یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ مسعود درستی*
مشاهدهی خرابیهای در زلزلهی اخیر استان کرمانشاه به ویژه در حوزه ساختمان های شهری که به طرز عجیبی بر روی ساختمان های مسکن های مهر زوم شده کافی بود تا دوباره بحث ایمنی ساختمانها و کیفیت ساختوساز بر سر زبانها بیفتد. این زلزله به ما نشان داد که علیرغم تلاشهای گسترده دهههای گذشته در ایمنسازی ساختمانها و کاهش تلفات انسانی هنوز در برابر زلزله آسیبپذیر هستیم.
گزارشها از حدود ۴۳۵ کشته و هزاران مصدوم حکایت میکند که البته هرلحظه امکان افزایش این آمار وجود دارد. هرچند ۴۳۵ کشته در برابر چند ده هزار کشتهی رویدادهای قبلی مانند بم و رودبار و منجیل فارغ از زمان وقوع و مکانیسمهای متفاوت این رویدادها حاکی از موفقیت برنامههای ایمنسازی ساختوساز در کشور است ولی هنوز ایمنسازی ساختمانها با نقطهی آرمانی و تراز انقلاب اسلامی برای ایجاد رفاه فاصله دارد.
فارغ از اغراض سیاسی در برخورد با پروندهی مسکن مهر و همچنین مسائل فنی و کارشناسی، کیفیت ضعیف ساختوساز ساختمانهای کشور چیزی نیست که قابل کتمان باشد. همانطور که از گزارشها مشخص است، در همین زلزلهی اخیر کرمانشاه، ساختمانهایی که از افتتاح آنها دو سه سال بیشتر نگذشته است بهشدت آسیبدیدهاند. در برخی اولویت ایمنی جانی رعایت شده است و اجزای اصلی این سازهها سالم مانده و بیشتر اجزای غیر سازهای نظیر دیوارهای جداکننده تخریبشدهاند؛ اما برخی دیگر دچار خرابیهای جدیتر شدهاند و تخریب بیشتری در آنها اتفاق افتاده است؛ اما آنچه توجه هر کارشناس ساختمانی را به خود جلب میکند، کیفیت ضعیف اجرا و قصورهای زیاد در ساخت این ساختمانهاست. مسئلهای که ساختوساز کشور با آن مواجه است و ضررهای هنگفتی را در زلزلهها متوجه کشور میکند، ساخت و اجرای ضعیف ساختمانهای کشور است که گاهی بهصورت سهوی و به علت نبود تخصص و گاهی بهصورت عمدی و باانگیزههای سودجویانه صورت میپذیرد. وجه مشترک هر دو مورد در این است که هر دو در بستر عملکرد ضعیف نظارتی سازمان های مسئول رخ میدهند.باید پرسید که دلیل وقوع این قصور ها چیست؟آیا ما توانایی ساخت سازه های با کیفیت نداریم یا اینکه پای مسائل دیگری در میان است؟ در ادامه مهم ترین دلایل این رخداد بررسی می شود.
عدم ارتباط مناسب و منسجم بین دانشگاه و بازار کار موجب شده است که فارغالتحصیلان دانشگاهی رشتههای مرتبط با ساختمان اولاً تجربهی کافی برای حضور در پروژههای عمرانی را نداشته باشند و ثانیاً به علت عدم رعایت کامل مباحث علمی و استانداردهای صنعت ساختمان در فضای اجرائی و کارگاهی عملاً آموزش مهندسین و تکنسینهای جوان در محیط کارگاه و توسط افراد غیر مجرب که در اکثر موارد اعتقادی به مباحث علمی و دانشگاهی ندارند صورت میپذیرد. در این حالت است که اکثر مهندسان جوان آنچه در دانشگاهها فراگرفتهاند را متعلق به دوران تحصیل پنداشته و خود را با آموزشها و قوانین کارگاهی و اجرائی وفق میدهند و اینچنین است که نقش دانشگاهها در مباحث اجرائی ساختمان کمرنگ میشود. از سوی دیگر حضور کمرمق دروس اجرائی و عملی در سرفصلهای ابلاغی وزارت علوم برای رشتهی مهندسی عمران که کمتر از ده درصد و در اکثر اوقات زیر پنج درصد از واحدهای درسی را شامل میشود، سبب شده است که دانشگاهها به تربیت مهندسینی بپردازند که اصولاً از اجرای صحیح و علمی سازهها سررشتهی چندانی ندارند. مسئولین وزارت علوم و دانشگاهها باید پاسخ دهند که چرا آموزشهای چهارسالهی دانشگاهها در مباحث مرتبط با اجرا کم اثر است؟ اساتید دانشگاه باید پاسخ بدهند که دانشجوی تربیتشده توسط ایشان چگونه در برابر اندکی منفعت مادی چشم خود را بر روی اجرای بیکیفیت و پراشتباه سازهها میبندد درحالیکه قاعدتاً باید در مورد نتایج و مضرات اینچنین تصمیمات اشتباه در دوران چهارسالهی تحصیلش توجیه شده باشد. مسئولین امر باید پاسخ دهند که آیا چیزی به نام اخلاق در مهندسی وجود دارد و اگر وجود دارد چقدر در آموزش آن به دانشجویان خود تلاش کردهاند؟
چالش مهم دیگر درزمینه ی ساختوساز کمبود آموزشهای فنی و حرفهای در بین مجریان بخشهای مختلف ساختمان است. افراد زیادی وجود دارند که سالها در صنعت ساختمان زحمتکشیدهاند ولی این افراد نیز باید با روشهای نوین اجرایی آشنایی بیشتر و بهتری پیدا کنند. یک آرماتوربند، جوشکار و یا حتی کارگر ویبراتور بتن آموزشدیده قطعاً اثرات اجرای ناصحیح و یا ناقص را در کاهش استحکام و عمر مفید سازه بهتر و بیشتر درک خواهد کرد. جدی گرفتن الزام به استفاده از نیروی انسانی مهارت دیده و دارای مدارک فنی و حرفهای در پروژههای ساختمانی امری ضروری به نظر میرسد.
مسئلهی دیگر در اجرای بیکیفیت ساختمانها، وجود فساد در سیستم ساختوساز است. وجود کسانی که عمدتاً باانگیزههای سودجویانه و اقتصادی تعمداً کیفیت ساخت را پایین میآورند موجب خسارات زیادی در بلایای طبیعی نظیر زلزله میشود. آنها از طریق تطمیع افراد زیادی را در سازم آنهای مسئول با خود همراه میکنند تا از این طریق سود بیشتری کسب کنند. سودی که به قیمت جان انسانها تمام خواهد شد.
همانطور که پیشتر اشاره شد همهی این مشکلات و چالشها در بستر نظارت ضعیف رخ میدهد. ارجاع نامناسب و بعضاً ناعادلانهی پروندههای نظارت و همچنین تعرفههای پایین و نامتناسب نظارت، انگیزهی مهندسین ناظر را برای نظارت صحیح و کامل کم میکند. بخش نظارت بخش بسیار مهمی است که تعرفهی آن در برابر هزینههای کلی ساخت، رقم پایینی محسوب میشود که میتوان با افزایش این تعرفه انگیزهی مهندسین برای حضور بهتر و بیشتر در پروژهها و نظارت مناسبتر بر انجام کار را افزایش داد. همچنین نظارت دستگاههای نظارتی بالادستی بر حسن انجام کار و در صورت لزوم ورود دستگاه قضایی و برخورد قاطع با متخلفین موجب سلامت بیشتر صنعت ساختمان و افزایش اعتماد عمومی و کیفیت بهتر ساختوسازها خواهد شد.
بنابراین بهتر است با علم به اینکه مشکل صنعت ساختمان کشور بیش از مسکن مهر یا بیمارستان سر پل ذهاب است و بهدوراز فضاسازیهای رسانهای و اهداف سیاسی، در جهت افزایش کیفیت ساخت سازهها قدم برداریم.
*دانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی عمران دانشگاه صنعتی سهند
