یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ سید رضا علوی
مرحوم ناصرالدین شاه از کریم شیرهای پرسید که در ایران کدام شغل از همه بیشتر است؟ کریم شیرهای جواب داد: پزشک!
ناصرالدین شاه تعجب ملوکانه فرموده و گفت: ما که پزشک کم داریم! کریم شیرهای گفت: کافی است در جلسه وزیران بفرمائید که کمرم درد میکند !
یکی خواهد گفت: درمان آن پی است، دومی میگوید: قولنج شما را باید بکشند، آن دیگری خواهد گفت…
به این تاکسیهای اینترنتی که سوار میشوی، اول با یک جوان لیسانس یا بالاتر و یا پائینتر روبرو میشوی که در در دانشگاه آزاد ایزه یا ممسنی و یا همین ایلخچی خودمان تحصیل کرده و پایاننامه خود را از بازار آزاد خریده و فارغ از تحصیل شده و ته مانده پول پدر را نیز پراید خریده و در اسنپ و قونقا و ماکس و… مشعول خدمت است. و البته چون مدرک دارد، مدعی است که چرا پشت میز ننشسته است و به تنهایی چون بوعلی بر تمام علوم منقول و غیر منقول احاطه دارد .
سر صحبت را باز میکنم که به قول معرف «یولا نردبان قویاخ »… بازی دیشب آرژانتین را دیدید؟ نمیگذارد، کلام من منعقد شود. مسی را ایران خریده بود، اصلا با این وضع دلار مگر میشود آرامش فکری داشت که بتوان بازی هم کرد؟! دولت به فکر ما نیست این همه نفت داریم و میفروشیم، اما همه گرسنه هستیم. بازار خوابیده، مسی بیاید بازی کند. میگویند دلار تو بازار نیست، معلوم است با این وضع دلار پیدا نمیشود، اول کاغذ را گران کردند، بعد دلار گران شد، خوب نمیصرفد چاپخانهدار دلار چاپ کند!
بیاختیار میگویم: جانم دلار را چاپ نمیکنند. میپرسم: تحصیلات در چه رشتهای است؟ میگوید: اقتصاد بین الملل خوانده است. عرض میکنم سر کلاس هم رفتید. میگوید برای امتحانات!
نمیدانم چرا اینگونه شدیم! اولا همه ما در همه موارد اظهار نظر میکنیم؛ از خاصیت بادمجان در مصارف دارویی گرفته تا فروش تسهیلات نظامی به ایران توسط کره جنوبی، مثل اینکه آزادی را در انواع مختلف اظهار نظر میدانیم .چنان طرحهای بکر ارایه میکنیم که عقل جن هم قد نمیدهد. میگفت علاج کار برجام این است که کاخ سفید را بمباران کنیم .
نمی دانم با این همه اقتصاد دان و سیاست مدار در ایران چرا قیمت تخم مرغ گران میشود. ما هر کدام اندازه ده تا آدام اسمیت نظریه اقتصادی داریم. میگفت: بانک ها ما را تحریم کردهاند، پول بگذاریم جیبمان، بیمنت برویم خرید کنیم. فرض کنید تاجر ما رفته بوئینگ بخرد، اولا جیبش باید چه اندازه باشد و در ثانی چقدر باید پول ببرد !
به راننده عرض میکنم که اصلا مسی آرژانتینی هست و چه ربطی به ما داد که پول بدهیم که بازی نکند! میگوید چین را ما چین کردیم والا آنها داشتند از گرسنگی میمردند. وقتی چین، چین شد، مسی بدل فرستاد و آرژانتین باخت. دود از سر مبارکم بیرون میزند. با خود به تحلیل یک تحصیلکرده فکر کرده و دردی در قفسه سینه احساس میکنم. چشم که باز میکنم در بیمارستان قلب هستم. پرستار بالای سرم از گرانی پسته میگوید.
میگوید: پسته را به ما که نمی دهند، از ما بهتران میخورند و صادر میکنند. کشور ما نفت دارد پسته را عرب ها می خورند. من الان باید جیبم پر از پسته بود. از شروع تحریمها، قیمت دو برابر شده است… عرض میکنم: واقعا؟ میگوید: بله دو برابر شده! حاجی حالت خوب شد؟ کجات درد میکند؟ میگویم: سَرم.
میگوید: صبحانه چه خوردی؟ عرض میکنم: پسته. با خودم فکر میکنم که غلامعلی که ایرانی است رفسنجان هم که در ایران است، باغات پسته هم در رفسنجان! حالا جریان تاثیر دلار روی پسته کجاست؟
غلامعلی بعلاوه رفسنجان بعلاوه باغات پسته بعلاوه صادرت مساوی است با ارز! گرانی دلارش کجاست؟ پیدا نمیکنم! مگر اینکه آقازاده غلامعلی مقیم امریکا باشد. ارز مصرف کند، مانند فرزند مسئولین محترم. نه بابا! غلامعلی آقا که نیست آقازاده داشته باشد، غلامعلی مثل من ژن بد دارد از آنهایی که باید مثل سگ جون بکَند، تا یک لقمه نان حلال سر سفره ببرد تا بچه غلامعلی دزد اختلاسگر از آب در نیاید.. راننده اینترنتی میگوید به هر کدام از لبنانیها دولت یارانه میدهد ! نمیدانم مگر میشود؟ مگر داریم؟ ما در واریز یارانه حسن و ناصر ماندیم، حالا بیاییم به عبدالحمید و یاسر قهرانی یارانه بدهیم؟!! یا من تحلیلگر خوبی نیستم یا مردم مطالبی را میدانند که ما روزنامهنگارها قادر به درک آن نیستیم. دکتر توصیه میکند تاکسی اینترنتی سوار نشوم…
