سرویس سیاسی تبریزبیدار؛
واقعه محرم و عاشورا بهعنوان بارزترین نماد مناسک دینی و عنصر قوام دهنده و هویتبخش انسان شیعی، همواره در طول سدههای گذشته به محل انتقاد مدعیان روشنفکری سکولار و روشنفکری سلفی تبدیلشده است.
جریان روشنفکر سلفی آر دیرباز تحت تأثیر افکار اموی و بازیابی آن در قالب اندیشههای ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب در شامات و نجد، پرچمدار مهمترین جریان بنیادگرای بهاصطلاح در درون دایره امت اسلام در ستیز با تشیع و مناسک دینی آن قرار دارد و خشونت عیان و تکفیر صریح را سرلوحه اقدام و عمل قرار داده است.
از روشنفکری سلفی تا روشنفکری سکولار!
اما در کمتر از دو قرن اخیر، با سر برآوردن جریانی غربگرا و متجدد در کشور، نوعی کاست طبقاتی با گرایشات ضد دینی در کشور به وجود آمدن که مهمترین و هماورد و رقیب گفتمانی خود را تشیع، آموزهها و مناسک تلقی میکرد که نمونه این طیف بنیادگرا همچون کسروی و هدایت مشهور است.
اگر تاریخ هزارساله تشیع مهمترین تهدید مقابل خود را، روشنفکران سلفی و کذبیات مدعیان بنیادگرایی تعریف میکرد، این بار رقیبی بهمراتب دروغگوتر، مکارتر و بیحیاتر مواجه بود.
دگرستیزی جریان بنیادگرای مدعی روشنفکر در ابتدا خود را در قامت چپگرایی و مارکسیسم و مائوسیسم عریان در دوران پیش از انقلاب نشان داد و پسازآن با افول چپگرایی در جریان، با برآمدن جریان راست نئولیبرال و تزریق نازلترین و پستترین “صنعت فرهنگ”(به تعبیر تئودور آدورنو) به بدنه اجتماعی آن، شاهد بروز و گسترش طبقهای دگراندیش، دگرستیز و بهشدت فحاش بودهایم.
این جریان که نمونه تمامعیار اصطکاک سیاسی و خیابانی آن با نظام جمهوری اسلامی در توطئه آمریکایی-اسرائیلی فتنه ۸۸ با سرکردگی برخی از سران آن در کشور به وقوع پیوست میخ آخری بر تابوت سیاست ورزی آن جنازه متعفن بود که سبب یاس مفرط و ازخودبیگانگی فرهنگی ببینند.
لمپن های شبه سکولار
پسازآن در سالهای اخیر، این بنیادگران که ازاینپسازایننه سکولاریسم در ساحت اندیشه بلکه سکولاریسمی در نازلترین صورت لمپنیسم را به نمایش گذاشتند و با دگرستیزی، پروپاگاندای ضد دینی و ملی، تضعیف جمهوری اسلامی را به مهمترین هدف خود تبدیل کردند.
قرار دادن “دشمنی با جمهوری اسلامی” در پسزمینه ذهنی این افراد و تعمیم هرگونه مسئله و مشکلی به این دشمنی و ارتباط دادن با آن، سبب شد تا این جریان بیشازپیش از هر مسئلهای پیراهن عثمان ساخته و به ارزشهای دینی هجوم آورد.
نمونه این مسئله در سالهای اخیر بیشمار است اما در تازهترین نمونه آنکه در همین تبریز خودمان به وقوع پیوست، مرگ دو تن از اقوام یکی از پزشکان تبریزی با پیراهن عثمان “نذری مسموم” بود.
این پزشک تبریزی که پیشازاین صرفاً انتشار یک عکس از نسخه دارویی وی و تجویز دارویی وی به بیماران مبنی بر شنیدن موسیقی یکی از خوانندگان کشور، سبب شد تاجریانی خاص در کشور و استان که استاد مصادره به مطلوب و هزینه زایی برای حاکمیت از طریق فشار رسانهای هستند، با “پزشک اصلاحطلب” خواندن وی، خبر از مسمومیت خانواده او دهند.
پیراهن عثمان=”نذری مسموم”
اما نکته جالبتر آنکه به دلیل همزمانی مسمومیت خانواده وی به هر دلیل، برخی از این لمپن های سکولار یا به تعبیر بهتر شبه سکولار، با انتساب غذای استفادهشده توسط خانواده و همسر وی، آن را غذای نذری پخششده در هیئات و عزاداریهای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) نسبت دهند.
کلیدواژه “نذری مسموم” پسازآن بود که به تیتر یک اخبار ۳ هفته گذشته درباره فوت دو تن از خانواده صلحی بدل شد اما مصاحبه دیروز موسی خلیلاللهی دادستان تبریز، آب پاکی را روی دست همه این توطئه چینان ریخت و اظهار داشت «اساساً موضوع مسمومیت با غذای نذری در این پرونده ۱۰۰ درصد منتفی است بههیچوجه موضوع غذای نذری مطرح نبوده است…غذاها از یکی از رستورانهای تبریز خریداریشده است و هم تحقیقات کارآگاهها و هم تحقیقات بازپرس پرونده حکایت از این داشت که اساساً موضوع غذای نذری نمیتواند مطرح شود…. بر اساس نظریه پزشکی قانونی علت فوت ۲ نفر از اعضای خانواده این پزشک مسمومیت با سم فسفین بوده و در بررسی غذاها نیز این نوع سم کشفشده است.»
این اظهارنظر دادستان تبریز و تصدیق وی بر منتفی شدن مسمومیت با غذای نذری بار دیگر دم خروس پنهانشده از زیر قبای برخی از این شبه روشنفکران را نمایان ساخت که درصدد بودند از این راه، حملات دوباره و چندباره به دین و تضعیف جایگاه اندیشه عاشورا را برجستهنمایند؛ روشی قدیمی که این بار میتواند تبیینکننده پشت پرده کشاکش خبری رو شدن فساد ۸هزارمیلیارد تومانی در صندوق و طرح ماجرای چندین سال پیش “سعید طوسی” برای فراموشی این فساد باشد!
پیشتر مطلبی نیز با عنوان “اشک تمساح سکولارهای نق زن برای نذری مسموم!” در تبریزبیدار منتشرشده بود.
