یادداشت وارده تبریزبیدار / رضا نورزاد
دیشب توفیقی پیدا کردم که به همراه جمعی از خوبان فرهنگی شهر در «سینما قدس تبریز» به تماشای فیلم «شبی که ماه کامل شد» بنشینیم، فیلم یک عاشقانه است در دل خشونت افراطی. یک داستان پرتنش از یک ماجرای ملتهب معاصر. آبیار قصهاش را روان روایت میکند، ، فیلم با وجود طولانی بودن آن که در حدود دو ساعت و بیست دقیقه است هیچگاه از ریتم نمی افتد، به حاشیه نمی رود و در تمام این دقایق مخاطب سرجای خودش میخکوب می شود و آبیار مخاطب را تا پایان فیلم همراه خود پیش می برد.
پرداختن به ماجرای واقعی «عبدالمالک ریگی» و نزدیک شدن به فضای حاکم بر گروه تکفیریها جسورانه است، آبیار با هوشیاری و با رویکردی زنانه، این موضوع نظامی و امنیتی را که میتوانست به فیلمی تبلیغاتی و مسأله ساز تبدیل شود به دور از شعارزدگی و یکسونگری به فیلمی انسانی و جذاب در مورد زنی که گرفتار این گروه خشن و تروریست میشود، تبدیل کرده است. او به جای روایت زندگی عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جند الشیطان به سراغ فائزه، عروس خانواده عبدالمالک ریگی رفته و از دید او ماجرای خشونتهای برادران ریگی و ایدئولوژی خطرناک و مرگبار آنان را روایت کرده است.
آبیار، به جای تیپسازی و ساختن شخصیتی کلیشهای از شوهر فائزه و هیولا نشان دادن او، تصویری انسانی از او ترسیم کرده و سیر تحولی او از یک جوان عاشق و شاعرمسلک که تحمل دیدن منظره کشتن یک بزغاله را هم ندارد به تروریستی بیرحم را بخوبی نشان میدهد.
در بعضی مواقع فیلم دچار احساس گرایی غیرضروری میشود، اما آنقدر در صحنههای خشن و دلهرهآورش کوبنده است که میتوان این ایراد را خیلی به حساب نیاورد. دقت در جزییات داستان بسیار بالاست و احتمالا از بدنه نهادهای امنیتی حاکمیت فرد یا افرادی بر نگارش فیلمنامه و ارایه اطلاعات مورد نیاز راهنما یا ناظر بودهاند.
نرگس آبیار با فیلم «شبی که ماه کامل شد» ثابت میکند که زبان فیلم را میشناسد،این را با مرور آثار وپُختگی وحرفهای شدن نگاهش می توان فهمید. الناز شاکردوست وهوتن شکیبا یکی از موفقترین نقشهای خود در عالم بازیگری را رقم زده اند که تاهمیشه در ارزیابی کارنامه حرفهای شان قابل ارجاع واستناد خواهد بود.
