با زدن دست‌فروش شهر زیبا نمی‌شود

شاید او آن روز به دنبال جمع کردن تومان به تومان پول خود بود برای خریدن یک دارو، یک جهاز، یک لبخند.

به گزارش تبریز بیدار ، عصر ایران نوشت: می‌زند؛ مامور شهرداری را می‌گویم، می‌زند؛ دست‌فروشی را که جرمش فروختن است در کنار خیابان، در گوشه چهارراه، در سر راه مردم.

گویی اهالی شهرداری مامور و معذور به زدن هستند. فرقی هم نمی‌کند دست‌فروش شهر زن باشد یا مرد، جوان باشد یا پیر.

پیرمرد چه کند؟ زن دست‌فروش چگونه به زندگی‌اش سامان دهد؟ سهم آنها از دنیا همین چند جوراب یا یک چرخ میوه است.

سهم آنها از دنیا کوچک است. آنها با همین سهم کوچک، زندگی می‌کنند. دختر عروس و پسر داماد می‌کنند.

چرخ دنیا برای آنها اینگونه چرخیده است؛ گوشه خیابان در سرما و گرما، چشم در چشم مردم. نگران برف، باران و البته مامور شهرداری.

کمر آنها به اندازه کافی زیر شرایط بد اقتصادی این سال‌های ایران خم شده است؛ شهرداری محترم لطفا تلاش نکند آن را بشکند. شکستن کمر خم هنر نمی‌خواهد.

آنها سکه نخریدند. آنها با دلار دولتی جنس وارد نکرده‌اند. آنها احتکار نکرده‌اند. آنها اختلاس نکرده‌اند. آنها فامیل بازی نکرده‌اند. آنها وام میلیاردی نگرفته‌اند. آنها دزدی نکرده‌اند. آنها گران فروشی نکرده‌اند. آنها فقط دستفروشی کردند.

ماموری که می‌زنی، می‌شکنی، فحش می‌دهی، کاش یک لحظه فکر می‌کردی چشم یک خانواده به دست کسی است که تو به صورتش سیلی زدی. شاید او آن روز به دنبال جمع کردن تومان به تومان پول خود بود برای خریدن یک دارو، یک جهاز، یک لبخند.

می‌زنی و می‌روی بدون اینکه ببینی زیر چرخ‌های ارابه زشت تو، غرور یک مرد خرد می‌شود. یک مرد خجالت زده یک خانواده می‌شود.

نمی‌دانم ماموران شهرداری که مامور و معذور زدن هستند، فرزند دارند؟ زن دارند؟ به آنها در مورد شغل خود چه می‌گویند؟ در مورد حقوقی که می‌گیرند؟ اگر پسرش بپرسد؛ پدر شغل تو چیست؟ چه جوابی می‌دهد! ما دستفروش می‌زنیم، پسرم.

دست‌فروشی، شغال کاذب است. چهره شهر را زشت می‌کند. گاهی رفت و آمد مردم را مختل می‌کنند. شاید برخی از آنها روی اعصاب مردم راه می‌روند اما خوب این کار را نکنند چه کنند؟

برای آنها شغل ایجاد کرده‌ایم؟ خرج زندگی آنها را تامین کرده‌ایم؟ توریم نداریم؟ گرانی نیست؟ مرد یا زن دست‌فروش برای چرخیدن چرخ‌های زندگی خود چه کند؟

برخی به سراغ راه آسان رفته‌اند و با پول مردم برای خود زندگی می‌سازند. دست‌فروش‌ها اما دوست دارند آجر به آجر زندگی خود را کار بسازند. با کار در زمین آفتاب سوزان در زیر سرمای استخوان سوز . آنها غیرت دارند حالا روا نیست به خاطر این غیرت زیر مشت و لگد یک مامور و معذور له شوند.

آقای شهردار؛ با غم مردم شهر زیبا نمی‎‌شود. با گریه زن دست‌فروش شهر سبز نمی‌شود. این رسم شهر داری نیست. این رسم مسلمانی نیست.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *