه باید مسلط به مفهومسازیهای امام و رهبری از این دو اسلام باشد و دستاوردهای مفهومی و تجربی آن را در بین مردم شرح و بسط دهد.
اگر او مفسر «اسلام مستضعفین»، «اسلام پابرهنگان و محرومان»، «اسلام پاک طینتان»،«اسلام فقرای دردمند و اسلام انقلابی»، «اسلام منافقین، اسلام رفاه و تجمل»، «اسلام سرمایهداری»، «اسلام مرفهین بیدرد» و «اسلام اشرافیت» باشد، کمتر مدیر و نهادی پیدا میشود که دست خالی وارد بیتِ امام جمعه شود و با او تجدید دیدار کند! آن وقت است که هر کدامشان میروند سراغ کارهای زمین مانده خودشان.
دعوای حقوقی بود بین ما و موجر فروشگاهمان. چند ماهی میشد که کار به شکایت کشیده بود. توی سه دادگاه همزمان پرونده در جریان بود که هر کدام از شعبههای دادگاه دعوای موجر علیه ما را هر بار رد میکرد،اما موجر که این اتفاق برایش خوشایند نبود و حاضر نبود رای محکمه را بپذیرد و بیاید با ما سازش کند، هر روز تصمیم میگرفت خودش بر فشارهای غیر اخلاقی و دور از شان اضافه کند، تا که ما شاید از آن ملک بلند شویم؛ و لابد اجاره بدهد به گالری اتومبیل ارس! یا بازارچه میوه! یک روز با تهدید، یک روز با قطع برق و روز دیگر…
وقتی دیدیم کار این موجر که اتفاقا یک نهاد انقلابی هست و رئیساش توسط ولی فقیه منصوب میشود، تمامی ندارد، تصمیم گرفتیم به نماینده ولی فقیه در استان درخواست ملاقات بدیم و موضوع را با ایشان مطرح کنیم. چند بار حاجاقا آل هاشم را در مقام مهمان ملاقات کرده بودیم اما چون مهمانمان بودند در فروشگاه یا غرفه نمایشگاه کتاب و… نخواستیم اوقاتشان را با این موضوعها تلخ کنیم، برای همین میخواستیم در فرصت و زمان مناسبی در جریان بگذاریمشان تا شاید کمکی کردند.
درخواست ملاقات کتبی به دفترشان دادیم و… اما فرصت مهیا نشد تا اینکه تصمیم گرفتیم مستقیم برای خودشان #پیامک بزنیم و درخواست ملاقات کنیم… انتظار نداشتیم جواب پیامکمان را بدهند اما جواب دادنشان هم خیلی عجیب نبود… پیاممان را دیدند و پیامک دادند تا برسیم خدمتشان.
همه اینها بهانه بود تا بگوییم انگار داریم به بخشی از آرزوهایمان و انتظارمان از یک مسئول انقلابی میرسیم.
انگار امام جمعه تبریز به یقین باور دارد که مردم ولی نعمتان انقلابند و خودشان دسترس مردم هستند.
خدا حافظاش باشد.

