به گزارش تبریز بیدار، نشست هنر انقلابی در آیینه سید مرتضی آوینی با حضورجهانبخش سلمانیان و علی مهتدی از کارشناسان حوزه رسانه در دفتر پایگاه خبری تبریزبیدار برگزار شد. آنچه می خوانید مشروح این جلسه است:
با عرض سلام خدمت شما بزرگواران. دوست دارم از اینجا وارد بحث شویم چه شد که آوینی هنرمند، آوینی دهه ۵۰، تبدیل به نماد هنر انقلاب شد و به نظر شما آوینی چه چیزی در شخصیت امام و انقلاب دید که همه داشته هایش را سوزاند و از آن ها یک آوینی ساخت؟
سلمانیان: بسم الله الرحمن الرحیم. خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم و فرا رسیدن هفته هنر انقلاب را نیز به همه عزیزان و هنرمندان تبریک می گویم. طبیعتا این هفته متبرک به سید شهیدان اهل قلم است و به جرات می توانم بگویم بهترین نام گذاری برای این روز نیز می باشد.
شهید آوینی در یکی از نوشته هایش در مقاله انفجار اطلاعات از فردریش نیچه فیلسوف آلمانی نقل می کند که کسانی که می خواهند به حقیقت برسند، باید خانه های خود را در زیر آتشفشان بنا کنند و بعد وی می گوید که من همه کسانی را که در جستجوی حقیقت هستند مخاطب این سخن می دانم. شهید آوینی اینگونه نبوده که به یکباره تغییر کند و زمینه حقیقت یابی از همان ابتدا در این بزرگوار بود و اگر نبود هرگز به دنبال تعلیم و تعلم دانش نبود. در یکی از صحبت ها ایشان خیلی خوب مطرح می کند که من از یک راه رفته سخن می گویم من زمانی ریش پروفسوری و سبیل نیچه ای می گذاشتم و زمانی کتاب انسان تک ساحتی هربرت مارکوزه را در یکجوری دستانم می گرفتم که همه ببینند و بگوینند فلانی چقدر باسواد است. ولی بعدها پی بردم که راه رسیدن به حقیقت نه در کتب و نوشته های بیرونی بلکه در درون خود انسان است.

این نشانگر بینش عرفانی آوینی است و نشانگر این است که ایشان به دریافت عرفانی و معنوی حقیقت در درون انسان معتقد بودند و نهایتا نیز به اعتقاد من همان فرآیند منجر به این “ظهور” می شود. من نمی گویم تغییر، بلکه معتقدم فرآیند زندگی شهید آوینی در برهه ای که به کمال داشته های درونی می رسد، متاثر از فضای معرفتی و عرفانی پس از انقلاب، متجلی میشود.
در پیش از انقلاب شاهد هستیم آنچه که دستگاه حاکم به نام دانش و علم مطرح می کند، صرفا به دانستگی، دانایی و اطلاعاتی است که منشا آن به دانشمندان غربی و علم گرایان آنان هستند.
نکته جالب اینکه، سیستم اجرایی حاکم معمولا در یک برهه ای نمی خواستند یا نمی دانستند تولیدی به لحاظ اندیشه و محتوا از سوی خود انقلابیون رخ دهد و نقل است که شهید آوینی، به فرآیندی افتاده بود که هر هجمه ای پشت سر وی بود. در فرآیند انقلاب و پیش و پس از آن، هر کس یک محتوا و گفتمان خاص انقلاب را در برابر گفتمان های اومانیستی دنیا مطرح کند، و ما نیز شاهد بوده ایم که تولیدکنندگان به شدت مورد هجمه واقع شدند.
پس از حضور رهبر معظم انقلاب در جریان تشییع جنازه وی، کسانی که با دیدگان دیگری نسبت به اهداف شهید آوینی می نگریستند، به ناگاه از این حرکت رهبر انقلاب شوکه می شوند و این نشانگر این است که گفتمان انقلاب هم بر وی تاثیر داشته و هم خواستار آن بوده است. به نظر من تجلی شهید آوینی، مولود جامعه پس از انقلاب نیست بلکه مظروف آن است.
