یادداشت تبریز بیدار / محسن محمدزاده
سال ۹۵ بود که پژوهشی را با عنوان پدیدارشناسی هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی انجام دادیم. به تبع روش تحقیق این پژوهش که مبتنی بر پدیدارشناسی بود، با بیش از ۱۰۰ نفر از هواداران، مصاحبههای عمیق در فضای صمیمی، عامیانه و غیررسمی صورت گرفت. از مغازهدار گرفته تا راننده تاکسی و زن خانهدار و دانشجو و دانشآموز و استاد دانشگاه و پزشک و مهندس تا هواداران پرشور ورزشگاه. ناگفته نماند که اعضای تیم پژوهشی چند باری هم به قهوهخانهها سر زدند و پای چای و قلیان هم با مخاطبین مصاحبه گرفتند.
باتوجهبه فضای پیشآمده پس از قهرمانی این تیم در جام حذفی، چند گزاره مهم این پژوهش را در ادامه ذکر میکنم و امیدوارم که برای فهم مسئله پیچیده ورزشی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی تراکتور مفید باشد.
سؤال اصلی این است که واقعاً مرز کششهای فوتبالی با علایق و منویات غیر فوتبالی کجاست؟ فوتبال چقدر متأثر از اتفاقات بیرونی است و چقدر بر آن اثر میگذارد؟ چرا فوتبال به محملی برای شعار و گردهمایی و تظاهرات و شاید شورش بدل شد؟
فوتبال به جای همه چیزهایی که نیست
فوتبال تقریباً همه دلخوشی و تفریح بسیاری از مردم این منطقه است. در حقیقت میتوان گفت صنایع و امکانات سرگرمی خصوصاً برای جوانان در کشور ما میل به صفر میکند. بسیاری از پاسخگویان ما تبریز را خالی از هرگونه لوازم و امکانات تفریحی توصیف کرده و در برابر پرسش از چگونگی گذران اوقات فراغتشان سکوت کردند. این هواداران با فوتبال سرگرم میشوند، احساسات و کنشهای جمعی را در قالب تراکتور تجربه و نهایتاً نسبت به آن احساس هویت میکنند.
جنبشی برای نمایش و دیدهشدن
چرا تراکتور به یک عامل و عنصر هویتی تبدیل شده است؟ شاید یکی از جوابها در این نکته باشد که تراکتور جنبشی برای نمایش و دیدهشدن است؛ به این صورت که تیم و هواداران آن هر هفته در قالب بازیها در رسانهها دیده میشوند و کنشها و واکنشهای آنان، با نظرات و واکنشهای دیگران مواجه میشود. این برای مردمی که به دلایل تاریخی همیشه در صدر اخبار و تحولات کشور بودهاند و امروز به هر دلیلی فکر میکنند که از این پیشینه تاریخی عقبماندهاند، بسیار مهم است.
تراکتور، فراتر از فوتبال
چرا برد و باخت تراکتور برای بسیاری از هواداران، تفاسیری فراتر از فوتبال دارد. “دبلیو. آی. تامس” معتقد بود «اگر انسانها موقعیتها را واقعی تعریف کنند، در این صورت، پیامدهای این موقعیتها نیز واقعی خواهد بود» اگر ما یک پیروزی را واقعی تلقی کنیم واقعی خواهد بود. اگر یک رقابت را نبرد برای شکستن دوگانه فرادست و فرودست بینگاریم این نبرد برای آن خواهد بود و درصورتیکه در این میدان پیروز نشویم این شکست به معنای شکست در آن نبرد بزرگتر بوده است و اینچنین است که برد و باخت تراکتور برای بسیاری از هواداران همراه با انبوهی از معانی است که آن را به صد گونه تفسیر میکنند. اینکه چرا چنین دوگانههایی در ذهن هواداران رسوخ کرده است، خود بحث دیگری است.
قوم گرایان چگونه سوار تراکتور میشوند؟
این ذهنیت که نتیجه بازی در جایی به جز زمین بازی رقم میخورد، اینکه نمیگذارند و نمیخواهند تراکتور قهرمان شود چون تیم “ترکهاست”، اینکه این اشتباهات داوری نیست، بلکه تصمیمات عمدی برای جلوگیری از موفقیت تراکتور است و دلایل سیاسی دارد، ذهنیت بسیاری از هواداران تراکتور نسبت به اشتباهات داوری و تصمیمات فدراسیون است. مهم نیست که این احساس تا چه حد درست است اما این ذهنیت در میان درصد قابلتوجهی از طرفداران تراکتور حاکم است، همانطور که «نمیگذارند در اقتصاد پیشرفت کنیم… به ما بودجه نمیدهند و مطالبات ما را نادیده میگیرند.» و همچنین «ما را مورد تحقیر و تمسخر قرار میدهند» همانطور هم در فوتبال «نمیگذارند قهرمان شویم و قهرمانی را به اصفهان یا تهران میدهند.» این ذهنیت ناشی از حس تبعیض نهادینه شدهای است که به مسائل فوتبالی هم تسری پیدا کرده و اشتباهات داوری را هم از منظر فارس- ترک تحلیل میکند و اینجاست که پای جریان قومگرا به مسئله تراکتور باز میشود!
آیا دوگانه عزاداری و حرمتشکنی درست است؟!
پس از قهرمانی تراکتور در جام حذفی، شاهد خوشحالی و حس خوش بسیاری از مردم تبریز و آذربایجان بودیم که بخشی از آن هم در فضای خیابانی بروز پیدا کرد و البته جای بسی تأسف داشت که تعدادی از هواداران نیز اقتضای ماه محرم را رعایت نکرده و رقصیدند و پایکوبی کردند. بیایید بپذیریم که اینها، نه قومگرا بودند، نه ضد تشیع و امام حسین (ع). اینها فقط خوشحال بودند و از اینکه تیمی که به هر علتی نسبت به آن احساس هویت میکنند، پس از ۶ سال، دوباره قهرمان شده است، دوباره موجب افتخار آنان در سطح ملی و آسیا شده است و به زعم برخی از طرفداران، پس از سالها، توانسته است مناسباتی را جلوی قهرمانی تیم را میگرفت را در هم بشکند. آنها خوشحال بودند و ذوقزده. این واقعیت را ببینیم که اکثر آن چند صد نفر نوجوان و جوانی که رقصیدند و حرمت این ایام را نفهمیدند، اگر تا دو سه روز پیش پای ثابت هیئات و عزاداریها نبودند، لااقل حرمت عزای امام حسین (ع) را رعایت کرده بودند و در همین شهر، خبری از موسیقی و هنجارشکنی نبود. شاید به خیال خودشان، دهه محرم و عاشورا گذشته بود و ایام عزا تمام شده بود. آنها قومگرا یا ضد تشیع نیستند، هرچند که قوم¬گرایان و آنهایی که با اسلام و ایران و تشیع ستیز دیرینه دارند، دوست دارند که آنها را به سیاهیلشکر خود اضافه کنند. ما چه میکنیم؟!
پایان کلام اینکه به جای کوفی و حرمتشکن خواندن چند جوان خوشحال، هر چه فریاد داریم بر سر مسئولینی بزنیم که باعثوبانی شکلگیری شرایط فعلی شدهاند. آنها که با سیاستگذاریهای غلط، موجبات تقویت شکافهای قومی و روحیات واگرایانه را فراهم کردهاند. آنها که با ندانمکاریها، به تقابل بین هویت ملی و قومی این مردم دامن زدهاند. همانها که به خطا یا عمد، عرصه را برای ماهیگیری افراد مغرض فراهم کردهاند. یقه آن کسانی را بگیرید که با علم به اینکه پس از مسابقهای در این سطح که حتماً باید پیروز داشته باشد، خیلیها به صورت طبیعی دست به شادی خواهند زد، در خصوص زمان برگزاری آن، چنین بیتدبیری انجام دادهاند!
