به مناسبت فرا رسیدن ایام‌الله دهه فجر؛

نگاهی به تطورات تاریخی اندیشه حکومت اسلامی در عصر غیبت

در سلسله قاجاریه سطح علما یک درجه ارتقا یافت و دقیقاً هم‌سطح شاهان قرار گرفتند طوری که میرزای شیرازی فقط با یک خط حکم، نهضت تنباکو که را در ایران شکل داد و روند روبه‌ رشد افزایش آگاهی مردم و قدرت گرفتن حاکمیت الهی پس از سقوط قاجاریه و پس از وقفه‌ای ۵۲ ساله با رشد چشم‌گیری مواجه شد، طوری که دیگر یک عالم دینی به‌عنوان نائب امام زمان بالاتر از هر مقام دیگری به قدرت رسید.

سرویس سیاسی تبریزبیدار؛

سالروز ورود امام خمینی (ره) به کشور بهانه‌ای شد تا بار دیگر و این بار به‌صورت عمیق ریشه شکل گیری انقلاب اسلامی را بازبینی کنیم. به باور اکثر مفسرین بذرهای انقلاب اسلامی ۵۷ در سال ۴۲ و پس‌ازآن سخنرانی طوفانین کاشته شد اما به نظر ریشه‌های انقلاب را می‌توان خیلی قبل‌تر نیز جست‌وجو کرد حتی قبل‌تر از دوران قاجاریه.

بگذارید از اول شروع کنیم، پیامبر اکرم (ص) به‌واسطه وحی الهی در روز غدیر امام علی و فرزندانش را به جانشینی امت خود معرفی می‌کند ولی پس از وفات وی، وصیت پیامبر به اجرا در نمی‌آید طوری که عرصه چنان بر ائمه اطهار تنگ می‌شود که آخرین امام شیعیان وارد عصر غیبت می‌شوند تا زمینه‌های لازم برای قبول حاکمیت دین خدا و فرستاده‌اش فراهم شود.

سرکوب علمای شیعه و طرز تفکر اصیل حامل آن به مدت بیش از هفتصد سال و تا زمان به‌قدرت رسیدن صفویان ادامه داشت صفویان، آیین شیعه دوازده‌امامی را مذهب رسمی ایران قراردادند و آن را به‌عنوان عامل همبستگی ملّی ایرانیان برگزیدند. اما این شیوه حکومت یک فرق اساسی داشت و آن اینکه در سلسله‌مراتب قدرت صفویان، شاه بالاتر از علما قرار گرفته بود طوری که پادشاهان صفوی، از موقعیتی قدسی گونه برخوردار بودند. گفته می‌شد آن‌ها معصوم هستند و علم لدنی، اقبال خاص شاهی، توانایی انجام دادن معجزه و پیش‌گویی آینده را دارند. خانه شاه مقدس و محل بست بود. اشیایی که با شاه تماس داشتند، مقدس می‌شدند و قدرت شفابخشی داشتند.

شاه به سبب برخورداری از چنین موقعیتی، به خودش اجازه می‌داد تا احکام شریعت را نادیده بگیرد و مرتکب منکرات شود. برای نمونه وینچنتو دالساندری (Vincentio Degl’Alessandri) پس از اشاره به بی‌کفایتی شاه‌طهماسب (۹۳۰ـ ۹۸۴ ق) می‌نویسد «هرچند انتظار می‌رود شاه مردی منفور باشد، عشق و احترام مردم به او باورکردنی نیست. مردم او را نه همچون شاه بلکه مانند خدا می‌پرستند.» میکله ممبره نیز می‌گوید: «صوفی‌ها، شاه‌طهماسب را پیامبر خود می‌دانند». (ممبره، ۱۳۹۳‌، ص ۳۰)

مدت‌زمان زیادی از سقوط صفویان نگذشته بود که سلسله قاجاریه توسط آقا محمدخان قاجار بر تمام ایران حاکم کشتند. فارغ از تمامی وجوهات اختلاف بین دو سلسله صفوی و قاجار یکی از تفاوت های که بیشتر به چشم می‌آمد و آن اینکه دیگر شاه مقام ظل‌اللهی ندارد و شاید آشکارترین و درعین‌حال غریب‌ترین نشانه آن قرار گرفتن لقب شاه پشت اسم شاهان بود به‌عنوان‌مثال در زمان صفویان شاهان، شاه اسماعیل، شاه‌عباس خوانده می‌شدند ولی در زمان قاجاریه محمدعلی شاه و یا احمدشاه نام گذاری شدند.

در سلسله قاجاریه سطح علما یک درجه ارتقا یافت و دقیقاً هم‌سطح شاهان قرار گرفتند طوری که میرزای شیرازی فقط با یک خط حکم، نهضت تنباکو که را در ایران شکل داد متن آن پیام این‌گونه بود: «بسم‌الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیه‌السلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.» روند روبه‌رشد افزایش آگاهی مردم و قدرت گرفتن حاکمیت الهی پس از سقوط قاجاریه و پس از وقفه‌ای ۵۲ ساله با رشد چشم‌گیری مواجه شد طوری که دیگر یک عالم دینی به‌عنوان نائب امام زمان بالاتر از هر مقام دیگری به قدرت رسید.

حال فقط یک مرحله دیگر باقی‌مانده است تا ثابت شود جامعه امروزی ظرفیت حضور ولی خدا در زمین را دارد و اگر مسئولان با ندانم‌کاری‌های خود باعث فاصله بین مردم و حکومت دینی بشوند در دو دنیای باقی و فانی باید جوابگوی اعمال خود باشند هرچند تاریخ ثابت کرده است این روند آرام و پیوسته علی‌رغم سنگ‌اندازی‌های دشمنان خودی و غیرخودی به راه خود ادامه می‌دهد.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *