گفتگوی صمیمی با جوان مراغه ای مدافع حرم که با دابسمش بهنام بانی معروف شد؛

مسعود مقتدر از تغییر ذهنیت مردم نسبت به بسیجی ها می گوید / همه بدانند ما هم اهل شوخی و خنده هستیم

در روزهای اخیر انتشار ویدئوی دابسمش بهنام بانی(خواننده معروف) توسط رزمنده جوان مدافع حرم در فضای مجازی خبرساز شده است. او کسی نیست جز مسعود مقتدر جوان مراغه ای مدافع حرم.

سرویس فرهنگی تبریز بیدار ، 

در روزهای اخیر انتشار ویدئوی دابسمش بهنام بانی(خواننده معروف) توسط رزمنده جوان مدافع حرم در فضای مجازی خبرساز شده است. وی  با نشر این ویدیو در صفحه اینستاگرام خود توانست چهره طیف مذهبی  را جور دیگری به مردم معرفی کند و ضمن کسب دنبال کنندگان زیاد در صفحه شخصی خود، تعجب ها را برانگیزد.

Image title

بسیجی دهه هفتادی که دو بار به سوریه اعزام شده

جالب اینکه این رزمنده جوان اهل مراغه بوده و علی رغم سن کم خود تاکنون در دو مقطع عازم جبهه های سوریه شده است.

طبق هماهنگی قبلی با وی تماس گرفته و مصاحبه ای کوتاه در خصوص اقدامات جالب خود در معرفی چهره ای جدید و شادمان از رزمندگان با او همکلام شدیم.

با لحنی صمیمی و با صلابت خود را اینگونه معرفی می کند: مسعود مقتدر متولد سال ۷۳ در مراغه هستم. دیپلم تجربی دارم و شغلم کارگری ساختمان است و در رشته رزمی نینجوتسو هم فعالیت دارم و در مسابقات استانی نیز شرکت کرده ام. از نوجوانی عضو بسیج بودم  و  دو بار توفیق شده تا به سوریه اعزام شوم، بار اول ۶۰ روز که مجرد بودم و بار دوم  ۳۴ روز که در آن مقطع متاهل بودم.

Image title

خواستم بگویم ما آدم های خشک و خشن نیستیم

مردم بدانند ما هم اهل شوخی و خنده هستیم

از او در خصوص اقدام منحصر بفرد خود در خصوص دابسمش بهنام بانی و انتشار آن در فضای مجازی می پرسم و چنین پاسخ می دهد: واقعا نمی دانستم مردم این قدر از این ویدیو استقبال  می کنند و خیلی غافلگیر شدم. اما می دانستم اگر این فیلم دیده شود؛ می تواند این تصور اشتباه را که ما بسیجی ها آدم های خشک مذهبی و خشن هستیم را کمی عوض کند. می خواستم بگویم و ثابت کنم ما هم جزء مردم عادی هستیم و با بقیه هیچ فرقی نداریم. ما بسیجی ها در جمع خودمان شوخی های زیادی می کنیم، چرا نباید این را به جامعه بگوییم که ما هم اهل شوخی و خنده هستیم.

Image title

وی در خصوص واکنش های مردمی نیز می گوید: در بیشتر کامنت ها مردم استقبال و حمایت خوبی کرده اند و اغلب کسانی که با باورهای من مخالف هستند، نوشته اند که  چقدر خوب که شماهم مثل ما هستید.

خیلی ها گفتند دیدمان نسبت به بسیجی ها عوض شد

فیلم را قبل از اعزام ضبط کردم تا اگر شهید شدم خاطره بماند

این رزمننده جوان در ادامه تشریح می کند: اسلام به ذات خود ندارد عیبی ، هر عیب که هست از مسلمانی ما است. با دیدن این فیلم خیلی ها به سراغم آمدند و گفتند دیدگاه ما نسبت به امثال شما خیلی عوض شده  و من هم با خوش رویی می گفتم ما هم حق شادی داریم و شادی را دوست داریم.

مقتدر در پاسخ به این سوال که چگونه جرات کردید چنین فیلمی را ضبط و انتشار دهید؛ می گوید: من با پخش این ویدیو نه جای نظامی خاصی را لو داده ام نه ارگان خاصی را. این فیلم جنبه امنیتی و حفاظتی ندارد و محل ضبط آن در سوریه نبوده بلکه  در حاشیه تمرینات آمادگی برای اعزام بود که اگر شهید شدیم خاطره شود.

Image title

ماجرای مراسم عقد در جوار شهدای گمنام

از وی در خصوص مراسم ازدواجش که سال های اخیر بدلیل برپایی آن در گلزار شهدا خبرساز شده بود، پرسیدیم که اینگونه پاسخ می دهد: من و همسرم سادگی را سر لوحه زندگی خود قرار داده و مراسم عقد خود را در جوار شهدای گمنام برگزار کرده اند و اقوام و آشنایان عروس و داماد آغاز زندگی مشترک این دو جوان را با مولود خوانی جشن گرفتند.  هدف از بر پایی مراسم عقد  در جوار شهدا ، ترویج فرهنگ ازدواج آسان در میان جوانان بود و اینکه فراموش نکنیم آرامش کشور مرهون خون شهداست و با برگزاری عقد در جوار شهدا خواستم لحظه شادی خودم را با شهدا تقسیم کنم.

Image title

از سیدرضا نریمانی قول گرفتم در مراسمم حضور یابد

مسعود عکس جالب به همراه دست نوشته از سیدرضا نریمانی(مدیحه خوان شهدا) دارد که نریمانی در آن نوشته ” قول می دهم اگر شما(مسعود مقتدر) شهید شدی ان شاء الله من در مراسم شهادتت شرکت کنم” . ماجرای این عکس و دست نوشته را چننی بیان می کند: سید رضا نریمانی امروز بی شک  به آهنگران زمان معروف شده اند، مدافعان حرم با مداحی های او زندگی می کنند قبل از اینکه با آقای نریمانی آشنا شوم علاقه ای به مداحی های شور نداشتم تا اینکه مداحی ” منم باید برم”  را شنیدم و به ایشان علاقه مند شده و  پیگیری ملاقات با نریمانی شدم.  گفتم اگر من شهید شدم سید رضا نریمانی مداحی کنند. توفیق نشد شماره او را پیدا کنم فقط در وصیت نامه خودم آن را نوشته بودم.  وقتی اولین بار به سوریه رفتم ۵ نفر از ما را انتخاب کردند و بمدت دو هفته به منطقه دیگری فرستادند. اول ناراحت شدم که از دوستان خودم جدا شدم. دوستم گفت هر کار خدا حکمتی دارد. در آن منطقه  به مسجدی رفتیم که گفتند قرار است سید رضا نریمانی در آن جا مداحی کند.  آنجا جریان را  تعریف کردم و گفتم من آرزو دارم وقتی شهید شدم شما مداحی کنید و ایشان هم قبول کردند و  گفتم باید سندی برای من بنویسید و ایشان هم آن دست نوشته را برایم نوشتند.

گفتگو از: صابر عیسی پور

تنظیم: الهه مهدوی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *