یادداشت مهمان تبریزبیدار؛ مهدی نورمحمدزاده
«چند کلمه حرف حساب در باب تجمعات این روزها»
رسانه ملی؟!
دیشب یکی از آن دو آتشه ها زنگ زد و پرسید: نظر خودت در مورد تجمعات مشهد و رشت و… چیست؟
گفتم: کدام تجمع؟! من که دو روز است چشم و گوش سپرده ام به اخبار رسانه ملی و خبرگزاری های رسمی، نه چنین خبری دیده ام و نه شنیده ام! احتمالا شایعه ای بیش نیست.شما که خودتان اهل بصیرت اید چرا حرف رسانه های معاند را باور کرده اید برادر؟! چیزی نگفت و انگار به فکر رفت!
اول خطای راهبردی ما در مواجهه با اعتراضات و تجمعات مردمی، انکار صورت مساله است.علی رغم گذشت چهل سال از انقلاب هنوز هم گرفتار این ساده اندیشی هستیم و متوجه نیستیم که این پرده پوشی نوعی توهین به شعور مردم است و اصلا در روزگار وفور رسانه های مجازی و اینترنت، چقدر مضحک و بی معنا است!
تخم مرغ!
مردم ایران رفتار اجتماعی و سیاسی خیلی پیچیده ای دارند و تحلیل کنش ها و واکنش های آنها به این سادگی ها که برخی فکر می کنند، نیست.برخی دوست دارند ریشه نارضایتی مردم را گرانی تخم مرغ و شیر و بنزین بدانند و همه چیز را از پشت عینک معیشت ببینند.البته شکی نیست که اقتصاد و معیشت، دغدغه مهمی است و ریشه بسیاری از نابسامانی ها و مشکلات ما، اما مطالبات سیاسی،اجتماعی و فرهنگی هم کم نیستند که متاسفانه در طول سالها روی هم انباشته شده اند و پاسخی در خور نیافته اند.
دقت در ماهیت شعارها و رفتار معترضان نشان می دهد همان قدر که گرانی تخم مرغ و بنزین می تواند عامل نارضایتی و اعتراض باشد، فقدان عدالت اجتماعی و اقتصادی هم چنین کارکردی می تواند داشته باشد!
اگر گرانی و بیکاری، استخوان در گلو مانده ای است برای مردم ما، حقوق های نجومی و ویژه خواری های مدیران نوکیسه هم خاری است فرو رفته در چشم آنها! ناکارآمدی در امر خطیر مقابله با مفاسد اقتصادی و رفع معضلات اقتصادی حتی اگر واقعی هم نباشد، اما بخش قابل توجهی از مردم طعم تلخ آن را چشیده اند و باور کرده اند. با چنین مردمی چطور باید حرف زند و حرف شنید؟! جز عدالت و صداقت و اقناع راهی هست؟!
فیلسوف ها!
همه خسته شده اند از تحلیل ها و نظرات آبکی مشتی جماعت فیلسوف نمای سیاست زده، که علی رغم بارها شکست در تحلیل وقایع، همچنان مشغول فلسفه بافی هستند.یکی از ربط گرانی و رکود با موساد و سیا سخن می گوید و دیگری از اراده عمدی دولت در گرانی و رکود برای ریختن مردم به خیابانها!
بخشی از این جماعت، دولت روحانی را مقصر و عامل اصلی این حوادث می دانند.این درست که دولت کنونی ضعف ها و کاستی های ریز و درشت کم ندارد، اما مگر مشکلات اقتصادی ما فقط معلول این دولت است؟! این حضرات اساتید که شاید از شنیدن شعار بر علیه دولت در تجمعات معترضان، قند توی دلشان آب شده است مگر نمی دانند که اتکا به درآمد نفت و کم بودن رقم صادرات، کیفیت پایین و پرهزینه تولید داخلی، نرخ بالای بیکاری و تورم و حتی فرهنگ کم کاری و گرایش به مصرف اجناس خارجی مشکلات ساختاری اقتصاد ما هستند و رفع و حل آنها عزم ملی و همراهی همه بخش های حاکمیت و مردم را لازم دارد؟! عزم و اراده ای که نشانه های آن متاسفانه در هیچ کدام از قوای سه گانه دیده نمی شود!
بیماریهای اقتصاد ما یک شبه و یک ساله خلق نشده اند که یک دولت بتواند آنها را یک ساله و چهارساله و به طور کامل رفع کند. نه احمدی نژاد توانست و نه روحانی خواهد توانست و نه رییس جمهور بعدی!
نسخه درمان!؟
در شرکتها و ادارات دولتی ما کم نیستند همکاران خدماتی که در سنین میان سالی و به خاطر عدم توانایی در تامین هزینه ها، دندانهایشان را کشیده اند و دندان مصنوعی به دهان کرده اند، و باز کم نیست مدیران و روسایی که با کمترین تخصص و دانش سوار مرکب طلایی مدیریت شده اند و از برکت پول های باد آورده شان مشغول ساخت و ساز و دلالی آهن و بتن شده اند! حتی شنیده ام بسیاری از ایشان که شاید در املای واژه «مدیریت» هم ناتوان باشند بورسیه تحصیل در دوره «دکترای مدیریت» شده اند!
متاسفانه در جامعه امروز ما همه این کارها عادی است و البته قانونی. درد بزرگ آن است که همین نوکیسه های قارون صفت، خودشان بیش از همه طلبکار و مدعی هستند و له له می زنند برای رسیدن به یک میز بزرگتر و چند سکه بیشتر!
برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم، لزوم طراحی نسخه های درمانی میان مدت و دراز مدت اقتصادی روشن است و بی نیاز از شرح و توضیح.اما برای جلب اعتماد از دست رفته بخشی از مردم و جلوگیری از شیوع یک بحران فراگیر، به نسخه های فوری هم نیازمندیم.شاید وقت آن است که برای توزیع ثروت و فرصت عادلانه در جامعه، فکری دوباره کرد و بسیاری از مردان و زنان «همیشه مدیر و همیشه گرسنه» جمهوری اسلامی را مورد بازخواست قرار داد، مقدمه این برخورد و اصلاح ضروری نیز رعایت صداقت و شفافیت حداکثری است.
شفافیت در اعلام ریز بودجه ها کاری درست بود، اما درست تر از آن شفافیت در اعلام درآمدها و مزایای مدیران بالادستی و میانی جامعه است. وقتی قرار است حسابهای مردم برای تعیین صلاحیت دریافت یارانه مورد بررسی دولتی ها قرار بگیرد، چه اشکالی دارد حساب مدیران و نورچشمی های نظام و دولت هم مورد بازبینی و نظارت مردم قرار بگیرد؟! مگر نگفته اند که «چیزی که عوض داره، گله نداره!»
