10 سال پس از خرداد پرحادثه؛

مرگ تدریجی قوم‌گرایان افراطی

جریان قوم‌گرایی افراطی که روش خود را بر جدایی ها و نه همدلی‌ها در محیط پیرامونی ایران و تلاش برای ایجاد، تعمیق و بسط نفرت قومی بنیان نهاده‌اند، اکنون با تضادی در میان بدنه خود (به فرض وجود این بدنه) و جلب نظر بخش عمومی مردم شده است.

سرویس سیاسی تبریزبیدار؛

مشهور است که خردادماه را با حادثه‌های شگرف سیاسی،  انتخابات‌های جنجالی و چرخش‌های اجتماعی می‌شناسند. کیست که انکار کند که حوادث مهمی از قیام خرداد سال ۴۲، تا رحلت حضرت امام (ره) آن را تبدیل به استعاره‌ای برای انقلاب و انتخابات‌های غیرمنتظره از ۷۶ تا ۸۴ و از ۸۸ تا ۹۲، این ماه را به «خرداد پرحادثه» تبدیل کرده است.


اما در کناره‌های این رخدادهای بزرگ سیاسی، به فراخور اتفاقاتی حاشیه‌ای اما پررنگ هنوز یاد و خاطره خرداد سال ۸۵ را در یادها زنده می‌کند.


چالشی برای دولت نوپا!
هنوز یک سالی از روی کار آمدن نو اصولگرایان چپ مدرن پس از حکمرانی ۸ ساله اصلاح‌طلبان چپ سنتی نمی‌گذشت که وقوع رخدادی در یکی از مناطق قومیتی ایران، توجه رسانه‌ها و افکار عمومی را به آذربایجان و خصوصاً تبریز و ارومیه و اردبیل معطوف کرد.


ماجرا از آن قرار بود که روزنامه دولتی ایران که علی‌رغم تغییر ساختار رأس مدیریتی،  بدنه پیشین دولت اصلاحات را در درون خود حفظ کرده بود، با انتشار کاریکاتوری موهن در ویژه‌نامه ۲۲ اردیبهشت‌ماه خود، عصبانیت و خشم مردم آذربایجان را در پی داشت. در این کاریکاتور موهن که بعدها مدیرمسئول روزنامه ایران خبر از ” توزیع دستکاری‌شده روزنامه در شمارگان ۳۰۰٬۰۰۰ نسخه تیراژ (حدود ۱۰ برابر تیراژ روزنامه) در روزهای آخر اردیبهشت در تهران و شهرهای آذری نشین” داد، کارتونی است موهن با انتشار تصویری نامناسب موجب دل آزاری و رنجش بسیاری از مردم ولایتمدار آذربایجان در این مسئله شد.


با موج‌سواری گسترده جریان قوم‌گرای افراطی بر روی این توهین روزنامه ایران، که به حق موجب رنجش مردم آذربایجان شده بود، تظاهرات‌هایی خیابانی در محکومیت ای اقدام موهن در شهرهای آذری نشین برگزار شد.


کشانده شدن این تظاهرات به مقابل مراکز دولتی خصوصاً استانداری آذربایجان شرقی در تبریز، ضعفی ساختاری را در نمایندگان دولت نو اصولگرایان در استان نشان داد که بعدها با ترمیم مدیریت ارشد اجرایی استان این مسئله تا حد زیادی بهبود یافت، اما در سال ۸۵ با رفتار منفعلانه و به‌دوراز عکس‌العمل قاطع از سوی مسئولین ذی‌ربط در استان، آتشی بر بنزین اعتراضات احساسی خیابانی از سوی جریان قوم‌گرا ریخته شد که در صورت  عدم مدیریت از سوی نهادهای انقلابی دیگر، امکان کشانده شدن به ورطه جنبش‌های کور قومیتی بیش از گذشته محتمل بود.

Image title

حاج‌آقا! انشا الله فردا راهپیمایی هستید دیگه؟!

در نقد رفتار غیرمسئولانه استاندار وقت آذربایجان شرقی بهتر است روایت محمد اسماعیل سعیدی، فرمانده وقت سپاه تبریز و کاندیداهای معترض انتخابات مجلس این روزها در گفتگوی با تبریزبیدار را بار دیگر مرور کنیم؛ «کاریکاتور و مطلب چاپ‌شده در روزنامه ایران در سال ۸۵ بدون شک توهینی بیش نبود. حتی در آن روزها از سوی سپاه استان برای مسئولین امر نامه‌ای نوشته شد که مورد توجه واقع نشد. متأسفانه آقای صفارهرندی، وزیر ارشاد وقت هم علی رغم ارادت شخصی بنده به ایشان، به موقع ورود نکردند. از سوی دیگر، جا داشت مسئولین سیاسی و فرهنگی نیز  پس از آن حادثه عکس‌العمل قاطع و محکمی از خود نشان دهند که متأسفانه باز  قضیه سرسری گرفته شد و به سردی از کنار آن گذشتند. 

در نهایت رسانه‌ها و جریانات تجزیه طلب با عملیات سنگین روانی بر روی این موضوع حتی بخشی از متدینین را هم تحت تأثیر قرار دادند که چرا مسئولین نسبت به این توهین واکنشی نشان نمی‌دهند. یک شب پیش از راهپیمایی یکم خردادماه در حال خرید از مغازه بودم. صاحب مغازه که خود و خانواده‌اش از متدینین و حزب اللهی‌ها بودند از من پرسید: «حاج آقا! انشا الله فردا راهپیمایی هستید دیگه؟!». این‌گونه نبود که راهپیمایی به قصد تجزیه طلبی و تحرک ضد نظام باشد بلکه یک راهپیمایی احساسی در واکنش به توهین انجام شده که مسئولین پاسخ مناسبی نداده بودند.


 اگر استاندار وقت کنار مردمی که در مقابل استانداری تجمع کرده بودند حاضر
می‌شد و از عزم مسئولین برای پیگیری قاطع این توهین خبر می‌داد بالطبع مسائل بعدی پیش نمی‌آمد. متأسفانه استانداری وقت تحلیل عمیق و دقیقی از این جریان نداشت. راهپیمایی انجام شد و اقدامات معاندین و مخالفین نظام پس از آن بسیار ناخوشایند و نامطلوب بود چون در مدت‌زمانی کم به سایر استان‌ها و شهرها نیز تسری یافت.»


نیمه‌جانی تازه در کالبد نحیف قوم‌گرایی!
پس از رفتارهای غیرمسئولانه و منفعلانه مدیریت وقت استان و با موج‌سواری جریان قوم‌گرا در تسری این تظاهرات‌های خیابانی،  فرمانده وقت نیروی انتظامی در گفتگویی از از دستگیری ۵۰ تا ۶۰ نفر طی ناآرامی‌های دو روز ابتدایی خبر داده و اظهار می‌دارد:”فرصت طلبان در پی انتشار این کاریکاتور قصد موج سواری داشتند و بر این اساس ناآرامی‌هایی در نقاط مختلف کشور ازجمله تبریز و ارومیه به وجود آمد.”


در روز بعد مردم انقلابی تبریز در تظاهراتی با سخنرانی رئیس وقت دادگستری استان با محکوم کردن کاریکاتور توهین‌آمیز و اقدامات برخی از اغتشاش‌گران، “خواستار برخورد قاطع” با آنان می‌شوند. در پی این اعتراضات هیئت نظارت بر مطبوعات در جلسه‌ای اضطراری با توقیف روزنامه ایران، پرونده آن را به دادسرا ارجاع داده و همزمان با آن مانا نیستانی کارتونیست این روزنامه نیز بازداشت می‌شود.


سرعت بسیار روی دادن این اتفاقات و موج‌سواری گسترده جریان قوم‌گرا از این تظاهرات احساسی مردم، نیمه‌جانی تازه در کالبد نحیف و روبه‌زوال جریان قوم‌گرایی می‌دمد که درصدد برمی‌آیند با کشاندن مردم به تقابل با نظام اسلامی، حداکثر سوءاستفاده و بهره‌برداری نژادپرستانه  را از این موضوع انجام دهند.


تلاش جریان قوم‌گرا و تجزیه‌طلب که ادعای میلیونی بودن این اعتراضات احساسی مردم آذربایجان را داشتند، باعث گردید با کنار کشیدن بخش عمده‌ای از مردم انقلابی و به دور از تعصبات کور قومیتی، نفرات سرشناس این طیف در میانه این تظاهرات‌ها مانده و با اقدام قانونی نهادهای مربوطه روبرو گردند.

Image title

مرگ تدریجی یک جریان!

 اما جریان قوم‌گرایی که در یک دهه اخیر، به گزافه مدعی بود توانسته است بخش عمده‌ای از پیاده‌نظام خود را در سال ۸۵ به تقابل با نظام اسلامی بکشاند، کمتر از یک دهه بعد با پارادوکسی آشکار در نظر و عمل روبرو گشت. پس از توهین برنامه فیتیله به مردم آذربایجان در آبان ماه سال گذشته، بخش اعظمی از مردم و مسئولین، درحرکتی قانونی و مطابق با اصول مدنی، اعتراض خود را از طریق کانال‌های موجود و حتی از راه تجمعات مسالمت‌آمیز ابراز داشتند.


اما نکته‌ای که در این میان قابل‌توجه این بود که چه شد قوم‌گرایانی که یک دهه پیش در خرداد ۸۵، سخن از تظاهرات‌های “میلیونی” به میان می‌آوردند، حال در آبان ماه سال ۹۴،(به فرض وجود حامیان و پیاده‌نظام جدی برای آنان) نتوانستند آنان را با خود همراه کنند و جمع‌های شعار دهنده آنان در شهرهای بزرگی همچون تبریز و ارومیه به بیش از ۱۵۰۰ نرسید؟


واقعیت آن است که جریان قوم‌گرایی افراطی که روش خود را  بر جدایی ها و نه همدلی‌ها در محیط پیرامونی ایران و تلاش برای ایجاد، تعمیق و بسط نفرت قومی  بنیان نهاده‌اند، اکنون با تضادی در میان بدنه  خود (به فرض وجود این بدنه) و جلب نظر بخش عمومی مردم شده است.


دلیل این تضاد در جریان قوم‌گرایی نیز بر این نکته نهفته است که گیرکردن آن‌ها در پیچ‌وخم نژادپرستی قوم گرایانه و مطلق‌انگاری هویت مردم آذربایجان در قومیت آذری و زبان، آنان را نسبت به فهم برتری هویت اسلامی-ایرانی بر هویت قومی مردم آذربایجان بازداشته است.


جریان قوم‌گرایی با این اوصاف، جریان روبه‌زوال و انحطاط در حرکت تاریخی مردم ایران و آذربایجان خواهد بود، هرچند که در تلاش است پروپاگاندای رسانه‌ای خود را همچنان زنده نگه دارد.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *