برادری به عظمت باکری ها؛

سالروز غم عاشورایی‌ها پشت دروازه های خیبر

امروز سالروز شهادت حمید آقای باکری لشگر عاشوراست. سالروز غم عاشورایی های آذربایجان پشت دروازه های خیبر. همان روزی که آقا مهدی همه ی شهدای خیبر را بر برادر خونی خود ترجیح داد تا حمید و مهدی این گونه در تاریخ ماندگار شوند و به امروزی ها بگویند در دایره خدمت، پارتی بازی ممنوع! روزی که برادری معنایی تازه یافت معنایی به عظمت باکری ها.

سرویس فرهنگی تبریزبیدار؛

” یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله وقتی یک سالش بود، در اثر سانحه رانندگی فوت کرد. وی تا پایان دوره منوسطه تحصیل کرد و موفق به اخذ دیپلم شد. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر و یک دختر بود. با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، همگام و همراه با برادر بزرگش مهدی، به عنوان پاسدار عازم میدان نبرد حق علیه باطل گشت و جانفشانیهای بسیاری از خود به نمایش گذارد تا اینکه ششم اسفند سال ۱۳۶۲ با سمت معاون لشکر ۳۱ عاشورا در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. اما تاکنون اثری از پیکر مطهرش به دست نیامده است.”

متنی که خواندید فلش بک و گذری کوتاه به  زندگی مردی است که بندهای سه گانه وصیت نامه اش همچنان ورد زبان است برای تبیین و شناخت  فضای پس از دفاع مقدس. مردی که از سرداران بی پیکر لشگر عاشورایی آذربایجان بود و غم خوار و یاور برادر؛ کسی که نامش همچنان بر گوشه ای از جزایز مجنون مانده است. مجنونی که در پی لیلای خود، حسین (ع)، ابوالفضلی جنگید و شهید شد.

امروز سالروز شهادت حمید آقای باکری لشگر عاشوراست. سالروز غم عاشورایی های آذربایجان پشت دروازه های خیبر. همان روزی که آقا مهدی همه ی شهدای خیبر را بر برادر خونی خود ترجیح داد تا حمید و مهدی این گونه در تاریخ ماندگار شوند و به امروزی ها بگویند در دایره خدمت، پارتی بازی ممنوع! روزی که برادری معنایی تازه یافت معنایی در نگاه باکری ها،  نگاهی به برادران امروز میکنیم و افسوس میخورم آنها فقط عکس شهدا را گرفته اند عکس شهدا عمل می کنند هر چند تا پشت جبهه ها رفته باشند!

Image title

گویا این سخنان را برای امروز ما نوشته است. نگاه کنید:

بسم الله الرحمن الرحیم
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشماراین بنده خطاکار را ببخشند .
وصیت به احسان و آسیه عزیز
۱ ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید. 
۲ ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
۳ ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
۴ ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزت‌بخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
۵ ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
۶ )‌ یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد .
۷ ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
۸ ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
۹ ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید . 
۱۰ ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
۱۱ ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
۱۲ ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
۱۳ ) در زندگیتان همواره آزاده باشید وبه هیچ چیز غیر از خدا  دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
۱۴ ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .

برگ برگ زندگی حمید را ورق میزنم. ردپایی در سوریه می یابم. کاش حمید آقا امروز می دید روزی به سوریه رفته بود  برای گرفتن مشق رزم در پیروزی و تثبیت انقلاب و امروز خاکریز انقلاب  از پل حمید گذشته و به سوریه رسیده است بر فراز بلندی های جولان زیر گلوی جرثومه های رژیم صهیونیستی.  گویا شمیم سرداران زینبی و حسینی در سوریه مداوم است که عاشورایی ها حتما گذرشان به آنجا بیفتاد.کاش حمید آقا بودی کاش! 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *