سرویس سیاسی تبریز بیدار / در آستانه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به سراغ یکی از حلقه اصلی مبارزان دوران ستم شاهی در بازار تبریز رفته ایم که خود در خانواده ای مبارز رشد و تربیت یافته است.
جرقه مبارزه از درون خانواده با سیاست های رضاخانی
خانواده ابوالفضل اصلان زاده از دوران رضاخان مبارزه با طاغوت را دنبال کرده اند. خودش از زندانیان سیاسی دوران محمدرضا شاه بوده که توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده است. به گفته خود زمانی که رضاشاه هر گونه فعالیت مذهبی را ممنوع کرده بود، خانواده او مراسمات مخفیانه برای اهل بیت(ع) برگزار می کرد و در مقابل تصمیمات او می ایستاد.
او به تبریزبیدار می گوید: سبک مبارزه من نیز به سبک خانواده ام بوده است.
از مسجد چوپور عابدین تا کف بازار
از آقای اصلان زاده در مورد سوابق مبارزات خود می پرسیم و می گوید: مادر من فردی بسیار مسلط، حلیم و صبور بودند. از کودکی در مسجد چوپور عابدین (سیدالشهدا) محله مارالان تبریز به عنوان خادم فعالیت کرده ام. از آن زمان مبارزه در وجود ما ملکه و نهادینه شد.
او تاکید می کند: روحیه مبارزاتی ما با رژیم شاه یک دفعه ای و شانسی تشکیل نشده و آهسته آهسته بوجود آمده است.
این مبارز دوران ستم شاهی می گوید: شهید مظلوم آیت الله قاضی طباطبایی چهارشنبه شب ها در مسجد شعبان سخنرانی های متفاوتی می کرد و من از سال ۱۳۴۳ که مبارزات امام خمینی(ره) به اوج رسید با شهید قاضی ارتباط نزدیکی پیدا کردم.
او ادامه می دهد: آن سال ها افراد در میدان مبارزه کم بود و من در اکثر فعالیت های مبارزاتی حضور داشتند و رابط خیلی ها بودم و خدا به من لطف کرده و همیشه در کارها موفق بودم.

آقای قاضی به شاه گفت: یاپیشاللار گولاغیننان اوتورللر اشیه ها
وی بر پرمغز بودن منبرهای شهید قاضی تاکید کرده و می افزاید: در منبرها مباحث عبادی مقل حق الناس، حجاب، ربا و… مطرح می شد و در آخر سخنرانی گریزی علیه رژیم شاه نیز زده می شد. آیت الله قاضی فردی شجاع و نترس بود و رک و پوست کنده و صریح مبارزه می کرد. یادم است در اوایل مبارزات ایشان در یکی از سخنرانی ها خطاب به شاه گفتند «جبار آقا، یاپیشاللار گولاغین نان اوتورللر اشیه ها بیلوی.»
اصلان زاده ادامه می دهد: از واعظان آن دوران آقای ناصرزاده نیز از افراد نترس و شجاعی بود که بسیار غلیظ علیه رژیم سخنرانی می کرد. ساواک هم هربار او را دستگیر می کرد و بعد مدتی آزاد می شد.
او به سابقه دستگیری خود توسط ساواک اشاره کرده و می گوید: ساواک در ۲۵ شهریور بزرگانی همچون آقایان ناصر زاده، حکم آبادی، آیت الله قاضی، انزابی، دروازه ای، بنابی، اهری، اصدقی، واعظ و برخی مبارزان همچون مرا دستگیر کرد. خیلی جاها تعطیل شد اما هیچ وقت عقب ننشستیم.
زیر شکنجه مُقُر نیامدم / ورود مخفیانه به محبس شهید قاضی
این مبارز تبریزی به زندان های ساواک اشاره کرده و می گوید: در بازجویی ها شکنجه ها به حدی بود که برخی ها ترسیده و پاپس می کشیدند اما من و حاج حمید طهماسبی ایستادگی کردیم. بعضی آقایان را به تهران منتقل و برخی دیگر را آزاد کردند. آشهید قاضی را نیز تحت عنوان عمل در حبس نظری در بیمارستان مهر نگه داشتند. من متوجه این نکته شده بودم و بدون ترس به محل نگه داری ایشان راه یافتم.
اصلان زاده تاکید می کند: هر مساله ای در بازار اتفاق می افتاد از آن مطلع بودیم. اعلامیه های چاپ شده به دست من می رسید و هیچ معطلی در ابلاغ و پخش اعلامیه ها نداشتیم. ساواک در تمام فعالیت های مبارزان و در تمام تجمع ها در شهر به من مشکوک می شد و هر بار برای بازجویی به سراغ من می آمد اما خودم را بی اطلاع وانمود می کردم. آنها از فعالیت های من خبر داشتند اما نمی تواستند اثبات کنند.
آقایان صانعی و منتظری مرا شاگرد طلبه می پنداشتند
او می گوید: من رابط بین بزرگان در اکثر شهرها بودم و با امام خمینی(ره) ارتباط داشتم. ساواک قم نمی دانست که من در تمام شهرها رابط هستم و فکر می کرد من طلبه شاگرد هستم. شهید محلاتی، آقای صانعی، اشراقی و منتظری در خانه امام حضور داشتند و من به عنوان فرد ساده به خانه ایشان راه می یافتم.
برخورد متواضعانه امام(ره) با مهمان تشنه خانه خود
او به خاطره ای از امام خمینی(ره) اشاره کرده و می گوید: با امام و یکی از آشنایان در حیاط خانه ایشان نشسته بودیم و آن آقای آشنا یواشکی به من گفتند تشنه است و از من پرسید که از کجا آب پیدا کند. امام(ره) موضوع را از من جویا شدند و من موضوع را گفتم. ایشان داخل خانه رفتند. بعد از مدتی دیدیم امام با آن ابهت و بزرگی، با یک سینی پارچ آب و لیوان به حیاط آمدند. ما تا خواستیم بایستیم و سینی را از ایشان بگیریم ایشان مانع شدند. بعد خوردن آب خطاب به ما گفتند شما می خواهید مرا از ثواب آب دادن محروم کنید؟
هنور برخی واعظان هیئات تبریز عظمت امام(ره) را نمی دانند
اصلان زاده می گوید: ما نمی توانیم امام را تعریف کنیم. امام را باید خدا تعریف کند. امام در تمام دنیا اثر گذاشته است. برخی از واعظان در هیئات هنوز متوجه این موضوع نیستند و هنوز امام را نشناخته اند. آنها نمی دانند که این قدرت امام از کجا بوده است. این قدرت فقط از خدا است.
کتب مرحوم هاشمی رفسنجانی را می فروختم
وی به ارتباط مبارزاتی خود با مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز اشاره کرده و می گوید: با آقای رفسنجانی ارتباط نزدیک داشتم و کتب ایشان را می فروختم.
اعلامیه های امام(ره) را در بازار دست به دست می کردم / یک عمر فراری بودم
او همچنین می گوید: به محل درس های آیت الله مرعشی نجفی، علامه طباطبایی و دیگر بزرگان نیز راه یافته بودم و ارتباط داشتم. با اکثر مبارزین رابطه داشتم و اعلامیه های چاپ شده در قم را به شهرها می رساندم. آیت الله قاضی اعلامیه هایی که برایشان ارسال شده بود را به دست من می رساند و من فی الفور آنها را با افرادی که از من حرف شنوی داشتند در کل شهر پخش می کردم. ساواک دیرتر متوجه می شد و وقتی برای مچ گیری می آمد چیزی پیدا نمی کرد. مرا می زدند و به من فشار می آوردند اما من گردن نمی گرفتم.

این مبارز تبریزی می افزادی: سه بار از دست ساواک فرار کرده ام. آخرین بار که طولانی ترین فرارم بودم به تهران رفتم. با اینکه حکم تیر پشت سر داشتم و گفته بودند هرکجا که اصلان زاده را دیدید به او تیر خلاص بزنید اما فعالیت های مخفیانه داشتم.
آقای اصلان زاده با تاکید بر اینکه نباید از رحمت و کمک خداوند ناامید و مایوس شد، در پایان قطعه شعری را زبان حال امام حسین(ع) مهمان ما می کند:
بو وسعتیله یر اوزی من خانه به دوشم
یر یوخدی منه عالم و امکان آراسیندا
اسلام حسین ساخلاماغا وسعتی یوخدی
من ساخلارام اسلامی بو عدوان آراسیندا
ناپاک الینه پاک الیمی ورمرم اصلا
مین دفعه اگر دوغرانام اشرار آراسیندا
من ساریانا بو الی وررم نه یزیده
گور هانچی برازنده دی اسلام آراسیندا
گفتگو از امیررضا فرامرز
انتهای پیام/
