سرویس فرهنگی تبریزبیدار؛ انسیه نوش آبادی
در گذشته ازدواج با خواستگاری مرد و از طرف خانوادهی او شروع میشد و با وساطت بزرگترهای دو خانواده و در چهارچوبهای عرف شکل میگرفت. ذوق و هیجان داماد در محبت به عروس و امیال عروس خانم در ریختوپاشهای تزییناتی، در مخارج ازدواج تاثیر چندانی نداشت. در چنین شرایطی جای زیادی برای مدگرایی در مراسم ازدواج و انجام بسیاری از تشریفات غیر ضروری هزینه بر، به بهانهی مراسم عروسی نبود. اما امروزه ازدواج در حالی صورت میگیرد که نظارت بزرگترهای دلسوز در آن به حداقل رسیده و تمام تصمیمگیریها به عهده عروس و دامادی است که هنوز مسئولیتهای زندگی را تجربه نکردهاند و ابایی از مصرف هزینههای غیرضروری ندارند. این امر کمک زیادی به تاثیر تبلیغات سوء در بازار ازدواج به نفع فروشندگان و به ضرر جوانان دم بخت میکند. تبلیغاتی که حتی برای ماشین عروس که جزء کوچکترین تشریفات ازدواج است کلی برنامه دارد. بنابراین هرچه نظارت بزرگترها و ملاحظات سنتی و دینی کمتر میشود و نگاه تجملاتیِ زنانه به مراسم ازدواج و تشریفات آن بیشتر میشود، ازدواج پرهزینهتر و سختتر میگردد.
گفتنی است که ذوق و سلیقه و زیباپسندی بانوان مادامیکه در خدمت خانواده قرار بگیرد از ممتازترین نعمتهای خداوندی است که موجب زیبایی، دلگشایی و رفع خستگیها و ناراحتیهای روزمره میشود. اما وقتی این میل و اشتیاق به وسیلهای برای مصرفزدگی و بالا بردن هزینههای بیهوده در ازدواج و زندگی میشود تبدیل به عقربی میشود که زهرش را در پیکره خانواده میریزد و بیش از همه به خود بانوان ضربه میزند. چرا که همیشه نیاز بانوان به ازدواج بیش از نیاز مردان است. با تشکیل خانواده، مردها بیشتر برای خدمت زنها مسئولیت پیدا میکنند و نیازهایی که بعد از ازدواج به وسیلهی خانواده برای یک زن پاسخ داده میشود بسیار بیشتر از نیازهای برآورده شدهی مردها میباشد. بنابراین هرچه ازدواج سختتر میشود بیشتر به ضرر خود بانوان خواهد بود.
متعاقبا اگر ازدواج در حوزهی نظارت افراد دلسوزی مثل پدر عروس و داماد انجام گیرد و ضرورت احترام به رای و نظارت بزرگترها در مراسم ازدواج مثل گذشتهها با سانسور برخی آداب و رسوم غلط صورت گیرد، هنوز هم میتوان از هزینهها و صدمات اقتصادی و معنوی این امر مقدس کاست و آن را برای سایرین عبرت نمود.
تحقیر مشاغل غیر دولتی و غیردانشگاهی
یکی از بزرگترین دغدغههای جوان امروز اشتغال است. یک جوان باید ابتدا شاغل باشد سپس به ازدواج رو کند. اما نه به هر شغلی، باید شغلی داشته باشد که از جایگاه اجتماعی مطلوبی برخوردار باشد. اما این مشاغل اجتماعی مطلوب در جامعهی ما محدودیت زیادی پیدا کردهاند.
مشاغل یدی و حرفههای زیربنایی در جامعهی ما چه از طریق رسانهها و چه از طریق امتیازات و پشتوانههای قانونی در معرض تحقیر و تضعیف قرار دارند. در اکثر فیلمها یک داماد موجه و مقبول، فردی دارای یک پست دولتی یا دانشگاهی است. وجهه و امتیاز یک نجار به مراتب پایینتر ازیک کارمند ادارهی بوق است. امنیت شغلهای غیر دولتی و حرفهای بیشتر در معرض خطر است.
اگر شما در یک تحقیق میدانی از کودکان بپرسید میخواهید چهکاره شوید به همان اندازه که کلماتی مانند دکتر، مهندس میشنوید؛ جوابهایی مانند نجار، نقاش، راننده کامیون، آهنگر، آشپز و… خواهید شنید زیرا کودکان مشاغل را بدون جایگاه اجتماعی و نگاه افکار عمومیدر نظر میگیرند.
اما وقتی مسئله اقبال عمومی و جایگاه اجتماعی و امتیازهای روانی مثبت یا منفی شغلهای مختلف را درک میکنند، پاسخهای متفاوتی خواهند دارد. بنابراین در نوجوانی پاسخهای جوانان به پرسش «دوست دارید چکاره شوید؟» کاملا متفاوت است. شما کمتر از یک نوجوان میشنوید که آرزو دارد یک آهنگر ماهر بشود، یا دوست دارد رنگکاری حرفهای باشد. بلکه همه در وهله اول دوست دارند پزشک متخصص باشند. همین نگاه جامعه به مشاغل مختلف، سالهای طولانی جوانان ما را از ازدواج دور میکند.
دختران از ازدواج با مشاغل یدی ابا میکنند و پسرهایی که به سراغ مشاغل یدی میروند بیشتر دچار افسردگی و متعاقبا آسیبها و انحرافات اجتماعی میشوند. پسرها برای یافتن شغلی که هم درآمد کافی داشته باشد هم وجههی اجتماعی مناسب، سالهای طولانی از عمرشان را هزینه میکنند. دخترها هم برای پیدا کردن خواستگاری که چنین شرایطی داشته باشد انتظاری به اندازه همهی عمرشان تجربه میکنند.
اگر بتوانیم جامعه را به سویی ببریم که نگاه آن به مشاغل گوناگون مانند نگاه معصوم کودکان بدون حاشیههای مزاحم باشد، یعنی جامعهای داشته باشیم که در آن هر کسی بر اساس علاقهمندی و استعدادش شغلی داشته باشد و مشاغل خاصی بر مشاغل دیگر تا این اندازه رجحان اجتماعی نداشته باشد، قطعا در آن جامعه ازدواج هم رونق بهتری خواهد داشت و ازدواج در سنین پایینتر باز هم در جامعه رواج پیدا خواهد کرد.
تضعیف اعتقادات دینی و سنتی در ازدواج
در اعتقادات دینی ما ازدواج مقدس و موجب حفظ نصف دین است. امکان ندارد کسی به دین معتقد باشد و از این همه پاداش که برای افراد متاهل در مقابل افراد مجرد قرار دارد، چشمپوشی کند و تجرد را بر تاهل ترجیح دهد. در آموزههای دین مانعی به نام ترس از کمبودهای اقتصادی برای ازدواج وجود ندارد. چرا که خداوند عامل اصلی تقسیم و تقدیر است. بنابراین یکی از دلایل رویگردانی از ازدواج و سخت گرفتن آن تا جایی که ازدواج را به تاخیر بیندازد قطعا کمرنگ شدن اعتقادات دینی است.
اعتقادات سنتی هم همیشه پشتوانهی خوبی برای ازدواج بودند. اگر هنوز بالا رفتن سن ازدواج دختران مانند گذشته عیب بود دخترها و خانوادههای دختر اینهمه سختگیری در ازدواج نمیکردند و هنوز هم بازار ازدواج داغی گذشته را داشت. اما کمرنگ شدن این اعتقادات منجر به بالا رفتن سن ازدواج و کم اهمیتی این مقولهی مهم زندگی شد.
متن زندگی
