یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ حسن عدالتی
چندی پیش به دعوت یک سرمایهگذار آذری به باکو سفر کردم، مدیرعامل شرکت خود به استقبال من و همراهم در فرودگاه آمده بود و با خودرواش از فرودگاه تا هتل محل اقامت داخل شهر و بزرگراهها حرکت میکردیم. بیاغراق در فضای استقبال بسیار گرم و محترمانه تحت تأثیر قرارگرفته بودم ولی موضوعی بیشتر ذهنم را درگیر کرده بود و آن زیبایی شهر و چشمنواز بودن زیباییهای بصری در طراحی شهر بود. در حین حرکت در بزرگراههای خوشترکیب و زیبا دیدم؛ دیوارهای حدود سه متری در طول راه کشیده شده بود که با طراحی زیبا و نورپردازی بدیع جلوهای فوقالعادهای به وجود آورده بود. به میزبان خود گفتم که باکو برخلاف تصورم که بعد از حدود ده سال دوباره به این شهر سفر کردم بسیار تغییر پیداکرده و شکلی بسیار چشمنواز دارد؛ اما میزبان با اندکی تأمل بدون اینکه متعصبانه به موضوع نگاه کند گفت باکو پوسته و ظاهری زیبا دارد. فردای آن روز وقتی به دیدن محل پروژه از دیوارهای کنار بزرگراه عبور کردیم؛ شگفتزده شدم! مکانی مخروبه که بیشتر نمایانگر شهری جنگزده بود و فاصله بعیدی با مشاهدات دیروزم داشت. باکو شهری با پوسته بسیار زیبا ولی باطنی متفاوت بود.
الغرض، تبریز در محتوا شبیه باکو است. شهری زیبا و با ساختاری که تلفیقی از سنت و مدرنیته است. شهری با انبوه زیرگذر و روگذر که ترافیک را به حداقل رسانده و جلوه گری بصری خوبی دارد؛ اما با عبور از این ظاهر زیبا حتی در حد یک خیابان یا کوچه به شبه همان تصاویر باکوی واقعی میرسیم.
مردم تبریز سالهاست از آن تصویری که از شهردار کاری و فعال در ذهنشان بود دور شدهاند. تبریزیها هنوز از مهندس درویش زاده معمار تبریز نوین به نیکی و البته حسرت یاد میکنند. مردی که جهادگروار در میدان کار حاضر بود و روز شب برای خدمت نمیشناخت. سالهاست که مدیران کلانشهر تبریز در طبقات پنجم و ششم ساختمان زیبای شهرداری تبریز در ابوریحان جا خوش کردهاند و خبری از فعالیت شبانهروزی نیست.
حال در دورانی هستیم که وقتی از مردم درباره شهرداری سؤال میشود اولین موضوعی که طرح میکنند پروندههای عجیبوغریب شورا و معاونین شهردار است! مسائلی که تبریز را دوباره شهر اولینها کرد. پروندههای قضایی سنگینی که دامن مدیران کلان شهرداری را گرفت ولی شهردار محترم یا اطلاعی از وقایع نداشت یا میدانست و بیتقصیر بود.در هر دو حالت بازنده مردم و شهر بودند و بیکفایتی شهردار و شورای شهر.
بگذریمدر این برهه که هرروز به سال ۲۰۱۸ نزدیکتر میشویم و با این سستی و رخوت در بدنه شهرداری نیاز به تزریق روحیه و نشاط تازه ضروری است. تبریز نیاز به شهرداری دارد که روز و شب برای کار کردن نشناسد و اتاق با چشمانداز زیبای امارت شهرداری را رها کند و دل بکار دهد.
ما بهعنوان شهر اولینها این روحیه را با درویش زاده دیده بودیم و اهالی تهران در طی ۱۲ سال با قالیباف و مدیریت جهادیاش با پوست و گوشتشان مفهوم کار سخت و جهادی را دیدند. تبریز نیاز به شهرداری جهادگر دارد. آرزوی بزرگی نیست که ما شهرداری همچون قالیباف داشته باشیم! بااینکه سخت است اما شاید مدیرانی که سالها در کنارش بوده باشند هم بتواند این روحیه را به تبریز و شهرداری ثقیل و کندش تزریق کند.
تبریز نیاز به هوای تازه دارد هوایی از نوع مدیریت جهادی.
