سرویس سلامت و خانواده تبریزبیدار؛
رضایتمندی از هرآنچه که خداوند به انسان عطا فرموده، علاوه بر اینکه خود شیوهای از شکرگذاری است، باعث آرامش خاطر فرد نیز میشود. افراط در آرزوها، خود یکی از عوامل نارضایتی از زندگی است. به همین جهت، امام علی(ع) می فرماید:هر کس که آرزوهایش زیاد بشود، رضایتش کم می شود. کسی که صاحب آرزوهای طولانی است، همواره لذت را در چیزی می داند که ندارد و به همین جهت، از آن چه دارد بهره مند نمی شود. چنین افرادی همواره از آن چه دارند، نالان و ناراضی اند و چیزهایی را آرزو می کنند که ندارند. مهم نیست که چه دارند، مهم آن است که همواره آن چه را ندارند، مایه ی خوش بختی می دانند .
بشر به خاطر اجتماعی بودنش، در جامعه ای زندگی می کند که همه ی افراد آن، از یک سطح اجتماعی برابر، برخوردار نیستند. تفاوت سطح زندگی ها، پدیده ی «مقایسه ی اجتماعی» را به وجود می آورد. مقایسه ی اجتماعی یعنی: «سنجش موقعیت خود، با وضعیت دیگران». انسان، مایل است خود را ارزیابی کند و موقعیت خود را در تفاوت های اجتماعی، شناسایی نماید. ره آورد این مقایسه، یا شادمانی و رضایت از زندگی، هم راه با امید و پویایی است و یا ناخرسندی و نارضایتی از زندگی، هم راه با ناامیدی و ناتوانی.
زندگی «داشته ها» و «نداشته ها»ی فراوانی دارد. اگر انسان به داشته های خود توجه کند و از آن ها لذت ببرد، راحت تر می تواند نداشته ها را تحمل کند. اما اگر کسی داشته های خود را نبیند، زندگی را یک سره محرومیت می داند و در آن هیچ نقطه ی امیدی نمی یابد و همه ی زندگی، یک پارچه برای او سختی و تلخی است و واقعاً چنین زندگی ای را نمی توان تحمل کرد. لذا بردباری نیز از میان می رود و فرد، توان تحمّل سختی ها را نخواهد داشت و این گونه است که مقایسه ی صعودی، زندگی را به پرت گاه نارضایتی سوق می دهد.
حسرت و غبطه به زندگی ظاهری دیگران ریشه عواطف و عشق به زیبا زندگی کردن را در روح و درون آدمی می خشکاند.انسان تا زمانی که به زندگی دیگران حسرت میخورد احساس ناامنی و آسیبپذیری میکند.
وقتی فرد پیوسته در حال مقایسه کردن باشد،باعث خواهد شد نسبت به کسانی که از اوموفقترند یا شرایط بهتری دارند،خصمانه برخورد کند. وقتی در مورد دیگران پیش داوری میکند و بر اساس برداشتهای خود آنها را از خود موفقتر میبیند، در واقع این موقعیت را فراهم میکند که آنها از او موفقتر باشند.
برخی از ما به ایم مسئله عادت کرده ایم که دائما چشمانمان را در زندگی دوستان و آشنایانمان بچرخانیم و بر بزرگترین و یا کوچکترین داشته های زیبای آنان چشم دوخته و با چشمانی حسرت زده و دلی آکنده از افسوس و حسرت، و از همه مهمتر با فراموش نمودن زیبایی ها و داشته های مثبت و خوشایند زندگی خود و خانواده، بر زندگی دیگران غبطه می خوریم و بدون التفات و توجه بر رمز موفقیت و مصائب ممکنه حصول آن دست آوردهای دوست داشتنی و پر زرق و برق، تنها و تنها فقط خواهان آن داشته ها می شویم.

افکارناخوشایندی که در اثر این مقایسه کردن ها در ما ایجاد می شود، بیش از پیش ذهنمان را تیره و تیره تر می کند و بر زبانه های شعله ور این آتش درون می افزاید و دلشوره ای در دلمان پدیدار می سازد که در خوشبینانه ترین حالت آن اضطراب و نگرانی بر روحمان مستولی می گردد که رکود و خستگی روانی، ماحصل به طور حتمی الوقوع و قطعی آن خواهد بود.
روان شناسان معتقدند که به دلایل روانشناختی، ریشه حسادت را می توان در ضعف اعتماد به نفس فرد جستجو کرد. افراد حسود به خاطر عدم شناخت هویت درونی خویش و فقدان احساس امنیت ، نیازمند و وابسته به تایید دیگران هستند ،لاجرم رقابتهای ناسالم یکی از تدابیر مواجهه آنان با مشکلاتشان است.
زیان های حسادت عبارتند از:
الف) ناراحتی همیشگی : امام علی(علیه السلام) می فرماید: «برای حسود آسایش نیست.»
ب) ناکامی : حسود که آرزوی گرفته شدن نعمت از دیگری را دارد، تمام عمرش را در ناکامی به سر خواهد برد، زیرا همه چیز در اختیار او نیست. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «حسود قبل از آن که به دیگری ضرر برساند، به خود زیان می رساند.»
ج) بیماری : حسود که اندوهگین و ناکام است، از سلامت کامل روحی و جسمی برخوردار نیست. امام علی(علیه السلام) می فرماید: « تندرستی بدن از کمی حسد است.»۳ در جای دیگر می فرماید: «حسد بدن انسان را ذوب می کند.»
ث) تنهایی : کسی که نعمت را در دیگری نمی تواند ببیند، دشمن وی است و با این حالت کسی او را همراهی نخواهد کرد و تنها می ماند. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «برای حسود دوستی نیست».
د) شکست در زندگی : حسود به جهت حسادتش کارهایی انجام می دهد که با بزرگی و محبوبیت منافات دارد و موجب پستی او می گردد، از این رو نمی تواند موقعیت اجتماعی پیدا کند. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «حسود به بزرگی و آقایی نمی رسد».
ه) نابودی ایمان : امام باقر(علیه السلام) می فرماید: « همان طوری که آتش هیزم را می خورد، حسد ایمان را می خورد».
حسرت خوردن از آنچه دیگران دارند و من ندارم در محیط خانوادگی خشم و آزردگی و ناامنی ایجاد میکندو همین مناظرات خانواده و در نتیجه بحثها و گفتوگوهای بیحاصل عوارض جبران ناپذیری به جا میگذارند بدین ترتیب که گاهی افراد در رقابت ناسالم با دیگران بدون پیشبینیپذیری دست به خطر میزنند، ریسک میکنند و لطمات جبران ناپذیری به اعضای خانواده میزنند. مثلاً فردی را در نظر بگیرید که برای پاسخگویی به حسرت و رقابت طلبیهای همسرش دست به معاملات نادرستی مانند نزول و ربا میزند.
این نوع حسرتها و مقایسههای بیامان از یک سو آسیبهای جدی به آینده فرزندان و خانواده وارد میکند و از سوی دیگر مشاجرات مکرر، کشمکشها و قهر و آشتیها روابط را به جایی میرساند که به مویی بند میشوند و هر لحظه امکان گسسته شدن و جدایی را ایجاد میکنند. در واقع کنش و واکنشها سلسلهوار عمل کرده و همه جنبههای زندگی را تحتالشعاع منفی خودش قرار میدهد.
افرادی که در جریان رقابت و حسادت با دیگران حرکت میکنند در مسیر زندگی ممکن است از افراد ناباب دنباله روی کنند. آنان به افرادی بیاراده و کم جرأت مبدل میشوند و برای رسیدن به دیگران و جبران حسرتهای زندگی تمام نیروهای حقیقی وجودشان را تحلیل میبرند و نابود میکنند و گاهی ممکن است دست به اعمال و رفتاری بزنند که واقعاً توان آن را ندارند و همین رفتارها باعث میشود حسرت ورزان از درون خود را عصبانی ببینند.
