به گزارش تبریز بیدار ، حکیمه غفوری، مادر شهید صادق عدالت اکبری در این این دیدار صمیمی در خصوص فرزند شهید خود گفت: صادق از همان بچگی خیلی به نماز خواندن اول وقت و قرآن خواندن علاقه داشت. از همان دوران 15_14 سالگی شهادت، ورد زبانش شده بود و به من می گفت «مادر جان می دانم دعای مادر در حق فرزندش برآورده می شود؛ پس لطفا برایم دعا کن که شهید شوم». ولی من هیچوقت دلم نمی آمد برایش این دعا را بکنم بالاخره هرچه نباشد فرزندم بود و برای من سخت بود.

وی افزود: صادق به ورزش علاقه شدید نشان می داد و در هر رشته ورزشی تبهر داشت. یک بار که اتاقش را جمع می کردم، همه وسایل ورزشی اش زمین بود و من واقعا کلافه شده بودم. شب که به خانه آمد، با ناراحتی گفتم «چرا این همه رشته های ورزشی را نیمه کاره می گذاری؟ حداقل صبر کن یک ورزش را به پایان برسان و مدرکت را بگیر و بعد سراغ ورزش بعدی برو.» اما صادق در جواب من گفت «مادرجان من به خاطر تفریح یا کسب مدرک سراغ این رشته ها نرفته ام. من می خواهم از هر رشته ورزشی و در هر کاری سر رشته داشته باشم تا وقتی آقا امام زمان (عج) ظهور می کند، در رکاب ایشان از هیچ کاری دریغ نکنم و هر کاری به من سپردند بتوانم به نحو احسن انجام دهم!»

وی در خصوص اعزام فرزند خود به جبهه مقاومت چنین گفت: اویل اسفندماه ۹۴ بود که صادق عازم سوریه شد. ۵۶ روز از اولین اعزامش می گذشت که چهارم اردیبشهت ۹۵ خبر شهادتش را دادند. وقتی خبر شهادتش آمد، من در مدرسه بودم، هم خوشحال شدم و هم ناراحت؛ ولی خدا را شکر کردم که صادق بالاخره به آرزویش رسید.
این مادر شهید با اشاره به رفاقت دیرینه فرزند خود با شهید دیگر جبهه مقاومت حامد جوانی، اظهار داشت: این دو همیشه همه جا باهم بودند. حتی وقتی که حامد مجروح و در تهران بستری بود، صادق زود زود به او سر می زد. انگار باهم برادر بودند. چند ماه بعد از شهادت حامد بود که صادق هم تصمیم به اعزام به سوریه گرفت. سوم اردیبهشت ماه ۹۵، یک روز قبل از شهادت صادق، روز پدر بود و صادق با پدر شهید حامد جوانی تماس گرفته و گفته بود «من الان کنار حامد هستم، خواستم به جای حامد روز پدر را به شما تبریک بگویم.» پدر حامد هم مانده بود چه بگوید. محل شهادت حامد با محلی که صادق در آنجا بود کیلومترها فاصله داشت! و وقتی که صحبت از زمان برگشتن شده بود، این جواب صادق برای او درگیری ذهنی ایجاد کرده بود. صادق به ایشان گفته بود «این هفته یک گروه و هفته بعد هم یک گروه دیگر آماده برگشتن خواهند شد» ولی حرفی از برگشتن خود نزده بود! فردای آن روز حکایت این «کنار حامد بودن» و «حرفی از آمدن نزدن» صادق تعبیر شد و او در سالروز وفات حضرت زینب(س) به شهادت رسید.

وی در مورد خصوصیات فردی فرزند خود بیان داشت: صادق هم مثل بقیه جوان ها تفریحش را می کرد، جوانی می کرد، حتی گاهی شاید نمازش هم قضا می شد، صرفا این نبود که دائم سر سجاده باشد و ذکر بگوید؛ تنها چیزی که او را از بقیه افراد متمایز می کرد، هدفش بود. همه کارهایش را برای جلب رضایت خدا انجام می داد. شاید شما یک شغل را برای رسیدن به پول انتخاب کنید، ولی یکی دیگر هم برای رضای خدا؛ مطمئنا آن کس که این شغل را برای رضای خدا انتخاب کرده، به پول هم خواهد رسید و عاقبت به خیر هم خواهد شد. صادق در همه کارهایش اینگونه بود. حتی در کوچکترین چیزها هم رضایت خدا را در نظر می گرفت.
غفوری که خود معلم است خطاب به این دانشجومعلمان گفت متاسفانه آموزش و پرورش از نقش اصلی خود فاصله گرفته است.الان شما ببینید فرهنگی های سال ۷۰ با فرهنگی های الان یکی هستند؟ قبلا معلم ها واقعا در تربیت بچه ها نقش ویژه ای داشتند؛ علاوه بر اینکه در خانواده فرزندان خود را تربیت می کردند، در مدرسه هم فرزندان خانواده های دیگر را تربیت می کردند. اما متاسفانه الان هم خانواده ها و هم معلم ها در بحث تربیت فرهنگی فرزندان کمی سهل انگاری می کنند.

وی افزود: الان از هر پدر و مادری بپرسیم که برای فرزندت چه کاری کرده ای، می گوید من برای این بچه کم نگذاشته ام! اما به این توجه ندارد که کم نگذاشتن فقط نباید در بحث مالی و مادی باشد. باید شامل تربیت فرهنگی هم بشود. با این وجود، من تردید دارم که بازهم بتوان جوانی مثل صادق و حامد و شهدای دیگر تربیت کرده و به جامعه آینده تحویل دهیم. ولی به این سخن حضرت آقا امید دارم که گفتند آینده جوانان این کشور روشن است و امیدوارم که هرچه زودتر این سخن تحقق یابد. برای همه جوانان این سرزمین هم عاقبت به خیری در امور دنیوی و اخروی و همچنین سلامتی آرزو می کنم و امیدوارم شما جوانان راه فرزندان ما را ادامه دهید و جای آنان را برای ما خالی نگذارید.
انتهای پیام/
گزارش از نگار رشیدی
عکس ها از فاطمه جباری
