سرویس سیاسی تبریزبیدار؛
هنوز ۴ روز از بازگشت هیولای بزرگ پوپولیسم قرن بیستم به سیاست جهانی و آمریکا نمیگذرد، اما تو گویی پیروزی نئولیبرال راستی دهه ۸۰ از نئولیبرال چپی دهه ۹۰، فصلی تازه از آغاز منازعات سیاسی در آمریکا را شکل خواهد داد.
اگر تا هفته گذشته هژمونی سیاسی و رسانهای در مغرب زمین تنها درصدهای یک کاندیدا را بالاتر و برای پیروزی قریبالوقوع “هیلاری” جلد ویژه نشریه تدارک دیده بودهاند، این بار یاسی فزاینده و فراگیر بر اردوگاه سیاسی این افراد حاکم شده است.
تشبیه پیروزی او به حمله مغولها، کاخ وحشت، ایالات پوپولیست آمریکا، اینک آخرالزمان و طلوع احمقها ازجمله تیترهای خبری بود که این بار روی جلد بسیاری از روزنامههای خارجی نقشبست تا بسیاری از ژورنالیستهای سمپات کلینتون نیز تیترهای خود را به شوک و شورش و اشک مجسمه آزادی تعبیر کنند.
دوگانه نخبه گرا-توده گرا
این تعابیر نشانگر برونداد و تزریق موجی از یاس درونی وامیدهای درونی به کاندیدایی بود که با سیاست ورزینخبهگرا و متن محور با گفتمان سازی الگوی سیاسی «اوبامایی-کلینتونی» درصدد برساخت شعار “تغییر ساز”(همان شعار بیل کلینتون در سال ۱۹۹۲) ادامهدهنده راه باراک اوباما باشد.
اما گویا نئولیبرالیسم دهه هشتادی ترامپ که علیرغم سابقه نوکیسگی در دهه ۸۰، توانست با شعار «احیای مجدد آمریکای بزرگ» اقشار متوسط و متوسط رو به پایین آمریکا که علی رغم شعارهای عمدتاًچپگرایانه اوباما تمایلی به ادامهدهنده راه او کلینتون نداشتند، دونالد ترامپ را بهعنوانپدیدهای در قامت پوپولیست نوکیسه روانه کاخ سفید کند.
اما در پساترامپ، چه شده است تا عدهای که زمانی با تمسخر الگوهای مشارکت مردم در سیاست کشورها، دموکراسی و ابزارهای آنان را بر سر مردمانش میکوبیدند و با القاب جهانسومی، توتالیتر و غیر دموکراتیک با موزونترینآهنگها به چوب خشک دموکراتیک بازی مینواختند، این بار به خیابانهاآمدهاند؟

از انکار شکست تا یاس سیاسی
روانشناسان میگویند که در مرحله سلبی وقوع یک پدیده برای هر انسانی ۴ مرحله برای او سپری میشود؛ انکار، خشم، افسردگی و پذیرش. مردم آمریکا در چند روز گذشته از مرحله انکار شکست هیلاری عبور کردهاند و اکنون با اردوکشی به خیابانهای آمریکا، مرحله خشم نسبت به ساختارهای سیاسی آمریکا را میگذرانند.
درست است که این اردوکشی و ظهور همراه با کنش سیاسی یک طبقه از رأی دهندگان در آمریکا با اتفاقات بسیاری از کشورها ازجمله در ایران ۸۸ و حمایتهای همین غربیها از “تقلب” خواندن انتخابات ایران مقایسه میشود، اما قسمت سخت ماجرا در دو مرحله بعدی است.
درست است که مرحله افسردگی و پذیرش نرمترین بخش سیاست ورزی شکستخوردگان انتخاباتی را شامل میشود، اما امکان تجدیدنظرطلبی در ساختار سیاسی آمریکا و بروز جنبشهای آنارشیستی و چپگرایانه در این کشور بسیار محتمل است.
هیچکس منکر این نیست که سیاست آمریکا و ساختارهای درونی و کلان آن با انتخابات اخیر ریاست جمهوری فروریخته است و هژمونی مسلط بر گفتمان سیاسی آمریکا در حال پوستاندازی است. پوستاندازی ای که با ظهور و جولان ترامپ و امکان بروز هرگونه سیاست عملگرایانه و غیرقابلپیشبینی از سوی وی، سیاست آمریکا را نیز غیرقابلپیشبینی تر خواهد کرد.