کسانی که خواسته و می خواهند آوینی را به حاشیه ببرند، نقطه اتصال وی با فلاسفه هایدگری ایران همچون فردید را پیوند می زنند. این قضیه تا چه حد واقعی است و تفاوت نگاه وی با کسانی که کل غرب را از ابتدا نفی می کنند در چه حد است؟ آوینی کدام بخش غرب را می پذیرد و کدامین ها را نمی پذیرد؟
مهتدی: بسم اللله الرحمن الرحیم. بنده هم خدمت بزرگواران سلام عرض می کنم. البته پیش از پرسش شما بنده تکمله ای به سخنان دوستمان بگویم و آن اینکه شهید آوینی فردی بود که نگاه وی به مسئله انقلاب ها نگاه درونی بود و آن را برای مردم می خواست و وی این را در انقلاب اسلامی می دید که بتواند دل ها و ذهن های مردم را تغییر دهد.
شهید آوینی به دلیل مدنظر قرار دادن فلسفه حقیقت جویی، اصل انقلاب اسلامی را دریافت و برنامه اش پس از انقلاب، جاری و ساری کردن این روش مردم نگارانه در بین مردم بود. با خواندن نوشته های شهید آوینی یک حس شاعرانه به ما دست می دهد و یکی از انتقاداتی که به فضای آوینی شناسی در جامعه ما است همین است که به آن می رسد.
مطلبی که در مقایسه شهید آوینی با افرادی همچون سید احمد فردید یا در مقطع فعلی دکتر داوری اردکانی میتوان پنداشت این است که، نگاه آوینی اولا مردمی بود به این معنی که انقلاب اسلامی، انقلابی درونی و انقلاب افکار است و نکته دیگر اینکه اندیشه وی همراه با محرک و متحرک است.

همچین چیزی از نوشته های وی بر نمی آید ولی فرد را به این جنبش وادار می سازد که برویم ببینیم باید چه کنیم و در اینجاست که شهید آوینی امام خمینی(ره) را با نفس مسیحایی به جامعه معرفی می کند و درصدد بسط مولفه های اندیشه ای امام بر می آید. از نوشته های وی حس ناامیدی از جامعه به مخاطب دست نمی دهد و حتی حس طلبکارانه نسبت به غرب پیدا می کند و غرب و اندیشه فلاسفه غرب را مورد نقد قرار می دهد و در کنار آن می خواهد بداند اسلام چه چیزی را برای ایران به ارمغان می آورد.
چرا وی زبان هنر انتخاب کرد؟ باید قبول کنیم فضای هنری ما فضایی غرب زده بود و چرا وی این ابزار را برای مسیر مبارزه ادامه کرد؟
سلمانیان: هنر و ما ادراک ما هنر! اولین بار جایی مطلبی را خواندم که مقام معظم رهبری هنر را گونه ای از تبیین معرفی کردند. کسانی که جامعه شناسی خوانده اند می دانند که ما در تبیین پدیده های مختلف اجتماعی، دست به هر نوع تبیینی از جمله تبیین میتولوژیک و فلسفی گرفته تا تبیین علمی دست می زنیم؛ مثلا از یک اتفاقی مانند خاک از روی زمین روی گل نشست، می تواند تبیین های مختلف و گوناگونی همچون تبیین فلسفی، علمی داشت ولی در تبیین هنری این مسئله می گوییم که “ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم/سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت “
چرا این تبیین ماندگار شده است؛ زیرا این یک تببین هنری از مسئله است، مقام معظم رهبری در تعریف هنر ۴ مولفه را بیان می دارند که اگر روی ۴ مولفه متمرکز بشوید هنر برایتان تبیین می شود؛ ۴ مولفه ای که نوعی تبیین که “رساترین، دقیق ترین، نافذترین و ماندگارترین” است. این ۴ ویژگی برای هنر مذکور شده است و به دلیل اهمیت غیرقابل انکار آن، شهید آوینی آن را برای انتقال مفاهیم انتخاب کرد.
تا اینجا فلسفه هنر است و وقتی ما غیر این را تبیین می کنیم وارد فضای جامعه شناسی هنر می شویم که چرا آوینی به دلیل فضای غالب آن روزها در بحث هنر، آن زبان را انتخاب کرد؟ ببینید نمی توانیم بگوییم چون قالب های موجود هنری، الزاما اگر مولود جامعه غربی است، پس غربی است، مثلا سینما بله محتوای موجود می تواند اینگونه باشد و شاخص تبیین غربی در محتوا است و الزاما به معنی این نیست که هرچیزی که از غرب آمده مشکل دارد.
شهید آوینی متوسل به همین ابزار موجود هنری شد و با این ابزار هنری فعالیت های خود را شروع کرد، ما در جامعه شناسی هنری تبیین های مختلفی از جمله ماکس شلر را داریم که در آنها می گویند هنر مولود جامعه است و وضعیت جامعه به گونه ای است که در آن فضای اجتماعی و فکری به هنر شکل و محتوا می دادند، مثال آن حضور بسیاری از هنرمندان ایرانی در حوزه نقاشی و یا خطاطی است. این حرف درستی است ولی شلر می گوید هنر چیزی نیست که جامعه تولید کند بلکه هنر مظروف جامعه است و از فطرت آدمی می جوشد و به ظهور می رسد.

هنر یک امر اجتناب ناپذیر است و از نگاه کارکرد گرایانه بهترین تبیین ممکن این است، اما این قالب های موجود به دلیل فضای اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن دوران در فضای لیبرالیسم و کمونیسم، جریانات فکری به خودباوری نرسیده بودند در برابر این هجمه تولید فکر کنیم. فضای چپ حاکم در آن زمان بدین گونه بود که در هنر وضع موجود را منعکس کنیم و در دهه ۷۰ فیلم هایی می سازیم که به نام انعکاس وضع موجود ساخته می شود.
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات خود اشاره کرده بودند که این جمله مشهور غربی ها که می گویند”هنر برای هنر”، این را برای ما ساخته اند و خودشان پایبند به آن نیستند تا ما در خودمان بپیچیم، جالب است که به این فیلم ها لوح تقدیر داده می شود، مثلا جدایی نادر از سیمین به زعم انان منعکس کننده وضع موجود است ولی شما در فیلم های هالیوودی کم میبینید که منعکس کننده وضع موجود باشند بلکه ایده آل های نظام لیبرالیستی آمریکا را منعکس می کنند.
شهید آوینی نیز در دهه ۷۰ با این شرایط روبرو بودند و مرزشکنی کرده و این فضای رعب را در محتوای هنر زمان شکستند و به دلیل قالب تبیین گری بسیار قوی معطوف به تبیین هنری مواضع انقلاب شدند تا سعی در تبیین محتوایی وضع موجود داشته باشند.
به تفاوت هنر انقلابی و هنر نوشته شده توسط غربی ها برای انقلاب، اشاره شد، از دید شهید آوینی، هنر انقلابی چه مولفه هایی را دارا می باشد؟
مهتدی: من به نکته ای از شهید آوینی اشاره کنم و بعد به سوال شما پاسخ دهم. به نظر من مشکلی که ما در جامعه داریم و بین نیروهای حزب اللهی مطرح می باشد این است که ما از آوینی فقط یاد گرفته ایم که احساسی بنویسیم. یعنی شما اگر در نوشته های استانی و کشوری درباره این شهید دقت کنید، می بینید که همه یاد گرفته اند درباره وی احساسی بنویسند. یعنی اگر یکسری از لغات این نوشته ها کم یا زیاد شود، فکر می کنید که فرد این ها را برای معشوقه خود نوشته است!
متاسفانه سر این مسئله ظلمی واقع می شود که به جامعه ما و خصوصا به جامعه مذهبی ما که به شهید و شهادت علاقه دارند، می خواهند بدانند این سید شهیدان اهل قلم کیست، و بعد از مراجعه به سایت ها و برخی نوشته ها می بیند که کلمات پرطمطراق و تخصصی را می خواند و فرد صرفا یک حس شاعرانه ای از آوینی به دست می آورد و آوینی عملا در فضای فکری سانسور می شود.
همانطور که آقای سلمانیان در ابتدا اشاره کردند، به نظر من برای فهم انقلاب اسلامی و اینکه انقلاب یک انقلاب فطری است که انسان جدیدی را ساخته است، کمتر کسی پیدا می شود که این مسائل را در نوشته های خود در اواخر دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰، به قلم اورده باشد. این به نظر من بسیار مهم است و بچه حزب اللهی ها بایستی بازخوانی اندیشه های شهید آوینی را در پیش روی خود قرار دهند.
شهید آوینی مطالب خودشان را در آن مقطع، بر این اساس نوشتند که رویکردهای مدرن لیبرالیستی بر جامعه نخبگانی آن زمان حاکم می شود و در ابتدای کتاب مبانی توسعه به این نکته اشاره دارد و اکنون شما می بینید که آن اندیشه های اسلام آمریکایی سال های ابتدایی دهه ۷۰، در قشر نخبگانی و جامعه ما جاری و ساری شده است و اشرافی گری، کنار آمدن با ظلم، تضاد طبقاتی و راحت طلبی در بین مردم است و اگر زمانی رهبر معظم انقلاب این مسائل را برای مسئولین می فرمودند، آنها اکنون در بین عموم مردم جاری و ساری است.
اکنون برای خروج از فضای نخوت و سردرگمی که بسیاری از جامعه حزب اللهی و مذهبی در آن هستند، یکی از کارها می تواند بازخوانی اندیشه های شهید آوینی باشد که به نظر من جای آن در فضای فکری جامعه ما خالی است.
درباره هنر انقلابی، به نظرم باید شفاف صحبت کنیم، معمولا در بین ما بیشتر سعی شده است در فلسفه هنر و فلسفه هنر انقلابی بمانیم و حتی زمانی که شهید اوینی بحث سینمای دینی و سینمای انقلابی را مطرح می کردند، افرادی موضع می گیرند که این یعنی چه و توضیح بده؟ علی رغم توضیحات ایشان به دلیل تنهایی در این حوزه و عدم ورود نیروهای انقلابی، حرکت بیشتر در حوزه نقد سینمای غربی باقی ماند.
نکات ارزشمندی از بیانات حضرت آقا در مورد هنر مطرح شد و یکی از نکات ایشان در حوزه هنر و شهید آوینی نیز این را مطرح کرده بود، این است که هنرمند و هنر باید نسبت به جامعه تعهد داشته باشد و شهید آوینی نیز اصطلاحی نزدیک به این مضمون دارد که هنرمند بدون تعهد اصلا انسان نیست.
اما خب ما وقتی سخن از تعهد صحبت می کنیم تعهد به کسی و چه چیزی؟ بنظرم بسط این مسئله می تواند مفیدفایده باشد که در اینجا شاید با آقای سلمانیان زاویه فکری داشته باشیم که به نظر من در هنر انقلابی نباید صرفا آن دسته القائات ایده آل را در جامعه داشته باشیم و هنرمند انقلابی این است که مرد زمانه خود باشد و بتواند براساس تحلیل خود نسبت به فضای فکری، سیاسی و اجتماعی زمانه خود و با استفاده از مولفه های جامعه خود، تبیینی را ارائه دهد که به آنچه می خواهد برسد.
مشکلی که ما داریم این است که جامعه هنری ما در حوزه بشارت ها بسیار خوب وارد شده و کار کرده، ولی در حوزه انذارها و آسیب های اجتماعی به نظرم کم کاری شده است و مسائلی را که اگر هنر انقلابی وارد می شد و نسخه هایی را ارائه می داد، سینمای ما چنین سینمای سیاهی در حوزه مسائل اجتماعی نبود. مثلا در حوزه آسیب های اجتماعی همچون طلاق نیروهای ارزشی کمتر به این مسائل ورود پیدا می کنند و جامعه شبه روشنفکری از این فرصت استفاده کرده و به مسئله ورود پیدا می کنند و سیاه نمایی گسترده ای خلق می کنند.
یک نمونه دیگر مثلا در موضوع قصاص، ببینید هنر انقلابی در این قضیه چقدر ورود داشته که به نظرم تنها محصول تولید شده در این موضوع، فیلم دهلیز باشد اما طرف مقابل چه سیاه نمایی های از این مسئله درست کرده است. من نمی گویم طرح این مسائل ممکن است مسائل دیگری را به دنبال داشته باشد و اگر ما این ها را مطرح نکنیم به این معنی نیست که مطرح نشود بلکه این مسئله از طریق جریاناتی مطرح می شود که قدرت، ثروت و تکنیک مورد نیاز را در اختیار دارند.
به نظر من برای تحلیل هنر انقلابی وقتی بخواهیم وارد مسائل اجتماعی شویم، باید آسیب ها و فرصت های اجتماعی را در کنار هم ببینیم و برداشت های مثبتی به جامعه بدهیم. در حوزه آسیب های اجتماعی هنر انقلابی نتوانسته است به صورت جدی وارد شود.
برای دهه سوم انقلاب، این تصور وجود دارد که دهه ۶۰ دهه وحدت نیروهای انقلاب است ولی از همان موقع می بینیم که اوج تقابل فکری سید مرتضی آوینی با جناح مقابل شکل می گیرد. چرا در همان دوره اوج انقلاب این اتفاق افتاد و چرا این مسئله همچنان تداوم دارد؟
سلمانیان: از ابتدای انقلاب شاهد ۲ نگاه عمده به انقلاب بوده ایم، از زمان پیروزی و وقوع انقلاب، شاهد طیفی از تقلیل شده ترین انقلاب و تا حداکثرترین به انقلاب راشاهد بوده ایم. نگاهی حداقلی به انقلاب صرفا تغییر ساختار سیاسی نظام حاکم بود و در مقابل آنان افرادی با نگاه حداکثری فکر می کردند که انقلاب نه تنها می خواهد محتوایی تولید کند بلکه درصدد صدور به جهان و تغییر آن نیز شود.
طبیعی است که به تبع تفاوت ها، دو سر این طیف با هم درگیر خواهند شد و رفته رفته این درگیری ها رخ خواهد داد. من معتقدم این اختلافات در نگاه طیف های مختلف به مسئله انقلاب دارد. آقای رحیم پور ازغدی می گفت من با یکی از مسئولین رفتم صحبت کردم که سیستم آینده نظام و نظام مطلوب چه خواهد بود؟ وی نیز در پاسخ گفت: نگاه من همان لیبرال دموکراسی با اضافه کرد اخلاقیات است و این همان صرفا تغییر در ساختارهای ظاهری سیاسی است.
نگاه شهید اوینی و دوستان ایشان به این مسئله، نگاه حداکثری است و همانطور که رهبر معظم انقلاب سبک زندگی ایرانی- اسلامی را مطرح می کنند، شهید آوینی از این منظر به انقلاب نگاه می کردند و طبیعی است که مورد غضب کسانی واقع شوند که با نگاهی حداقلی به اسلام درصدد ارائه چارچوبی همسو با قالب دنیا باشند و صرفا تم و قالب ظاهری اسلامی باشد.

مقام معظم رهبری نیز در بحث اخیر خالی کردن انقلاب از درون، بارها هشدار داده اند و اخیرا نیز شاهد بوده ایم اوباما در سفر به کوبا زیر عکس چگوارا عکس گرفته ادای احترام می کند، خب این نشانگر این است که از این انقلاب فقط قالب آن مانده و محتوا عوض شده است و شهید آوینی در آن زمان بر روی این کلمه اسلام آمریکایی کار کردند.
انقلابیون نیز در حال حاضر اسلام امریکایی را در قالب کلیدواژه های جدیدی مطرح می کنند که همان اسلامی است که ادعای لیبرال دموکراسی با اخلاقیات ظاهری می باشد، بنابراین شهید اوینی نیز در زمینه فرهنگ انقلاب و انقلاب فرهنگی آستین بالا زده بود، انقلابیون اپوزیسیون نظم موجود نظام لیبرالیستی هستند و نمی خواهیم در آن هضم بشویم.
نقطه تقابل شهید آوینی با جریان فرهنگی وقت بر این بود که آن ها می خواستند شاکله های فرهنگی را روی بیس هایی سوار کنند و لزوم تغییر آن را نمی دیدند و صرفا قالب و رنگ و لعاب اسلامی بدان می دادند. شهید آوینی در صدد معرفی تیپ ایده آل در برابر نظام جهانی بود و خب بالطبع جریان مخالف وی درصدد تخطئه وی بر آمد.
شهید آوینی در یکی از جشنواره ها داور بود در آن فیلم از عروس تعریف می کند، با اینکه اندیشه افخمی آن زمان با اندیشه آوینی یکسان نیست. چه چیزی باعث شد تا آوینی انقلابی از چنین فیلم هایی تعریف کند؟
مهتدی: در دیالوگ برنامه هفت بین آقای افخمی و فراستی، فراستی به این فیلم عروس اشاره کرد و گفت: من قبل از مرتضی آوینی آن فیلم را نقد کردم و گفتم مزخرفه! بحثی که شما مطرح می کنید به این برمی گردد که هنر انقلابی صرفا در محتوا است، قطعا هنر اگر برای هنر مهم است و از آن استفاده بهینه کنیم ظرفمان باید در حالت بهینه باشد.
مقام معظم رهبری در بحثی درباره هنر متعهد اشاره می کنند که هنر متعهد تنبل نیست و به دنبال پیدا کردن جدیدترین و تکنیکی ترین و قوی ترین راه ها برای رساندن سخن خود است و این تعریف به نظرم اینگونه است که همانگونه که محتوای قضیه مهم است، فرم فیلم نیز مهم است.
یعنی خوش ساخت بودن فیلم علی رغم محتوای غلط یکی از مسائل مهم در حوزه هنر است و خدارا شکر این مسئله در بین هنرمندان انقلابی حل شده و فیلم های خوبی ساخته شده است. اگر شهید آوینی قالب مستند را انتخاب می کند، نشان می دهد که قالب مستند می تواند ارزش های جامعه را مدنطر قرار داشته باشد و ارزشمند است روی آن بحث شود.
اگر نقطه نظری باقی مانده در خدمتیم.
سلمانیان: من معتقدم آنچه نقطه تمایز هنر انقلابی است، هنر متعهد است و می خواهم صحبتی را که مقام معظم در خصوص این موضوع داشتند و۴ مولفه هنر را مطرح کردند که “در خدمت حق، انسانیت، راستی و درستی” باشد. ایشان استراتژ ی عملیاتی را پیدا کردند، چاره کار هنرمندان انقلابی و پرورش آنان هست.
معتقدم انعکاس وضع موجود برای مسئولین و دغدغه سازان انجام گیرد و خود من به این نتیجه رسیده ام که در کل و براساس آمار انعکاس وضع موجود برای اهداف دیگری صورت می گیرد و نمی توانیم از این مسئله غافل شود.
همچنین آنچه که شهید آوینی به آن ورود می کردند به کیفیت قالب بود نه به نفی کلی آن، اما محل ثقل بر محتوا تکیه می کند نه صرفا بر قالب. البته اگر محتوا را بسازیم قالب نیز ساخته می شود، قالب های فعلی را نفی نمی کنیم فقط انقلاب باید به تولید قالب های فعلی نیز بیندیشد.
ممنون از اینکه وقت خودرا در اختیار ما قرار دادید.
سلمانیان: من هم از شما تشکر می کنم.
مهتدی: بنده هم از تحریریه تبریزبیدار که این فرصت را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می کنم.
