به گزارش تبریز بیدار، رونمایی از کتاب تاریخ تبریز و پیرامون، بهانه ای شد تا این کتاب را با حضور یکی از فعالین فرهنگی تبریز که سال ها در زمینه تاریخ آذربایجان مطالعه دارد در کوران نقد قرار دهیم. محسن محمد زاده در گفتگو با خبرنگار تبریزبیدار گوشه ای از زوایای اشکالات تاریخی شهر اولین ها را بازگو کرده است.
تبریز بیدار: با تشکر از حضورتان، قبل از ورود به سوالات، اگر کلیاتی برای ورود به بحث مدنظرتان هست بفرمایید.
محمدزاده: قبل از ورود به بررسی کتاب باید بگویم جای بسی تاسف هست که ما در زمینه نگارش تاریخ تبریز آنقدر کوتاهی و سستی از خود نشان داده ایم که اینگونه برای ما تاریخ نگاری می شود. تاریخ نگاری ای که از ابعاد مختلفی دارای مشکل است که سعی خواهیم کرد در این مصاحبه به بخشی از آن ها بپردازیم. البته کارشناسان باید دیگر زمینه های این کتاب مانند هنر و معماری و اقتصاد و … را نیز مورد بحث و نظر و نقد قرار دهند.
جای گله ی اساسی هست از مسئولینی که سال های سال متولیان این حوزه بودند و متاسفانه اقدام مناسبی برای تدوین تاریخ تبریز و آذربایجان انجام ندادند. خروجی همایش هایی هم که هرساله با عناوین مختلف در تبریز و دیگر شهرها برگزار می شود، قابل توجه و مناسب نیست و به درد این فضا و مخاطبان نمی خورد.
مسئولین باید پاسخگوی کوتاهی و سستی های خود باشند
گلایه ای است از افرادی که نام آن ها به عنوان حامیان گردآوری و تالیف این کتاب آورده شده که علی رغم اینکه در دوره ای مسئولیت های اساسی در استان و تبریز داشتند، نه تنها تلاشی برای تدوین و نگارش تاریخ تبریز و منطقه توسط محققین و اساتید معتبر تاریخ از خود نشان ندادند که متاسفانه به ادعای گردآورنده کتاب، از کسی برای نگارش تاریخ تبریز حمایت کرده اند که هیچ تخصصی در علم تاریخ ندارد.
تاریخ هویت ساز است و براساس قرائت هایی که از مسائل تاریخی صورت می گیرد هویت تاریخی مردم ما شکل می گیرد. این خیلی مهم است که ما جریانات و مسائل تاریخی یک منطقه را از چه بعدی به رشته تحریر و تحلیل دربیاوریم. ما وقایع متعددی داریم که وقتی از ابعاد مختلف تحلیل می شود خروجی های مختلفی می تواند ارائه بدهد و این خروجی های مختلف هویت خاص خودشان را در جامعه شکل می دهد.
آن چیزی که در این کتاب محل دقت است این هست که تاریخ نگاری صورت گرفته چه تصویری از هویت تاریخی را پیش روی مردم تبریز و منطقه قرار می دهد.
تبریز بیدار: برای این موضوع که تحلیل متفاوت از وقایع تاریخی منجر به شکل گیری هویتهای تاریخی خاص می شود مثالی در ذهن دارید؟
محمد زاده: بگذارید به یک مثال داخلی و یک مثال خارجی اشاره کنم. شما اگر بروید و منابع تاریخی مربوط به مشروطه را مطالعه کنید که یک واقعه معاصر هست، سه خط اصلی تاریخ نگاری را مشاهده می کنید.
یک خط متعلق به روشنفکری غرب گرای ما می باشد. خیلی خلاصه بگویم که با مطالعه این آثار، هویت تاریخی ساخته شده از مشروطه این می شود که مردم ما برای رشد و ارتقای خودشان باید به دنبال مدلهای متجدد و مدرن غربی بروند و گرفتار دین و علمای آن که از نظر آنها غیرعلمی و خرافه پرستی است نشوند.
خط دیگر به جامعه دینی و علمای ما بر می گردد. هویت برآمده از این تاریخ نگاری مخاطب را به این سمت هدایت می کند که ما باید با عبرت از مشروطه که یک امر دینی و برآمده از فتوای مراجع و قیام مجتهدین و جامعه دینی ما بوده است، با تکیه بر منابع و روش حکومت داری اسلام جامعه خویش را بسازیم و در این راه به شدت از نفوذ نیروهای غرب گرا به جریان مردمی مراقبت نماییم.
قرائت هویت طلبان از مشروطه حتی رویکرد تجزیه طلبانه را هم توجیه می کند
خط سوم تاریخ نگاری در مورد مشروطه که البته نسبت به دو قرائت قبلی ضعیف تر نیز هست قرائتی است که توسط روشنفکران به اصطلاح هویت طلب ارائه می شود که در آن با توجه به مسائل منطقه ای آذربایجان در آن دوره و مبارزات مجاهدین تبریزی، کلیشه ای قومی از این مبارزات تولید می شود که حتی بعضا رویکردهای جدایی طلبانه را هم توجیه می نماید.

تبریز بیدار: مثال خارجی این بحث چیست؟
محمدزاده: مثال خارجی آن مربوط به شوروی است. در تاریخ نگاری و هویت سازی دوره شوروی اقدامات این چنینی برای خلق های جماهیر شوروی زیاد صورت گرفته است. برای مردم کشورهای آسیای میانه، مردم قفقاز و خصوصا مردم جمهوری آذربایجان تاریخ نگاری کردند، برای یک ملت سازی و هویت سازی خاص که ما امروز آثار آن را به وضوح مشاهده میکنیم. باز هم تاکید میکنم این تاریخ سازی اهمیتش در آنجاست که هویت تاریخی را شکل می دهد و قرائت یک مردم را از پیشینه خودش جهت می دهد و آینده را می سازد.
تبریز بیدار: محور اصلی که مطالب کتاب حول آن شکل گرفته است چیست؟
کلیشه ای از سکولاریسم در تاریخ تبریز ساخته شده است
محمدزاده: گردآورنده این مطالب در تاریخ نگاری خود سعی کرده است کلیشه خاصی را از تبریز بسازد، کلیشه مدنظر این کتاب از تبریز و منطقه ما، یک تبریز سکولار در طول تاریخ هست. سبقه ی دینی و هویت دینی مردم تبریز و آذربایجان در این گردآوری به شدت تقلیل یافته است. تصویری که از تاریخ آذربایجان در دوره پس از اسلام تا امروز ساخته شده است و تفسیری که از تحولات معاصر آذربایجان ارائه می شود و مفاخری که در تاریخ تبریز مطرح شده اند یا خیلی ها که اشاره ای به آن ها نمی شود؛ در همه این تصاویر کلیشه ای که ارائه می شود یک کلیشه ی سکولار از تبریز است. تبریزی که از علمای معاصرش و از بسیاری از بزرگانش هیچ اسمی در این کتاب نیست. به افراد خاصی وزن خیلی زیادی داده شده است و بسیاری از چهره های دینی حذف شده که این کار بسیار معنا دار می باشد.
نام کتاب برخی مسائل سیاسی را به ذهن متبادر می کند
تبریز بیدار: نظرتان در خصوص نام کتاب چیست؟
محمدزاده: اسم کتاب صرفا یک بحث تاریخی نیست و یک سری مسائل سیاسی را نیز القا می کند. ما در علوم سیاسی مدل مرکز و پیرامون را داریم. این نامگذاری آن نظریه را در ذهن تداعی می کند و بار معنایی سیاسی خاص خودش را دارد. به نظر می رسد در نامگذاری کتاب یک سری مسائل است که چون اطلاع دقیقی نداریم نمی شود گفت ولی این نامگذاری می تواند برای خودش محل تامل باشد. . البته باید از همین نامگذاری به عدم دقت و غیر علمی بودن کتاب پی ببریم. چرا که مشخص نشده است که وقتی ما تبریز را به عنوان مرکز قرار می دهیم پیرامونش کجاست؟ صرفا نامگذاری شده و تعریف درستی صورت نگرفته است.
تبریز بیدار: نظرتان در خصوص افرادی که به عنوان شخصیت های اثرگذار و مفاخر تبریز معرفی شده اند چیست؟
محمدزاده: بررسی کتاب این را نشان می دهد که خط سیر کتاب روی سکولار نشان دادن تبریز پیش می رود. بنابراین نویسنده سعی کرده چهره ها و مفاخر آذربایجان خصوصا در دوره معاصر از گرایش های مختلف را در خط سکولار تعریف بکند. ما شاهد هستیم که از یک طرف در این کتاب از افرادی نظیر طالبوف، آخوندزاده، مراغه ای و ملکم خان اسم به میان می آید که گرایش های متجددانه غربی داشتند و در تاریخ معاصر ما جزو نظریه پردازان تجدد و بنیان گذاران مبانی ناسیونالیسم و ایران گرایی بودند که بعدها جریانات پان ایرانیسم بر اساس آن شکل گرفت و از طرف دیگر افرادی نظیر زهتابی و بهرنگی را به عنوان مفاخر آذربایجان معرفی می کند. البته الان محل بحث این نیست که آیا این افراد واقعا جزو مفاخر تبریز و آذربایجان هستند که در اینجا هم حرف زیادی هست.
نخ تسبیحی به نام سکولاریسم
به طور کلی در گردآوری آقای پولاد، افرادی که به ظاهر تضاد های جدی با هم دارند به صورتی توسط نخ تسبیحی به هم وصل می شوند که این نخ تسبیح همان کلیشه ی سکولاریسم هست. یعنی سکولاریسم حلقه ای است که حول آن یکی می تواند ایران گرا باشد، یکی می تواند ضد ایران گرایی یعنی قوم گرا باشد، یکی می تواند ظاهر دینی داشته باشد و حتی امام جماعت مسجد جامع تبریز باشد اما قیامش قیام دینی نباشد.
تبریز بیدار: قرائت ارائه شده از مشروطه چیست؟
محمدزاده: در مورد مشروطه تفسیری ارائه می شود که از آن رویکرد دینی در نمی آید و مثلا به هیچ وجه اشاره ای به این نمی شود که ستارخان برای چه قیام کرد؟ به این اشاره نمی شود که چرا علمایی مانند ثقه السلام و خیابانی در مشروطه بودند و جانشان را هم در راه مبارزه دادند. فقط به جنبه ی مبارزه با استباد مشروطه اشاره شده است.
مشروطه آذربایجان برای اسلام و ایران بود، آنرا به آذربایجان محدود نکنیم
تبریز بیدار: مگر مشروطه برای مبارزه با استبداد نبود؟
محمدزاده: بله مبارزه با استبداد بود ولی از چه بعدی؟ با اهداف و نیات دینی یا رویکردی سکولار که یک عده در برابر خفقان و وضعیت حاکم بر جامعه قیام کردند؟ در واقع مشروطه ی آذربایجان را به صرف یک مبارزه برای مطالبات بومی تقلیل می دهد. در حالی که مشروطه آذربایجان فراتر از یک مبارزه بومی صرف است . مشروطه آذربایجان یک نهضت و قیام دینی و ملی بود که پیشرو کل کشور شد.
تبریز بیدار: در موضوع شخصیت های معاصر تبریز، این کتاب وزنه ی خاصی به فرقه ی دموکرات و سید جعفر پیشه وری داده و از خدمات زیاد فرقه ی دموکرات در تبریز گفته است.
محمدزاده: اولا این کتاب در قسمت های مختلف نشان داده که در بحث تاریخ نگاری دقت لازم را ندارد. در همان قسمتی که آقای پولاد به گردآوری مطالب در خصوص فرقه ی دموکرات پرداخته، تاریخ بنا نهادن فرقه را اشتباها ۲۱ آذر 1324 قید کرده است در حالی که فرقه ی دموکرات در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ اعلام موجودیت کرده و در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۲۴ حکومت خودش را در منطقه شکل داده است.
یا در قسمتی دیگر اشاره می شود که پس از مذاکرات با استالین و در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی، «دولت مرکزی تهران حکومت مرکزی آذربایجان را غیر قانونی اعلام می کند» و « در روز دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۲۴ وارد شهر های تبریز و ارومیه می شود.»
۲۱ آذر ۱۳۲۵ پیشه وری و خیلی از سران فرقه ی دموکرات به طرف شوروی فرار کردند و چند روز بعد از آن ارتش وارد تبریز شد هنوز به ارومیه هم نرسیده بود. منتها در این کتاب چون دقت لازم نیست این طور بحث می شود. کدام تاریخ نگار نمی داند که ارتش ملی بعد از فرار پیشه وری و سران فرقه در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ از تبریز، وارد شهر شد.
اما درباره فرقه دموکرات کتاب با زیرکی سعی می کند از ماهیت اصلی فرقه رد شود. ماهیت اصلی فرقه این است که توسط شوروی ساخته شد، دلایلش هم روشن است که چرا استالین این کار را کرد.

استقلال طلبی، خوابی که تعبیر نخواهد شد
تبریز بیدار: چه دلایلی؟
محمدزاده: در گردآوری آقای پولاد گفته شده که شوروی از مبارزات استقلال خواهانه داخلی آذربایجان استفاده کرد و فرقه را راه اندازی کرد. در حالی که این از آن خطوطی است که کد غلط می دهد، ما در آن دوره ی تاریخی به هیچ وجه مبارزات استقلال طلبانه نداشتیم. در اوج مبارزات آذربایجان در دوره ی مشروطه ما افرادی مثل ستارخان، ثقه السلام، علی مسیو و خیابانی را داریم که در اوج مبارزات و فشارها به ایران و یکپارچگی آن فکر می کنند. خیابانی می گوید که “ما برای کل مردم ایران می جنگیم و می خواهیم آزادی در کل ایران حاکم بشود”، ستار خان اعلام می کند ” ما برای کل ایران می جنگیم و می خواهیم ظلم و ستم را در کل ایران ریشه کن بکنیم.”
فرقه دموکرات بود با دستورالعملی که از استالین داشت، آمدند و شعارهای زیبایی را مطرح کردند که “می خواهیم عدالت و برابری را برقرار کنیم، ظلم و ناعدالتی را از بین ببریم.” چون با این شعار های زیبا آمده بودند توانستند یک مدتی مردم را با خود همراه کنند. مردمی که جانشان از دست استبداد حاکم و وضعیت معیشتی وخیم که بدلیل قحطی پیش آمده به ستوه آمده بود ولی همین مردم وقتی در مدت کمتر از یک سال دیدند که این ها فقط شعار بود و اقدامات فرقه در جهت در جهت این شعارها نبود پشت فرقه را خالی کردند.
در حالی که در این کتاب سعی می کنند نشان دهند که فرقه بر اساس مبارزات استقلال خواهانه شکل گرفته و روس ها صرفا آمده اند از این مبارزات استقلال خواهانه استفاده کرده اند.
ک .گ. ب و نهضت تجزیه آذربایجان
جمیل حسنلی(تاریخ نگار باکویی که کتاب فراز و فرود فرقه ی دموکرات از وی به فارسی ترجمه شده است) در یکی از مصاحبه های تلویزیونی خود اعلام می کند که بر اساس اسناد منتشر شده پس از سقوط شوروی، سران حزب کمونیسم برای اجرایی کردن سیاست های خودشان در سال۱۹۴۱ یعنی پنج سال قبل از روی آمدن فرقه سیاهه ای تهیه می کنند از مامورین ک گ ب که برای شکل دادن و گفتمان سازی جهت جدا کردن آذربایجان از ایران وارد آذربایجان بشوند.
در سال ۱۹۴۱ طبق اذعان حسنلی لیست ۴۰۰۰ نفره ای توسط میرجعفر باقر اف تهیه می شود که این ۴۰۰۰ نفر تحت عناوین مختلفی مثل معلم، روزنامه نگار، هنرمند و … وارد آذربایجان ما می شوند و شروع به تولید ادبیات و گفتمان سازی می کنند تا در آینده بتوانند زمینه ساز جدایی آذربایجان از ایران بشوند.
مردم ما هیچ گاه نظری برای استقلال از ایران و چشم امید به بیگانه نداشته اند و مطالب نوشته شده توسط آقای پولاد کذب محض است.
تبریز بیدار: نظرتان در خصوص خدمات ارائه شده فرقه که در کتاب ذکر شده است چیست؟
محمدزاده: براساس اسناد منتشر شده، دستور تشکیل فرقه توسط استالین به باقر اف داده شده است. اگر شما خدمات فرقه از قبیل اصلاحات ارضی، آسفالت ریزی خیابان ها، راه اندازی مطبوعات و چاپ کتاب، راه اندازی دانشگاه در محل دانشسرا، شکل گیری انجمن های ادبی و هنری، رسمیت و تدریس زبان ترکی و دیگر اقدامات را به صورت تطبیقی با دستور استالین بررسی کنید، همه این موارد در دستور استالین هست.
فرقه استالین
نمیگویم که فرقه خدمات نداشته است ولی با قاطعیت می گویم که اقدامی خارج از دستور استالین انجام نداده است. اگر اصلاحات ارضی مطرح بود، اگر چاپ کتاب به زبان ترکی مطرح بود، اگر آموزش به زبان ترکی مطرح بود، همه این موارد در دستور استالین آمده بود.
تبریز بیدار: نظر کتاب در خصوص جنگ های ایران و روس و جدایی ایالت های آن سوی ارس از ایران چیست؟
محمدزاده: نکته ی مهمی که این گردآوری صراحتا به آن اذعان می کند این است که طی جنگ های ایران و روس ایالت های شمال ارس از خاک ایران جدا و به روسیه واگذار گردیده است.
متاسفانه جریاناتی به دنبال آن هستند که در تحریفات تاریخی، چیز دیگری را نشان دهند. براساس تاریخ نگاری که در دوره ی شوروی برای خلق جمهوری آذربایجان شکل گرفته شاهد هستیم که آنها قرائت های دیگری از این واقعه ی تاریخی دارند. بخشی از اهالی جمهوری آذربایجان براساس تحریفات تاریخی صورت گرفته معتقدند که جنگ ایران و روس بر سر ممالک ایران نبوده بلکه بر سر حکومت آذربایجان بوده که روس ها و فارس ها آن را از شمال و جنوب رودخانه ارس اشغال کرده اند. این تاریخ نگاری هست که در جمهوری آذربایجان شکل گرفته است که خود نمونه ای از بحثی است که در مقدمه در خصوص جعل تاریخ برای هویت سازی اشاره کردم.
این گردآوری در این زمینه منصفانه بحث کرده و اذعان دارد که باکو (بادکوبه) و سایر ایالت های قفقاز که از ایران جدا شده اند جزو خاک ایران بوده اند.
هرچند آقای پولاد آنجایی که برای شمال ارس در کنار نام آران از لفظ آذربایجان شمالی نیز استفاده می کند، کنایه ای می زند به تاریخ واقعی منطقه و باز می گردد به همان گفتمانی که در تاریخ نگاری جعلی جمهوری آذربایجان استفاده شده است. البته چون نمی خواهد مستقیما این موضوع را مطرح کند فقط از لفظ آذربایجان شمالی استفاده می کند. قطعا این شمال ناظر به یک جنوب هست، این جنوب کجاست؟ در تاریخ نگاری که دارد صورت می گیرد این دارای بار سیاسی است.
تبریز بیدار: به نظر شما این همه اشتباهات تاریخی نیت خاصی را دنبال می کنند؟
محمدزاده: مساله مهم این است که چرا افرادی غیر از اساتید تاریخ باید به تالیف تاریخ ما بپردازند؟ آن هم وقتی که ما شاهد هستیم که جریانات سیاسی مختلف در دوره معاصر از حربه تاریخ سازی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند. ما نمی خواهیم شخصیت آقای پولاد را بطور کامل رد و در مورد نیت او قضاوت کنیم، این فرد به لحاظ اقتصادی خدماتی هم برای منطقه ما داشته است، منتهی آیا این کتاب در حوزه ی تخصصی این فرد بوده است؟
البته باید مسئولین مربوطه پاسخگو باشند که چرا کتابی با همه این اشتباهات چاپ و منتشر می شود، چه کسی مطالب کتاب را تایید کرده است؟ چه کسی این را تایید کرده است که آذربایجان ما با عنوان آذربایجان جنوبی و در چارچوب گفتمان قوم گرایی تعریف شود؟ چه کسی این را تایید کرده که شهدای ما در جریان جنگ تحمیلی با لفظ کشته نامیده شوند؟ چه کسی مهر تایید بر سکولار بودن تبریز زده است؟
نفوذ سکولاریسم تبریز و پیرامون
آقای پولاد در این کتاب قرائت سکولار از تبریز ارائه می دهد، قرائتی که نماد فرهنگی آن را در مجموعه ی اقتصادی ایشان یعنی در لاله پارک می بینیم. از نظر ایشان چیزی که برای تبریز متصور است همان است که ما در لاله پارک می بینیم، به لحاظ فرهنگی باید به این موضوع توجه کنیم.
تبریز بیدار: ارتباطات آقای پولاد با مسئولین و نیروهای سیاسی را چگونه ارزیابی می کنید؟
محمدزاده: ارتباطات آقای پولاد با برخی از سیاسیون، دولت مردان، نمایندگان مجلس، مدیران شهری و برخی اعضای شورای شهر قابل تامل است. چرا یکی از مسئولین ارشد ما در تبریز اعلام می کند که ما جانا و مالا در خدمت آقای پولاد هستیم؟ همین شخص ممکن است خیلی از کار ها را در پشت پرده انجام دهد. در مراسم افتتاح و رونمایی از کتاب که در تهران و با هزینه ای گزاف برگزار شد بسیاری از مسئولین دولتی و نمایندگان مجلس و اعضای شورای شهر تهران و تبریز را می بینیم. این حضور چهره های سیاسی چه معنایی می تواند داشته باشد؟ مگر کتاب علمی نیست و برای تاریخ نوشته نشده است؟
هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد
خصوصا که بعضا خبرهای ضد و نقیضی از نقش آقای پولاد در حمایتهای انتخاباتی از برخی کاندیداهای مجلس و شورای شهر در دوره های گذشته و دوره آینده شنیده می شود.
من فکر می کنم هزینه ای که آقای پولاد برای مسائل فرهنگی می کند برخلاف ادعای ایشان که برای اعتلای فرهنگ منطقه است، درست نیست. در ضرب المثل جای مناقشه نیست و همه ما این را شنیده ایم که “هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد.”!

دیپلماسی فرهنگی و نفوذ
تبریز بیدار: مگر چاپ این کتاب چه مسائلی را می تواند بدنبال داشته باشد؟
محمدزاده: مسئولین ما باید بدانند که در روابط امروزی بین کشورها، با توجه به غلبه دیپلماسی فرهنگی و عمومی بر دیپلماسی سیاسی و کلاسیک، کشورها و جریانات مختلف، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را در پوشش فرهنگ و با فرهنگ سازی انجام می دهند. البته من نمیگویم که آقای پولاد نماینده و عامل چنین جریاناتی هست ولی مسئولین باید در این قبیل موضوعات دقت کنند. نفوذ فرهنگی که رهبری معظم انقلاب مطرح کردند می تواند مصادیق اینچنینی نیز داشته باشد.
کتابی با این هزینه های سرسام آور منتشر و بصورت رایگان توزیع می شود، با این قرائت های سکولاری که از تبریز ارائه می دهد، چهره هایی که بعنوان مفاخر تبریز ارائه می کند و بسیاری از مفاخر تبریز را نادیده می گیرد. خوب جای تامل و دقت مسئولین نیست؟!
تبریز بیدار: می شود از قرار دادن تبریز در قالب سکولاریسم مثالی بزنید؟
محمدزاده: یکی از مثالهایش در مورد معرفی آخوند زاده و طالبوف است. سعی شده است که آنها را کاملا سکولار نشان بدهند که البته بودند، اما بصورت تلویحی از آنها چهره ای مثبت ارائه شده که آمدند و در برابر جهل مردم، توهمات مردم و اعتقادات غیر علمی مردم قیام کردند. وقتی می خواهد آخوندزاده را معرفی کند، می گوید « آخوندزاده از خرافات، موهومات و باورهای ضد علمی که در ذهن مردم ریشه دوانیده بود انتقاد کرده و پرده برداشته است».
همه مان میدانیم که در آثار و تفکرات آخوندزاده، منظور از خرافات، موهومات و باورهای ضد علمی مردم همان دین و تشیع مردم است. در واقع چهره ای کاملا مثبت از کسی ارائه می شود که بر علیه هویت اصیل دینی مردم ما نظریه پردازی کرده است.
همین چهره ی مثبت درباره مراغه ای و طالبوف ارائه می شود. در مورد طالبوف می گوید، این ها زمینه های فکری مشروطه را پی ریزی کرده اند. در حالی که شروع انقلاب مشروطه از بست نشینی علما در قم و حرم حضرت شاه عبدالعظیم (ع) بوده است. انگار نه انگار که مجاهدین مشروطه به خاطر فتوای مراجع قیام کردند. این علمای دین بودند که حرکت و نهضت مردمی را شکل دادند و این در حالی بود که روشنفکران غرب زده ما در پستوها و اتاقهای خود مشغول نشخوار فکری مکاتب غربی بودند. در این کتاب هیچ اثری از مراجع و مردمی که به حکم مراجع قیام کردند، نیست.
آقای پولاد در گردآوری خود خیلی ها را از قلم انداخته است. در تاریخ نگاری وی بزرگانی چون علامه امینی، آیت الله قاضی، شهیدی، انگجی، مجتهدی تبریزی و بسیاری از بزرگان و مفاخر معاصر تبریز کجاست؟ شخصیت و آثار اجتماعی این شخصیت های بزرگوار در مقابل بسیاری از کسانی که به عنوان مفاخر تبریز معرفی شده اند نه تنها هیچ چیز کم ندارد که حتی قابل قیاس هم نیست.
تبریز بیدار: تشکر میکنیم از اجابت دعوت ما. سخن آخرتان چیست؟
محمدزاده: بنده هم از تبریز بیدار متشکرم که این فرصت را در اختیار بنده قرار داد. با استفاده از نام رسانه تان میگویم که مسئولین ما، محققین ما، اساتید حوزه و دانشگاه ما، فعالین فرهنگی ما، دانشجویان ما، همه و همه باید بیدار باشیم. بیدار باشیم که مبادا در میان خواب ما، بیایند و همه داشته ها و سرمایه های تاریخی مان را از دستمان خارج کنند.
خودمان را هم گول نزنیم، اگر بیدار نشویم، تبریز آینده، تبریز اهل بیت و تشیع که نه، تبریز آخوندزاده و تقی زاده و کسروی ها خواهد بود!
