به گزارش تبریز بیدار ، جهان بخش احمدیان در آذرقلم نوشت: راهب پیر هندی کنار رودخانهای در سکوت نشسته بود و مانترای (ذکر) خود را تکرار میکرد. روی درختی در نزدیکی او، عقربی در حال حرکت بود که ناگهان از روی شاخه درخت به درون رودخانه افتاد. همین که راهب خم شد و عقرب را که در آب دست و پا میزد از رودخانه خارج کرد، جانور او را گزید. راهب اعتنایی نکرد و به تکرار مانترای خود پرداخت. کمی بعد، عقرب دوباره به آب افتاد و راهب مانند بار قبل او را از آب درآورد و روی شاخه درخت گذاشت و باز نیش عقرب را چشید. این صحنه چندین بار تکرار شد و هر بار که راهب، عقرب را نجات میداد نیش آن را بر دست خود حس میکرد. در همان حال یک روستایی بیخبر از اندیشهها و نحوه زندگی مردان مقدس ، که برای بردن آب به لب رودخانه آمده بود ، با دیدن ماجرا، کنترل خود را از دست داد و با اندکی عصبانیت گفت: «سوامی جی(استاد هندی) من دیدم که تو چندین بار آن عقرب را از آب نجات دادی ، ولی هر دفعه تو را گزید . چرا رهایش نمیکنی جانور را؟»
راهب پاسخ داد: «برادر، این حیوان که دست خودش نیست، گزیدن طبیعت اوست.» روستایی گفت: «درست است، ولی تو که این را میدانی چرا طرفش میروی؟»
راهب پاسخ داد : «ای برادر، من هم دست خودم نیست. من انسان هستم. رهانیدن هم طبیعت من است.
***
همه ما بارها این مطلب و مطالب مشابه آن را در ادبیات ملی و یا فولکور آذربایجان با شکلهای متفاوت آن شنیده ایم.
این حکایت، به شکل دقیق آن مصداق هواداران فوتبال در تبریز و تهران است. ببینید طبیعت برخی از هواداران فوتبال در تهران است که به جز نوک بینی خودشان، هیچ کس دیگری را نمی بینند. این جماعت همان هایی هستند که بلایی مشابه را سر استاد شهریار آوردند. پس از اعتراض استاد شهریار با آن شعر معروف: الا تهرانیا انصاف می کن ….! بر شدت اعمالشان افزودند تا جایی که استاد عطای تهران را به لقایش بخشید و به تبریز بازگشت. تهرانین غئیرتی یوخ شهریاری ساخلاماغا!
این جماعت هتاک انواع و اقسام فحش و توهین را به قول معروف دم دستشان نگه داشته اند و گاه و بی گاه از آن استفاده می کنند. این ها علاوه بر هتاکی نسبت به هموطنان، در فضای مجازی نیز از خجالت همه از جمله لیونل مسی و فرناندو لیما و… در می آیند. بیماری لاعلاجی است که گریبانگیر این جماعت شده است، و به این زودیها هم قصد تیمارش را ندارند.
وندال هایی که استادیوم ها و صفحات مجازی را با الفاظ چندش آورشان پر کرده اند، لایق ترحم هستند و بایستی به این جماعت وندال به چشم یک بیمار اجتماعی نگاه کرد. بیماری که دولت بایستی به دنبال درمان آنها باشد. برای یک وندال مهم نیست پیرامونش چه اتفاقی می افتد، موفق یا شکست خورده، خوشحال یا غمگین، سرحال یا افسرده، تنها به تخریب می پردازند. نگاهی به استادیوم آزادی و مخصوصا هواداران پرسپولیس بیندازید، بازی را می برند توهین می کنند، می بازند توهین می کنند، پنالتی گیرشان می آید توهین، بازیکن توپ از دست می دهد، توهین و… یعنی به عبارتی دیگر، طبیعت این افراد از دیرباز تاکنون هتاکی به اقوام ایرانی و تخریب هر آنچه که در مقابل دیدگانشان باشد، است.
در مقابل این افراد عجیب و غریب، استادیوم ها و هوادارانی نیز وجود دارند که در کمال فرهنگ و ادب تنها به تشویق تیم و بازیکنانشان می پردازند. نقش جهان اصفهان، یادگار امام تبریز، غدیر اهواز و… نمونه هایی بارز از مردمان با فرهنگ و ادب ایرانی هستند که مهمانانشان را نیز تشویق می کنند. سپاهان و تراکتور بارها توسط هواداران دو تیم تشویق شده اند.
می خواهیم بگوییم که با وجود توهین و هتاکی چند ده هزار نفر و عذر بدتر از گناه مدیران مجموعه شان، بایستی نگاهمان به این افراد منطقی بوده و خدای ناکرده اجازه ندهیم که چنین رفتارهایی نیز در مهد تمدن و فرهنگ یعنی آذربایجان تکرار شود. شاید همان افرادی که با لباس تراکتور به فرودگاه رفته و آن سناریو را رقم زدند، برای استادیوم نیز برنامه دارند. اجازه ندهید این افراد در صفوف هواداری از تیم رخنه کرده و با شعارهای هنجارشکن، فرهنگ و ادب آذربایجان و تراکتوری ها را زیر سوال ببرند.
روز جمعه در کمال آرامش رسم دیرینه دیار آذربایجان یعنی مهمان نوازی را به جای آورده و تنها به تشویق تراکتور و بازیکنانش خواهیم پرداخت. هدف موفقیت تراکتور است، و هیچ عاملی نمی تواند مانع این امر شود.
بهترین شعار برای روز جمعه، (آذربایجان دیاریمیز، تیراختور افتخاریمیز، ادب شرف شوعاریمیز، تیراختور افتخاریمیز) است که این شعار خود جواب یاوه گویی برخی ها و همه کسانی است که در حمایت از این یاوه سرایی مصاحبه کرده اند .
اجازه ندهید بی فرهنگی و وندالیسم استادیومی بر یادگار امام تبریز حاکم شود. طبیعت آذربایجان و ترکها را که همانا فرهنگ و ادب والاست در معرض دید عموم قرار دهید. نبایستی گزکی دست حامیان این وندال ها، این تخریبگرها در فدراسیون و نهادهای تابعه اش بدهیم.
یاشاسین تیراختور، یاشاسین آذربایجان
