سرویس اجتماعی تبریز بیدار
این روزها همگی از یک درد مشترک در التهاب و استرس و رنج هستیم. ویروسی منحوس که مهمان ناخوانده کشورمان است.
اما دردی هست که بین همه مردم شهر مشترک نیست و در این وانفسای روزگار شاید دیگر کمتر کسی به آن فکر می کند.
محرومیت، چیزی که اگر از آن بالا ها به پایین شهر نگاهی بیندازی حتما متوجه منظورم خواهی شد.
آری پایین شهر نشین ها با فقر و محرومیت و کرونا همزمان در جدال هستند.
کمبود لوازم بهداشتی برای پیشگیری از کرونا و در برخی موارد نبود آموزش جان خیلی ها را در مناطق فقیر نشین تهدید می کند.
از طرفی در تامین معاش زندگی مانده اند و آنقدر پای هشدارها به محله هایشان نرسیده که تجمعات و عبور و مرور در کوچه پس کوچه های تنگ و باریک بزرگ و کوچک را درمعرض خطر قرار داده است.
همین ها بود که نشستیم با اعضای تحریریه تبریزبیدار همفکری کردیم و از برخی فعالان فرهنگی و رسانه ای تبریز طلب کمک کردیم، همگی با کمال میل پا پیش گذاشتند و هرکدام از فعالان رسانه و فرهنگی تبریز (که نخواستند نامشان گفته شود) مبلغی در بضاعت خود برای کاری خیر هدیه کردند.

با مبلغی هرچند کم چندین پک بهداشتی(شامل ماسک، دستکش، مواد ضدعفونی کننده و الکل) تهیه و روانه این مناطق شدیم.


اینجا اوضاع جور دیگری است، خیلی از اهالی تا امروز حتی به مواد ضدعفونی کننده هم دسترسی ندارند.
مردم دوره مان کرده بودند چهره اکثر مادران و پدران غمگین و نگران به نظر می رسید.


با دیدن مواد بهداشتی پیرمردی جلو آمد و گفت: جوان خدا حیرت بدهد.می گویند این بیماری جدید پیرها را تهدید می کند من ماسک ندارم هر شب و روز به مرگ فکر می کنم.

کمی دلداری دادم و آرامش کردم و بسته ای که دستم بود به او دادم سریع باز کرد و ماسک برد هانش زد و با چشمانی ذوق زده گفت: خدا خیرتان بدهد نگذارید ما اینجا در فقر و نداری با مرگ و هراس دست و پنجه نرم کنیم.
بچه ها انگار اصلا از اوضاع کرونا خبر نداشتند در میان گل و لای همچنان مشغول بازی های کودکانه بودند.

همکاران تحریریه تبریز بیدار در هر خانه ای را که می زدند با استقبال وصف ناپذیر خانواده ها روبه رو می شدند انگار روح تازه ای در آن منطقه ای که اتفاقا از نظر شیوع کرونا نیز پرخطر بود، دمیده شده بود.
بسته های آماده مان تمام شده بود اما بخشی از مردم هنوز مانده بود و توان محدود ما پاسخگوی نیاز این جمعیت نبود.
از همانجا دوباره با دوستان فرهنگ و رسانه تماس گرفته و وضعیت موجود را شرح دادم و قرار شد با همتی دوباره با دستی پر به این مناطق برگردیم.
کلی دعا و قربان صدقه شنیدیم ته دلم از این کار خداپسند احساس شعف داشتم.
باید برمی گشتیم و مسوولان و خیران را در جریان وضعیت موجود مناطق محروم قرار می دادیم. آنجا جز کرونا درد دیگری موج می زند باید فکری شود….
تنظیم گزارش: سیده صفورا موسویلر
