یادداشت تبریزبیدار؛

نگاه فرصت شناسی بر تهدیدها

انگار که جامعۀ ایران سراسر آسیب است. واقعیت این است که روح انقلابی و حرکت تمدنی و تحول‌آفرین، مبتنی بر نگاه فرصت‌شناسانه هستند؛ حتی در بدترین شرایط نیز باید در پی تثبیت این رویکرد بود تا بتوان تحول و تغییر ایجاد کرد.

یادداشت تبریزبیدار: محسن فرجی/ مجموعه وقایعی که چند ماه گذشته اتفاق افتاده است را می‌توانیم از منظرهای مختلف تحلیل و بررسی کنیم. بسیاری ازکارشناسان، تحلیل‌گران و اندیشمندان معتقد هستند که ایـن فرصت، بزنگاه مناسبی برای آسیب‌شناسی جامعه و گفت‌وگو دربارۀ آن است. غلبۀ نگرش آسیب‌شناسی در طیف تحلیل‌گران هم امکان شروع گفت‌وگو را تقویت می‌کند.

در بین مجموعه‌های علمی و اندیشمندان و فرهنگ عمومی خودمان، عادت کردیم که همیشه پدیده‌ها را از منظر آسیب‌ها تحلیل کنیم. دلیل غلبه رویکرد آسیب شناسی را می توانیم در احساس عقب‌ماندگی تمدنی که در ۲۵۰ سال اخیر در جامعۀ ایران به وجود آمده و تضادی که با شخصیت تمدنی ایران ساخته است، یافت. این تضاد، فرد ایرانی را همیشه در وضعیت اعتراض و ناراحتی و افسردگی قرار می‌دهد؛ اما این تنها علت غالب‌شدن گفتمان آسیب‌شناسی در کشور نیست. جریان شرق‌شناسی و دانش اجتماعی، جوامع مستعمره، در دنیای استعمار، همیشه کاری کرده است که مردم خودشان را از منظر آسیب‌های خودشان تحلیل کنند. امروز، بیش از ۸۰درصد پایان‌نامه‌ها در دانشکده‌های اجتماعی راجع به آسیب‌های اجتماعی هستند.

انگار که جامعۀ ایران سراسر آسیب است. واقعیت این است که روح انقلابی و حرکت تمدنی و تحول‌آفرین، مبتنی بر نگاه فرصت‌شناسانه هستند؛ حتی در بدترین شرایط نیز باید در پی تثبیت این رویکرد بود تا بتوان تحول و تغییر ایجاد کرد.

شهید بزرگوار، حاج قاسم سلیمانی جملۀ معروفی دارند که همه شنیده‌ایم.ایشان فرمودند فرصتی که در دل تهدید‌ها و مشکلات وجود دارد، در خود فرصت ها نیست. در این ۴۳سال، هرگاه فتنه‌ای گسترده رخ داده و جریان انقلابی و پیشرفت، به آن غائله با عینک فرصت‌شناسی نگاه کرده، آن فتنه به مبدأ شکل‌گیری بسیاری از اتفاقات و روندها و تحوالت جدید و روبه‌رشد تبدیل شده است و سازمان‌دهی‌های بسیار بزرگی بعد از آن شکل گرفته است، این تحوالت توانسته‌اند به خاستگاه بسیاری از اتفاقاتی تبدیل شوند که امروز از آن‌ها به‌عنوان اتفاقات برتر تاریخ انقلاب یاد می‌کنیم؛ مانند فتنۀ ۸۸ که پس از آن شاهد تشکیل جریان جبهۀ فرهنگی انقلاب و قرارگاه عمار و جریان‌های جهادی و اجتماعی بودیم.

امروز، در نظام عقلانیت، سازمان‌دهی، فرهنگ، فعالیت اجتماعی و تربیت،قدرت جدید و بیشتری نسبت به گذشته داریم؛ ولی متأسفانه فرهنگ پژوهشگاهی‌بودن و اندیشکده‌ای‌بودن، جریان تفکر و عقلانیت را به‌شدت از مردم دور کرده است و اساسا متفکرین احساس نمی‌کنند که باید با مردم گفت‌وگو کنند به‌عبارتی،خودشان را متفکر مصلح اجتماعی نمی بینند بلکه خودشان را در این جایگاه قرار می‌دهند که باید بنشینند و صرفًا متن تولید کنند.

برعکس، با نگاه به دهۀ پنجاه، می‌بینید که اندیشمندان ما آخرین نظریه‌های فکری خودشان را در مساجد و گفت‌وگو با مردم و در جاهایی مثل کانون توحید
یا حسینیۀ ارشاد مطرح می‌کردند. آزاداندیشی در محیط تفکرورزی تنفس می‌کرد و بسیاری از تحولات بزرگ در حوزۀ عقلانیت در آن دوران رخ داد که حتی منجر به انقلاب نیز شد. ما نیازمند بازسازی همان رویه هستیم؛ چون در تعامل با مردم دچار خلا های بسیاری شدیم. سازمان‌دهی هیئت‌هایمان هم از مأموریت تاریخی خودشان که جهاد تبیین است، فاصلۀ محسوسی گرفته‌اند و جریان جهادی مان با جهاد پیشرفت و کار مردمی فاصلۀ شگرفی دارد.گروه‌های جهادی، خودشان رافارغ از مردم در حل مسئله می‌دانند.

فرصت های ما در این بستر تاریخی بسیار زیاد است و ما با یک نگاه فرصت شناسانه میتوانیم وارد یک جریان و نگاه و حرکت جدید و حتی یک بازسازی اجتماعی جدید بشویم این فرصتها از سازماندهی جبهه جدید شروع شده و تا خلق نهضت ها و جنبش ها تا جبران تاخیر بزرگمان در جهاد تبیین و آماده شدنمان برای عالم جدید تبیینی و شناختی را شامل می شود. فرصتهایی مانند زنده شدن روح انقلاب و حرکت انقلابی و فرمهای انقلاب که فرصت بی نظیری را برای انقلاب پدید می آورد،فرصت تغییر نظم جهانی که پیش روی انقلاب اسلامی قرار میگیرد که ما این تغییر را امروز در خیلی از عرصه ها داریم می بینیم.اگر از فرصت‌هایی که به دست آوردیم بتوانیم از آن ها بهره بگیریم‌ می‌توانیم تحوالات بزرگی را رقم بزنیم.

 

انتهای پیام/

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *