سرویس سیاسی تبریزبیدار؛
همه ما هر از چندی گذارمان به خیابان های شلوغ شهر می افتد و در پیاده روهای آن اگر در تقلای تاخیرهای همیشگی زندگی مدرن چند دقیقه ای زمان اضافه ای داشته باشیم؛ وسوسه می شویم تا به تماشای ویترین های پرزرق و برقی بایستیم که مجذوبیت آن توجه هر بیننده ای رابه خود جلب می کند، هرچند که در تماشای این نمایش چند لحظه و چند دقیقه ای بوی عطرها و ادکلن های چند صد و گاها چند میلیونی عابران تمرکزهر بیننده ای را به هم می ریزد. اما صحنه ای که مخاطب خود را در برابر آن می بیند کالاهایی پرزرق و برق است که به تفاخر داشتن تنها یک برند مطرح تا سقف حقوق یک کارگر ساده هم بالا می رود اما هیچ تعجبی را برنمی تابند و هیچ چرایی را برنمی انگیزند!!!
جامعه امروز شهری، به نحوی که تصویر شد همانند شهر رویا هاست همانند همان فیلم های ساخته در همان خیابان هاست. و از ابتلای هرگونه درد و رنج مبراست. اما واقعیت این است؛ مردمی که ساکنان این شهراند و عابران پیاده روهای آناند همانند مانکن پشت شیشه های همان مغازه ها، چون کالا دچار شی گشتگی مفرط شده اند.
در روزمرگی امروز جامعه شهری مردمان چون همان مانکن ها در فکر تبلیغ و عرضه اند. علت چنین ابتذالی چیزی نیست جز از بیگانگی در عرصه اجتماعی. از خودبیگانگی که در اثر تزاید بحران هویتی روز به روز بر مردمان جامعه تحمیل گردیده است. و آنان را بسان ماشین هایی برای خرید هرچه بیشتر و نمایش هرچه روز افزون تر مبدل کرده است. از خودیگانگی که در اثر هجوم بی وقفه فرهنگ مبتذل غربی امروز گریبان گیر جامعه ما گردیده است.
واقعیت این است که زندگی مدرن به دلیل سرعتی که در ذات خود نهفته دارد حافظه تاریخی را مسلوب خویش می گرداند. آرمان ها و هر آنچه به نام ارزش شناخته می شد را در روند تاریخی خود کم رنگ و بی رنگ می گرداند. متاسفانه جامعه ما در چند دهه اخیر توان تولید هویتی نو منطبق بر نیازهای اجتماعی روز را نداشته تا در مقابل مسخ هویتی به عنوان جایگزینی مناسب عمل کند. این امر به مراتب ورود محصولات هویتی را در عرصه اجتماعی به صورت ناخواسته از فرهنگ هایی که هیچ سنخیتی با روزمرگی ایرانی-اسلامی نداشتنده اند را موجب گردیده است.
تجمل و تجمل گرایی بخش از همین فرهنگ ناخواسته وارداتی است، و رفتار برخی از مسولان موجبات رواج و تبلیغ آن را فراهم نموده است. موضوعی که نه تنها در جامعه حقیقی بلکه در فضای مجازی امروز، به وضوح قابل لمس است. امری که در جامعه آرمانی اسلام به هیچ روی جایگاهی نداشته است، و رجوع به تاریخ تمدن اسلامی و حتی تمدن ایرانی شاهدی بر این مدعاست که هر زمان جامعه به سمت چنین اشرافی گرایی و تجمل پرستی سوق یابد؛ مقدمات زوال خود را فراهم خواهد نمود.
تجمل گرایی که در ذاتیت نهان خود رفاه طلبی و تن آسایی را به همراه دارد، تباه کننده فرهنگ انقلابی و زیست مجاهد گونه است که مدام از سوی رهبر فرزانه انقلاب مورد تاکید قرار می گیرد. فرهنگ انقلابی که ثمرات خود را در گذشته و امروز در جبهه نبرد حق علیه باطل نشان داده و روزگاری در عرصه سازندگی وآبادانی کشور ظهور کرده است امروز نیز در عرصه علمی موجبات دستاوردهای درخور توجهی را فراهم نموده است. حال با ترویج فرهنگ تجملی و رفاه طلبی، امکان مواجهه و وفاق بر مشکلاتی که هر جامعه امکان روبه رو شدن با آن را دارد ممکن است؟
پر واضح است در جامعه ای که مصرف گرایی برای مردم ارزش می شود و خرید فلان کالای اروپایی یا ترکیه ای دغدغه مردم می شود اشرافی گری هم نهادینه می شود و در سایه همین اشرافی گری مدیریتی است که فیش های نجومی و حقوق نامتعارف قانونی پنداشته سربرمی آورد. اگر انتقادات از مدیران زیاد است باید نگاهی هم به فرهنگ مردم هم بندازیم ، چرا که مدیران از درون همین فرهنگ مردم به حاکمیت راه پیدا می کند.
در همین تبریز خودمان کافی است نگاهی بیندازیم به حرص و ولع برخی برای سفرهای گاه و بیگاه برای خرید از کشورهای همسایه و یا ذوق زدگی از ساخت چند فروشگاه بزرگ که صرفا کالاهای به ظاهر لوکس خارجی می فروشد که نتیجه ای جز رقابت های برای بدست آوردن ثروت های بادآورده و اشرافی گری برای تامین مخارج این گونه کالاها و سفرها ندارد،در صورتی که در جامعه اسلامی بدست آوردن ثروت نه تنها امر نکوهیده ای نیست بلکه بر آن سفارش شده ولی نکته تمایز در تفاوت ها نسبت به مصرف کردن این ثروت در کدام راه است؟ مصرف گرایی یا کارآفرینی مساله این است!
