یادداشت مهمان تبریزبیدار؛ احمدرضا نظری
ماه گذشته بود که آخرین اثر رضا امیرخانی به اسم «ر ه ش» رونمایی شد. نگاه به این کتاب را باید از همان رونمایی و جشن امضا در نشر افق آغاز کرد. صفی بلند با نگاه منتظر، با نوعی ابهام که نسبت به نام این کتاب بود.
امیرخانی عادت همیشگیاش هست؛ انتقال مفهوم تصویری با چینش حروف کلمات یا شاید هم نیتش تمرکز بر روی معنای اصلی کلمه باشد. اما این بار با تشدید عادت سابق، از نام کتاب آغاز کرده بود.
«ر ه ش» با طرح جلدش این بار آشکارتر از سایر کتابهای امیرخانی صحبت میکرد; شهری با ساختمانهایی از جنس جعبه دستمالکاغذی که همگی محتوایشان هم کاغذی شده، شهری که سیاهی آن را گرفته، شهری که دیگر شهر نیست بلکه «ر ه ش» است، سروته شده و ازهمگسیخته. تنها رنگی که میشود بهغیراز سیاهی و سفیدی کلی حاکم در جلد این کتاب دید، مربوط میشود به چترِ چتربازی در سمت راست بالای جلد کتاب. چترباز نوعی تصویر شده است که گویی به سمت شهر سقوط میکند یا وارد شهر میشود و اینگونه برداشت میشود که چترباز هم دارد سیاهوسفید میشود.
البته پس از اتمام کتاب نمیشود رابطه نزدیکی با چترباز با چتر رنگیاش برقرار کرد، پرواز روی شهری که دیگر شهر نیست چه رنگی میتواند داشته باشد؟! یا اگر هم بخواهد معنای رهایی را افاده کند، باید این چترباز به سمت خارج از این شهر پرواز کند. البته احتمال سومی هم هست که سختتر میشود متصور شد.
امیرخانی در این کتاب کار سختی را انتخاب کرده است. زندگی در قالب یک خانم معمار که پس از آشنایی با همسرش و ازدواج با او صاحب فرزندی با مشکل تنفسی شده است. این خانم معمار شغلش را برای محافظت از پسرش ایلیا ترک میکند. کار سختی که امیرخانی برگزیده ایفای نقش در قالبزنی معمار است. زن معمار پرستار کودکی با بیماری تنفسی که همسرش معاون یکی از شهردارهای مناطق تهران است. زنی که ریشههای بیماری فرزندش را در توسعه شهری قاریشمیش میداند.
امیرخانی در این کتاب عموماً توسعه شهری را به چالش میکشد و درعینحال از مناسبتهای نامناسب شهرداری تهران هم انتقادهای تیزی انجام میدهد.
در قسمت پنجم از این کتاب مامان لیا مهندس معمار داستان در مقابل شهردار کلانشهر تهران سخنرانی انجام میدهد که یکی از قلل این داستان است. در این بخش مادر ایلیا که با تشویق او و با نگاه نگران همسرش پشت میکروفن حاضر میشود. از خانهی مادربزرگ میگوید که برای همه خانه آرمانی است حتی برای شهردار منطقه. او ادامه میدهد: «… هویت شهری ما، از خانهی مادربزرگ است. از درختچهی انار و پنج دری و هشتی خانه مادربزرگ. خانهی مادربزرگی که تاورکرین توش سرک نمیکشید… اگر شهری، به خانههای مادربزرگ هاش احترام نگذارد، فرومیپاشد. اگر مادربزرگ جناب شهردار، هر شهرداری، اهل همان شهر نباشد، شهر توسعه پیدا نمیکند. بزرگ میشود اما توسعه پیدا نمیکند. رشدش میشود مثل سلول سرطانی.»
انتقادهایی که خواسته و ناخواسته امیرخانی را وارد گود سیاسی میکند. چراکه کم حجمترین رمان امیرخانی آنهم متقارن شده با تغییر شهردار دوازده سالهی تهران. بیراه نیست اگر از امیرخانی بپرسیم آیا تنها عامل این وضعیت شهرداری است؟! به نظر نگارنده جای بسیاری از عوامل قانونگذار و برخی دستگاههای اجرایی نیز در این رمان خالی است.
امیرخانی در این کتاب با اصطلاحاتی مانند خانهی مادربزرگ (که تقریباً بهندرت خانهی بابابزرگ استفاده میشود) و ترمینولوژی کلمه مدینه (که در عربی مؤنث است) سعی کرده که شهر و قسمت عظیم تشکیلدهندهی آن را منسوب به زنان کند. و یا در قسمت چهارم از این کتاب به رقابت طبَی دو دربار صفوی و عثمانی میپردازد که در آن نهایتاً زنی در دربار صفوی بدون آنکه بداند دارد به روش “چهارمیل” کشته میشود، به ادعای مکارانه طبیب صفوی که مرض مسری خاصش درمان میکنند، ۳۸ روز زجر کشید و از گوشت خودش خورد و مرد.
نویسنده این قسمت از داستان را برای همتراز کردن این اتفاق با توسعه شهری فعلی انجام داده است. که بهصورت عجیبی نابودی شهر و زن را بهصورت همزمان با اینگونه توسعه شهری میداند.
نویسنده «ر ه ش» ، در این رمان با تمامی ارتباطی که نسبت به یک شخصیت زن در خود ایجاد کرده اما طبیعتاً با شخصیت یک زن معمار فاصله دارد. وی زیرکانه از این فاصله برای انتقال مفهوم ضد زن و زندگی بودن این نوع توسعه شهری با سؤال پی زر پی «زنم آیا من؟» بهره جسته است. هر چند که به ظاهر تصور می شود امیرخانی با وضع فعلی توسعه شهری مخالف است، اما با توجهی که به گذشته نشان می دهد، توسعه شهری را نسبت به آنچه که با فرهنگ و سنت ناخوانا باشد، توسعه نمی داند.
نویسنده داستان را با یک پرواز و رهایی تمام میکند، پروازی که یک مادر و فرزند همراه با مردی که پیامبرگونه در کوهها چوپانی و زندگی میکند.
میشود گفت که امیرخانی این بار با تمسک به جایگاه زنان و عاطفهای که نسبت به فرزندانشان دارند، پای در عرصهی مقابله با توسعه کنونی شهری یا بقول خودش رشد سرطانی گذاشته است.
