تبریزبیدار بررسی می‌کند؛

تبریز ۲۰۲۵؛ پایتختی با نفس‌های خاکستری

تبریزِ واقعی؛ شهری که به‌‌‌سختی نفس می‌کشد. روزهایی هست که شاخص آلودگی از مرز هشدار می‌گذرد؛ مدارس تعطیل می‌شوند، سالمندان در خانه می‌مانند، و شهر در سکوتی خاکستری فرو می‌رود. در چنین وضعی، عنوان «پایتخت محیط زیست»، بیشتر شبیه قاب طلایی‌ای است بر دیواری ترک‌خورده.اما همین قاب می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای ترمیم آن دیوار.

سرویس اجتماعی تبریزبیدار: طاهره اشرفیان / پاییز که از راه می‌رسد، مِهی سرد و خاکستری بر تبریز می‌نشیند؛ مهی که نه شاعرانه است و نه دلپذیر.

پنجره‌ها بسته می‌شوند، خیابان‌ها در سکوتی سنگین فرو می‌روند، و آسمانی که روزی آبی بود، اکنون رنگ خاکستری به خود گرفته؛ سرد و بی‌جان. کوه‌های همیشه‌ سفیدِ اطراف در غبار گم می‌شوند، و بادِ سهند، که زمانی بوی طراوت می‌آورد، امروز بوی سوختی سنگین در خود دارد.

در چنین روزهایی، نفس کشیدن دیگر یک کنش طبیعی نیست؛
امتیازی‌ست نابرابر؛ سهمی که به همه نمی‌رسد.

در همین روزهاست که بنری بزرگ در میدان اصلی شهر بالا می‌رود: «تبریز، پایتخت محیط‌زیست شهرهای آسیایی»

و این‌جاست که ذهن‌ها مکث می‌کنند، دل‌ها می‌لرزند، و پرسشی آرام، اما عمیق شکل می گیرد: این عنوان، واقعیت است یا نقابی بر چهرهٔ زخمی شهری که به سختی نفس می‌کشد؟

تبریز و آنتالیا؛ انتخابی برابر در شرایطی نابرابر

۲۰۲۵ دو نام را به‌عنوان «پایتخت محیط زیست شهرهای آسیایی» معرفی کرد: آنتالیا و تبریز.
اما این انتخاب، بیش از آنکه نشانه‌ای از برابری باشد، آینه‌ای از تفاوت‌هاست.

آنتالیا سال‌هاست که محیط زیست را نه در شعار، که در عمل جدی گرفته است. این شهر با سرمایه‌گذاری گسترده در حمل‌ونقل پاک، امروز ناوگانی از اتوبوس‌های برقی و خطوط دوچرخه‌سواری ایمن دارد. تفکیک زباله از مبدأ، آموزش محیط زیستی در مدارس، و توسعه‌ی فضای سبز شهری، بخشی از برنامه‌ی روزمره‌ی مدیریت شهری‌ست.

در آنتالیا، شهروندان نه فقط مصرف‌کننده‌اند، بلکه شریک سیاست‌های زیست‌محیطی نیز هستند.

در مقابل، تبریز همچنان زیر بار چالش‌های قدیمی و انباشته مانده است: سوخت مازوت، آلودگی فصلی، نبود زیرساخت تفکیک زباله، حمل‌ونقل فرسوده، و کمبود آموزش عمومی. در بسیاری از محله‌ها حتی یک سطل بازیافت وجود ندارد و دوچرخه‌سواری بیشتر شبیه رویاست تا انتخابی واقعی.

در چنین مقایسه‌ای، پرسش مهمی دوباره سر برمی‌آورد:
آیا می‌توان در شرایطی نابرابر، انتخابی برابر داشت؟

این عنوان، اگرچه در ظاهر افتخارآمیز است، اما باری سنگین نیز بر دوش شهر می‌گذارد: نه تنها در برابر نهادهای بین‌المللی، بلکه در برابر مردمی که هر روز با دود و بی‌برنامگی مواجه‌اند.

پایتخت بودن، عنوان نیست؛ آزمون است

تبریزِ واقعی؛ شهری که به‌‌‌سختی نفس می‌کشد. روزهایی هست که شاخص آلودگی از مرز هشدار می‌گذرد؛ مدارس تعطیل می‌شوند، سالمندان در خانه می‌مانند، و شهر در سکوتی خاکستری فرو می‌رود. در بسیاری از محله‌ها خبری از تفکیک زباله نیست، آموزش محیط‌زیستی محدود است، و حمل‌ونقل عمومی خود بخشی از بحران شده است.

گفته‌اند مازوت‌سوزی متوقف شده، اما آلودگی همچنان پابرجاست. نشانه‌ای روشن از این‌که بحران، پیچیده‌تر از یک نوع سوخت است. در چنین وضعی، عنوان «پایتخت محیط زیست»، بیشتر شبیه قاب طلایی‌ای است بر دیواری ترک‌خورده.اما همین قاب می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای ترمیم آن دیوار؛
برای بازگرداندن تبریز به جایگاهی که شایسته‌اش است: باغ‌شهری با آسمانی آبی و نفس‌هایی تازه.

فرصت یا تهدید؛ انتخاب با ماست

این عنوان می‌تواند دو مسیر کاملاً متفاوت را پیش پای تبریز بگذارد: یا بهانه‌ای شود برای خودستایی و توقف، یا تبدیل شود به نقطهٔ آغاز؛ فرصتی برای بازنگری، اصلاح، جسارت و ساختن.

اگر از آن فقط برای سخنرانی‌ها و بنرها استفاده شود، به تهدیدی خاموش بدل خواهد شد. تهدیدی که رضایت کاذب می‌آورد و مطالبه‌گری را خاموش می‌کند.

اما اگر آن را جدی بگیریم، اگر به گفت‌وگوی عمومی تبدیل شود، می‌تواند دریچه‌ای باشد برای سیاست‌های تازه، آموزش واقعی، حمایت از سمن‌ها، شفافیت بودجه‌های سبز و مشارکت مردمی.شاید این عنوان، نه پاداش گذشته، که فراخوانی برای آینده باشد.

از بنر تا باور؛ نقش مردم و شفافیت

هیچ شهری، حتی با بهترین طرح‌ها بدون مردمش سبز نمی‌شود. در تبریز هنوز بسیاری نمی‌دانند چرا باید زباله را تفکیک کنند یا چگونه در حفظ محیط زیست نقش داشته باشند.
این نه نتیجهٔ بی‌تفاوتی مردم، بلکه نتیجهٔ نبود گفت‌وگوست.

رسانه‌ها و نهادهای مدنی نیز می‌توانند ستون اصلی این مسیر باشند، اما هنوز آن‌گونه که باید وارد میدان نشده‌اند. رسانه‌ها بیشتر به بازتاب خبر انتخاب تبریز پرداختند تا واکاوی معنا و پیامدهای آن. و سمن‌های محیط زیستی، که می‌توانستند صدای جامعه‌ی مدنی باشند، یا دعوت نشدند، یا شنیده نشدند.

تا زمانی که مشارکت شهروندی و شفافیت مدیریتی جدی گرفته نشود، این عنوان تنها یک شعار باقی می‌ماند—شعاری بی‌جان که نه ریشه دارد، نه دوام.

پایان؛ آغاز مسئولیت

پایتخت بودن افتخار نیست؛ تعهد است. تعهد به هوایی که باید پاک باشد، زمینی که باید زنده بماند، و نسلی که حق دارد آینده‌ای سبزتر را تجربه کند. اگر تبریز بخواهد واقعاً پایتخت محیط زیست باشد، باید این عنوان را از بنرها به رفتار، از شعارها به سیاست، و از قاب‌ها به کوچه‌ها بیاورد.

اگر این عنوان را بر سر درِ شهر آویخته‌ایم،
اکنون زمان آن است که زیر بار مسئولیتش نیز بایستیم.

و این مسیر، تنها با یک واژه ممکن است:

باهم…

 

انتهای پیام/

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *