یادداشت میهمان: حجت الاسلام و المسلمین اکبر ساجدی
اربعین امسال حزن و غم و اندوهمان با خبر درگذشت پاسداری دلاور، جانبازی آزاده و اسطوره هشت سال دفاع مقدس یعنی میر یونس موسوی شیخلار مضاعف شد. خیلیها از رفتنش خبردار نشدند؛ چرا که بی ادعا زندگی کرد و بی سر و صدا هم رفت. از هر کس که شناختی دربارهاش داشت میپرسیدی، از شجاعت، شهامت و رشادتش میگفت، از پاکی و طهارتش حرف میزد، اما کسی باور نمیکرد که روح این سرباز فداکار اسلام قرار است به این زودیها پرواز کند و غم و اندوه فراقش را بر دل دوستان و دوست دارانش بگذارد.
در مدت کمی که با او آشنا شده بودم، چیزهایی از زندگیش دستگیرم شده بود. اهل ورزش بود و فعالیت. بدن ورزیدهاش حکایت از گذراندن دورههای سخت کماندویی داشت. کسی در کوهنوردی و دوی استقامت و شنا حریفش نبود. خودش میگفت دوره کماندویی گذرانده و میتوانسته از روی ماشین در حال حرکت با سرعت بالا بیرون بپرد. از دوران اسارتش میگفت که در حالی که در بیمارستان بصره مشغول جمع آوری اطلاعات بوده دستگیر شده و چند سالی را مهمان اردوگاههای مخوف رژیم بعث بوده است. چون در استخر با او آشنا شده بودم، دیده بودم که در چند جای بدنش اثر گلوله و ترکش وجود دارد. دست که بر شانهاش میگذاشتی استخوان کتفش را احساس نمیکردی چون بخشی از کتفش در اثر اصابت ترکش از بین رفته بود، اما سر صحبتش که مینشستی میفهمیدی که هرگز با این کتف ناقصش از مسئولیتهای که داشته شانه خالی نکرده است.
سادگی، صداقت، اخلاص، پاکی، شجاعت، شهامت و هر چه از خوبی او بگویم کم گفتهام، در قیافه معصومانهاش موج میزد. افسوس که روح خیبریاش زود به پرواز درآمد. دل بی قرار او که سالها به عشق ولایت و ارزشها تپیده بود، اکنون قرار یافته و بی شک در روضه رضوان الهی در کنار هم رزمانش مهمان سفره خوان و کرم سید الشهداست.
پیوستن این اسطوره ایثار و مقاومت در غربت بی ادعایی به صف یاران غریبش بر رهبر فرزانه، ملت فهیم و غیور ایران و آذربایجان، به ویژه بر دوستان و آشنایان و خانواده مکرمش تسلیت باد.
