6 ماه پس از انتخابات مجلس و 8 ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری

از دو خط موازی تا مربع دیالکتیک!/چرا اصولگرایی ناکارآمد شده است؟

دوری از متن و نصوص و پرداختن به حواشی، به‌جای تأکید بر گفتمان سازی ملموس میان مردم و حل مشکلات آنان و حضور طیف‌های مختلف سیاسی در ذیل این اردوگاه و عدم وجود شیوخیت متحد در بین اصولگرایان، این انشقاق را تشدید کرده است.

سرویس سیاسی تبریزبیدار؛

این روزها مفاهیم اصولگرایانه و اصلاح‌طلبانه پس از دگردیسی‌های دهه‌های ابتدایی پیروزی انقلاب و بازیابی سیاسی در دهه هشتاد، وارد مرحله جدیدی از حیات سیاسی خود شده‌اند.

تقسیم‌بندی‌های خط امام و خط غیر خط امام در دهه شصت و در اوج جنگ تحمیلی، با انشقاق‌هایی در داخل جریانات سیاسی همراه شده بود که عمدتاً جناح‌های سیاسی را در نسبت با سیاست‌های اقتصادی بازار آزاد و اقتصاد دولتی تقسیم‌بندی می‌کردند.

شکاف بین جامعه روحانیت مبارز  و دو شقه شدن آن در اواخر دهه شصت، محصول تضادی بود که با فروکش شدن جنگ تحمیلی بیش‌ازپیش خود را نمایان ساخت و تخم تفکیک جریانات سیاسی را در دهه‌های آینده بنیان نهاد.

از دو خط موازی تا مربع دیالکتیک!
اگر دهه شصت را دهه دو خط موازی انقلابی-غیرانقلابی در ساحت سیاسی ایران بدانیم، بی‌شک در دهه هفتاد این دو خط موازی به مربعی دیالکتیک تبدیل شد که به‌جز راست سنتی، بقیه جناح‌ها توانستند قدرت را در دست بگیرند.

اصلاح‌طلبان که پس از رحلت امام راحل (ره) خود را بازنده سیاسی کشور می‌دانستند، به گفته سعید حجاریان در کتاب “برای تاریخ”، نشستند و نگاهی به راهی که آمدند انداختند. این بازاندیشی چپ سنتی (اصلاح‌طلبان بعدی) در حوزه‌های سیاسی، معرفتی و اندیشه، همزمان با برخاست جریانی از دل دولت عملگرای هاشمی رفسنجانی شد که با نهیبی به دولت راست سنتی حجره‌دار، جریان راستی کمپرادور صنعتی را شکل دادند.

در همان زمان چپ‌های سنتی دوم خرداد با انتشار سلسله مقالاتی در نشریه عصرما، ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، به تبیین جناح‌های موجود در بلوک‌های سیاسی قدرت ایران و آینده ائتلاف‌های آن را رقم زدند. تقسیم جناح‌های سیاست ایران بر اساس شاخص‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، منجر به تبیین مربعی در ساحت سیاسی ایران شد که تا حد زیاد تبیین‌کننده موضوعات سیاسی بود.

عصرما، راست‌ها را بر اساس شاخص اقتصاد به دو جناح راست سنتی (اصولگرایان سنتی همچون موتلفه و جامعتین و …) و راست مدرن (کارگزاران سازندگی و بعدها حزب اعتدال و توسعه) تقسیم‌بندی کرد.

این نشریه تئوریک سازمان مجاهدین انقلاب، چپ‌ها را نیز بر اساس تعلقات و گرایشات سیاسی به دو گروه عمده چپ سنتی (دوم خردادی‌های بعدی همچون مجمع روحانیون مبارز، مشارکت و مجاهدین و …) و چپ مدرن (همچون انصار حزب‌الله و احمدی‌نژاد) تقسیم‌بندی کرد.

از آزادی تا عدالت اجتماعی!
اگر نخستین ائتلاف این ۴ جریان را در دوم خرداد و در قالب چپ سنتی-راست مدرن و چپ مدرن- راست سنتی تلقی کنیم، پس از چندی از کولاک بهمن دوران اصلاحات، هم‌پوشانی‌های این جریانات در دولت دوم اصلاحات به اوج خود رسید و با ناکارآمدی  اصلاحات در عرصه توسعه سیاسی و آزادی‌های مدنی، فردی برخاسته از راست سنتی و با دگردیسی چپ مدرن بهقدرت رسید که دیگر بیش از همه به عدالت اجتماعی توجه داشت.

انتخاب احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری و صورت‌بندی معادلات سیاسی در قالب هاشمی- احمدی‌نژاد باعث شد شکاف‌های سیاسی در بین جناح‌ها و ائتلاف‌های آینده دراین‌بین شکل بگیرند. اصلاح‌طلبان و کارگزاران به نزدیکی‌های فراوانی باهم رسیدند و راست سنتی در گوشه‌ای به انتظار تعامل با دولت وقت نشستند و این چپ سنتی بود که با زایش نو اصولگرایانی که این بار در رایحه خوش‌خدمت و جمعیت‌هایی همچون ایثارگران و رهپویان تبلوریافته بودند، توانستند به دولت نزدیک شوند.

پس از فتنه ۸۸ و کوچ بزرگ مدعیان اصلاح‌طلبی و آزادی به زباله‌دان تاریخ، اصولگرایان یکدست شدند و اما با حواشی ایجادشده در دولت دوم احمدی‌نژاد، بیش از پبش دچار انشقاق شدند. نمونه تام این انشقاق در انتخابات سال ۹۲ و در صف‌آرایی ۴ اصولگرا در برابر یک اصلاح‌طلب اعتدالی رخ داد و پس از ۳ سال بار دیگر اصولگرایان قافیه را در انتخابات ۹۵ در شهرهای بزرگ به رقبای خود باختند.

ناکارآمدی بین الاصولگرایی!
اما فی‌الواقع چرا این‌گونه شد؟ چرا اصولگرایانی که یک دهه پیش فاتح شورای شهر و پس از آن در سال ۸۴ توانست دولت را در دست بگیرد و برای ۳ دوره متوالی پس از مجلس ششم، بدنه مجلس را در اختیار داشته باشند، چه شد که نتوانستند حتی یک کرسی را در تهران به‌دست آورند.

واقعیت آن است که گفتمان موسوم به اصولگرایی که یک دهه خود را گفتمان غالب در کشور تلقی می‌کرد، هم‌اکنون بیش از گذشته خود را در میان مردم ناکارآمد نمایان می‌سازد. ناکارآمدی اصولگرایی که با ارتباط با برخی حلقه‌های دیگر بلوک‌های قدرت، دوری از عملگرایی و تکیه‌بر وجه تکرار سیاست‌های نظام و دافعه تشدید شده است، نشان می‌دهد که اصولگرایی به بازتولیدی مناسب و درخور نیاز دارد.

اصولگرایان با دوری از متن و نصوص و پرداختن به حواشی، به‌جای تأکید بر گفتمان سازی ملموس میان مردم و حل مشکلات آنان و حضور طیف‌های مختلف سیاسی در ذیل این اردوگاه و عدم وجود شیوخیت متحد در بین انان، این انشقاق را تشدید کرده است.

زمانی سعید حجاریان در ناکارآمدی جناح‌ها و گروه‌های سیاسی، اظهار کرده بود که حزب مشارکت بین العباسین است و از عباس گنجی در منتهی‌الیه جناح چپ مشارکت تا عباس دوزدوزانی در منتهی‌الیه راست آن حضور دارند.

اکنون باگذشت۶ ماه از انتخابات مجلس، در حالی ۸ ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر زمان باقی‌مانده است که اردوگاه اصولگرایی همچنان درگیر اختلافات درونی خود بوده و نتوانسته نسبت خود با بسیاری از کاندیداها و طرح‌های آنان مشخص کند.

ناکارآمدی مهم‌ترین عنصری است که اصولگرایی این روزها در ورطه آن افتاده است و به دلایلی که مجال گفتن آن در حال حاضر نیست، جاذبه‌ای از سوی مردم برای آن وجود ندارد. اگر با یک زبان ساده بخواهیم بگوییم باید گفت امروز دافعه این واژه از جاذبه آن بیشتر شده و عدم توجه آنان به طیف جوان روز به روز بر این بحران می افزاید و نیاز به یک آسیب شناسی جدی و دور از تعارف دارد.

تبریزبیدار در آینده مطالب بیشتری را در این خصوص در اختیار مخاطبان خود خواهد گذاشت.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *