سرویس فرهنگی تبریزبیدار/
مشهور است که در تمدن اسلامی تا چند دهه پیش نهادی به نام دانشگاه برای تحلیل و تفسیر مظاهر تمدنی و تکنولوژیکی وجود نداشته و ندارد. اولین جرقه های ایجاد و پیگیری جدی ورود نهادهای مدرن برساخته غرب در ایران به زمان تقابل ایران و روس در زمان جنگ های عباس میرزا باز می گردد. پس از شکست ایران از روس ها، عباس میرزا وی با فرستادن تعدادی از جوانان ایرانی برای یادگیری علوم مدرن، اولین جرقه های برآمدن نهاد هایی جدا از حوزه های یادگیری علوم دینی را می زند. تاسیس دارالفنون به دست امیرکبیر یک تصمیم منسجم برای برساختن نهادی متجدد به نام “یونیورسیته” است
شاید نتوان شخصیت های آن زمان را در تاسیس دارالفنون و آوردن نهاد های تحصیلاتی غربی سرزنش کرد اما خواسته یا ناخواسته انتقال این علوم غربی خصوصا پس از مشروطه، باعث سر برآوردن شکافی شد که هنوز پس از گذشت یک قرن،جدال مخالفان و موافقان در سایه دوگانه «سنت-مدرنیته» را پدید آورده است. مدرنیزاسیون استبدادی رضاخان و مدرنیزاسیون دستوری و تند محمدرضا شاه، تمنای دوچندانی به نهادهای علوم انسانی غربی داد که شکاف معرفتی حوزه دینی و دانشگاه غربی ، خود را در انقلاب اسلامی سال 57 نشان داد.
هنوز پایه های انقلاب و حکومت جدید مستحکم نشده بود که انقلاب فرهنگی از دانشگاه تبریز با تلاش برای تصفیه اساتید لیبرال و وابسته به رژیم گذشته دانشگاه ها آغاز می شود.انقلاب فرهنگی چند سال طول کشید اما باعث بروز صورت دیگری از همان علوم البته در ظاهر به اصطلاح اسلامی شد. اکنون نیز چند سالی است پس از “جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم” و یا “آنارشیسم علمی و علوم ترجمه ای” رهبر معظم انقلاب با طرح موضوع “علوم انسانی اسلامی” از حوزویان و دانشگاهیان برای تهیه نقشه علمی کشور و تولید علم بومی با مختصات ایرانی-اسلامی گام بردارند .
اما رخوت و رکود علمی که همزمان در حوزه و دانشگاه مشاهده می شود، همچنان مانع از تحقق منویات رهبر معظم انقلاب از این دو نهاد علمی شده است. فراگیری “ترجمه” کتب در میان دانشگاهیان و “روخوانی” متون در بین حوزویان این ۲ نهاد علمی را مبتلا به روزمرگی کرده و از تحقق آرمان ها و منویات تعیین شده از سوی رهبر انقلاب باز می دارد.
حضور دانشگاهیان و حوزویان بصورت متقابل در نهادهای زیرمجموعه خود، نوعی از تعامل ظاهری را ایجاد کرده که نتوانسته منتج به ایجاد پشتوانه ای تئوریک برای تقویت بنیان های نظام اسلامی گردد. این ضعف ساختاری علی رغم تلاش فراوان از سوی برخی نهادها و متولیان امر نمی تواند شعارهای ” وحدت حوزه و دانشگاه” را تحقق یابد.
از سوی دیگر تاثیرگذاری متقابل بین این ۲ نهاد به گونه ای بازنمایی شده که بیش از گذشته ضرورت مضاعفی برای وجود زبان مشترکی برای گفتگو و تعامل وجود دارد.
