سرویس سیاسی تبریزبیدار؛
امروز آغاز یکی از منحصربهفردترین و عجیبترین رقابتهای انتخاباتی در تاریخ آمریکاست. برخلاف سنت بیش از چند دههای از تشکیل تکههای نامتجانس در ایالاتمتحده و بروز لیبرال دموکراسی جان لاک، در شکل دولت پارلمانی و بهدوراز هیولای “لویاتان” هابز، این بار کاندیدایی برخلاف روند سیستم دو جناحی انتخابات آمریکا برآمده است که علم مقابله و مواجهه با سیستم انتخاباتی آمریکا را علم کرده است.
تقسیم نظام سیاسی به دو قطب رایت و چپ، برگرفته از سنتی سیاسی فرانسه بود که با تعمیم گسترده آن در قرن نوزده و بیست در مصاف تاریخی الگوی های لیبرالیستی و مارکسیستی خود را عینیت بخشید و در بسیاری از کشورها با کانالیزه شدن از سوی اربابان قدرت، نمایش ظاهری برای دموکراسی را فراهم آورد.
این روند انتخابات خصوصاً در آمریکا، با حمایت کارتل های عظیم و قدرتمند مالی دوگانهای را شکل داده است که در حداقل ۱۷۰ سال گذشته، رقابتی ظاهری را شکل داده و در پشت نقاب دموکراسی نمادین آمریکایی پنهان میشدند.

پدیده ترامپ و برانداختن نقابِ نفاقِ لیبرال دموکراسی!
اما ظهور و جولان یک فرد که در قامت یک پدیده و نماینده گفتاری سیاسی از مردم آمریکا، نقابِ نفاقِ دموکراسی لیبرال را از چهره برداشت و باعث شد تا اتوپیای لیبرال-دموکراسی آمریکایی، با رکیکترینهجویات جنسی و نازلترین مناقشات سیاسی رنگ ببازد.
سخن گفتن از ناکارآمدی و بیاخلاقی ذاتی در سیستم انتخاباتی آمریکا مجالی دیگر میطلبد اما آنچه در این میان مهم است، گذاری تاریخی و سیاسی در ساختارهای آمریکایی است که یک مرد میلیاردر ۷۰ ساله، با حداقل سابقه سیاست ورزی است که توانسته است شانهبهشانه یکی از مهمترینسیاست ورزان آمریکا و کارتل های عظیم اقتصادی، سیاسی و رسانهای آمریکا دوام آورد.
“پدیده ترامپ” که با اظهارنظرهای عجیبش درباره دیوار کشیدن بین مکزیک و آمریکا تا جولان رسانهای درباره سخنان و ارتباط وی با زنان دیگر، این روزها گرچه شدیدترین حملات علیه وی از سوی رسانههاقرارگرفته است، اما او علیرغم عدم موفقیت در مناظرات انتخاباتی ولی همچنان شانس پیروزی او یا هیلاری کلینتون یک یا دو درصد است.
واقعیت آن است که ترامپپدیدهای نوظهور یا به تعبیر بهتر وصله نچسبی بر ساختار کانالیزه شده و بهشدت انحصاری و تمامیتخواه انتخاباتی آمریکا است که توانسته است با داشتن ثروت فراوان بدون هیچ پشتیبان سیاسی در جناح خود، نماینده طیفی از آمریکاییها باشد که «احیای مجدد آمریکای بزرگ» را میخواهند.

تلفیق بوش و اوباما!
این وصله نچسب قدرت از سوی ترامپ و تداوم سیاست کانالیزه شده از سوی هیلاری کلینتون باعث شده این پرسش مطرح شود که مردم آمریکا از رئیسجمهور آینده چه میخواهند و چه ویژگیهایی را برای رئیسجمهور مدنظر دارند و اولویتهای آنها چیست؟
آنچه که آمریکای فردا به دنبال آن است تلفیقی از جرج دبلیو بوش و باراک اوباما است؛ تلفیقی که بتواند ازیکطرف اقتدار امنیتی و ابرقدرتی آمریکا را به نمایش بگذارد و از سوی دیگر هزینههای آمریکا را برای رسیدن به منافع تعریفشده کاهش دهد.
شاید هرکدام از این دو بتوانند تأمین کننده دو بال خواسته “بوشی” و “اوبامایی” مردم از خودشان باشند، اما آنگونه که شواهد حاکی از آن است علیرغم سیاست در ظاهر نرم کلینتون و سخت ترامپ، باید منتظر واژگونی آنان در صورت انتخاب شدن هرکدام باشیم.
چراکه این افسار سخن و خشن قدرت است که ترامپجزمگرا را نرم خواهد کرد و سوار چموش سیاست آمریکا با سوارکاری کلینتون افراطیتر خواهد شد و برخلاف حال حاضر که ترامپ نماد لویاتان (نهنگ بزرگ) اندیشه سیاسی توماس هابزبهعنوان قدرت مطلقه سیاسی و کلینتون بهعنوان نماد حکومت مشروطه است، احتمال واژگونی و تعدیل آن بسیار زیاد است.
آنگونه که شرایط نشان میدهد امکان هرگونه اتفاقی در نتیجه انتخابات محتمل است اما بهزعم نگارنده، بر اساس تصمیمات قدرت حاکمه در آمریکا و حمایت کارتل های بزرگ از بانوی اسبق ایالاتمتحده، هیلاری کلینتون پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خواهد شد.
هرچند پیام سیاسی رأی به دونالد ترامپ همچنان باقی خواهد ماند و اکثریت رأی دهندگان مخالف ساختار حاکم، به ترامپرأی خواهند دهند تا مانع پیروزی کلینتون شوند؛ ولی اگر از پیروزی ترامپناامید شوند، ترجیح خواهند داد از رأی خود بهعنوانیک پیام سیاسی استفاده کنند.
لازم به ذکر است اطلاق اصطلاحات “لویاتان“(نهنگ بزرگ) برای دونالد ترامپ و برگرفته از دو اندیشه سیاسی حکومت مطلقه توماس هابز در برابر اندیشه حکومت مشروطه جان لاک میباشد.
