گزارش تبریز بیدار از 27 دی خونین دانشکده فنی تبریز؛

نه در تقویم ثبت شد و نه در اذهان دانشگاهیان / موزه ای که زیر غبار غربت مانده / بغض دردآلود از نابودی کارگاهی که با خون دانشجویان به ثمر نشسته بود

روز خونین ۲۷ دی سال ۶۵ نه تنها در کل کشور به جهت عدم ثبت در تقویم رسمی کشور، ناشناس مانده، حتی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز نیز چندان آشنایی در خصوص واقعه مهم آن وجود دارد.

سرویس فرهنگی تبریز بیدار ، 

۲۷ دی ماه سال ۶۵ دانشکده فنی دانشگاه تبریز با خون دانشجویان جوانی که برای پیوند دانشگاه با صنعت دفاعی کشور مجاهدت می کردند، آبیاری شد تا این دانشگاه «مشهدالشهدای دانشگاه های کشور» لقب گیرد.

نه در تقویم ثبت شد و نه در اذهان دانشگاهیان

ماجرا از این قرار بود که در سال ۱۳۶۵ تعدادی از دانشجویان و کارمندان دانشگاه تبریز برای مقابله با تحریم های ظالمانه دشمنان برای تهیه ابزارهای جنگی، در کارگاه دانشکده فنی در ساعات غیردرسی در حال تولید بخشی از تسلیحات مورد نیاز رزمندگان بودند.

این اقدام از اوایل دی‌ماه سال ۱۳۶۵ شروع شده بود و نهایتا در روز ۲۷ دی‌ماه همان سال در حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب با همکاری منافقان مورد هجوم وحشیانه رژیم بعثی قرار گرفت و در نتیجه‌ی این هجوم وحشیانه، ۲۲ نفر از دانشجویان مشغول در کارگاه شهید و ۸ نفر نیز مجروح شدند.

شهیدان هاشم اخترشمار، عباس ارشدی‌پور، بیاض‌علی اسدی‌فرد، یعقوب اسماعیل‌زاده جیقه، سعید امیرخانی، مهدی امیرکاظمی، سیدمحسن امین جواهری، مرتضی جابری، عادل جعفری نویمی‌پور، ایرج (سجاد) خلوتی، حسین رضاپور، علیرضا رضوانجو، مرتضی زمانپور نیاوران، حسین شیرین سرند ، شیرزاد شریفی، صدیار صفری، علی فصیح کجابادی، رحمان قفل‌گری، علیرضا کریمی وفایی‌پور، محسن محمدی غریبانی، فؤالدین محمودی نیا دهشتران و حمیدرضا ملکوتی‌خواه اتز جمله آلاله هایی بودند که در راه پشتیبانی غریبانه جبهه اسلام علیه کفر در خون غلطیدند.

این روز نه تنها در کل کشور به جهت عدم ثبت در تقویم رسمی کشور،  ناشناس مانده، حتی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز نیز چندان آشنایی در خصوص واقعه مهم آن وجود دارد و بعد از ۳۳ سال از آن جنایت وحشیانه، غبار گمنامی همچنان از چهره درخشان شهیدان عرصه علم و صنعت دانشکده فنی زدوده نشده است.

موزه ای که همچون خود شهدا، زیر غبار غربت مانده

 هر سال به بهانه همین روز مراسم گرامیداشتی در محل شهادت این دانشجویان که به موزه تبدیل شده(که اغلب اوقات درب آن بسته است) برگزار می شود و تا سال آینده کسی سراغی از این موضوع نمی گیرد.

بعد از ظهر چهارشنبه مراسمی با حضور بازماندگان آن حادثه در محل موزه شهدای ۲۷ دی دانشگاه تبریز برگزار گردید و حضور در آن مراسم خشک و کلیشه ای، فرصت مغتنمی بود تا با بازماندگان آن حادثه و همچنین تعدادی از دانشجویان دانشگاه در خصوص مناسبت این روز داشته باشیم.

وقتی دانشجویان نمی دانند در مشهدالشهدای دانشگاه ها چه گذشت!

قدم زنان در محوطه دانشگاه با چند دانشجو هم کلام می شوم. رضا دانشجوی سال سوم رشته عمران است که دانشکده آنها فاصله چندانی با محل موزه شهدای ۲۷ دی ندارد. از او در مورد این موزه می پرسیم و با پاسخ تامل برانگیز روبرو می شویم.

وی می گوید: اصلا نمی دانم اینجا کجاست و داخلش چیست چون همیشه درب آن بسته است و کسی هم به ما نگفته اینجا دقیقا چه موزه ای است.

خانم محمدی دانشجوی رشته شیمی است که وی به کلی از وجود چنین موزه ای در دانشگاه ابراز بی اطلاعی می کند و کنجکاو می شود که جهت آشنایی با آن پیگیری های لازم را انجام دهد.

وی می افزاید: تاکنون کسی در مورد واقعه ۲۷ دی و شهدای دانشجوی این دانشگاه چیزی به من نگفته بود.

با حالت ناامیدی به سراغ دانشجوی دیگری می روم که در دانشکده مکانیک تحصیل می کند.

محمد می گوید: همیشه مسیرم از جلوی این موزه است اما تاحالا داخل آن نرفته ام چون همیشه بسته است. تا حدی شنیدم که اینجا محل شهادت دانشجویان است اما جزئیات آن را نمی دانم.

کلافه و پکر از پاسخ ها، به داخل موزه شهدا، محل مراسم می روم و همچنان از غربت و گمنامی آن دلیرمردان عرصه نبرد علمی، احساس شرم می کنم.

روایت های شاهدان عینی از شنبه خونین دانشکده فنی

آقای علیرضا دلفکار جانباز و از بازماندگان شنبه خونین ۲۷ دی ۶۵ را پیدا می کنم. ورودی سال ۶۳ رشته مکانیک دانشگاه تبریز بوده که دوشادوش آن شهدا، در کارگاه دانشکده فنی برای جبهه اسلام تسلیحات می ساخت.

وی می گوید: زمانی که ما مشغول تحصیل بودیم در جبهه های حق علیه باطل نیاز شدیدی به پشتیبانی و فعالیت پشت جبهه بود لذا با توجه به اینکه رشته من مکانیک بود و بخش علمی دروس خود را در این کارگاه برگزار می کردیم مسئول وقت اینجا آقای رهنمود به بنده گفت چون در نظر داریم خمپاره و نافی تولید کنیم شماهم بیایید و به دانشجویانی که از سایر دانشکده ها می آیند و مهارتشان کم است آموزش بدهید تا کار کردن با دستگاه های تراشکاری را یاد بگیرند بنده هم قبول کردم و مرحله آموزش خیلی سریع و در کمترین زمان ممکن اتفاق افتاد و همه دانشجویان شروع به کار کردند.

 با گذشت ۳۲ سال هنوز تلخی از دست رفتن دوستان، کاسته نشده

وی می افزاید: وقتی کار تولید آغاز شد تمام دوستان با نیت خالص و دلی پاک کار می کردند روزی هم که جریان بمباران اتفاق افتاد، همان روز نافی تولید می کردیم نافی قطعه ای است که پشت خمپاره قرار می گیرد.

دلفکار از زخم خونین ۲۷ دی گفته و ادامه می دهد: هر چند که گذر زمان باعث کاسته شدن از تلخی حوادث می شود، اما با گذشت ۳۲ سال هنوز تلخی آن اتفاق و شهادت دوستان در دل و جانمان وجود دارد. در این مکان مقدس ۲۲ نفر از عزیزان ما به شهادت رسیدند که واقعه ای سنگین و تلخ بود و هیچ وقت از یادها و خاطره ها فراموش نخواهد شد.

وی تشریح می کند: حدود ساعت۲۲:۳۰ بود و من به همراه شهید اسماعیل زاده و شهید اختر شمار پشت آخرین دستگاه بودیم. ما هر سه دانشجوی مکانیک بودیم و تقریبا به عنوان ناظر کار بچه ها را نظاره می کردیم و آنها مشغول کار بودند که احساس کردیم صدایی آمد این صدا متعلق به بمبی بود که در مقابل دانشکده کشاورزی منفجر شده بود سپس نوری دیدم که تمام اعضای بدنم لرزید و احساس سوختگی شدیدی تمام وجود مرا گرفت بنده بیهوش روی زمین افتادم و پس از مدتی که به هوش آمدم صدای یا حسین را چندین بار شنیدم و چند بار بیهوش شدم مرا به بیمارستان بردند و حدود یک ماه طول کشید تا از حالت کما خارج شومم.

Image title

چگونه پای صنعت دفاعی به دانشگاه باز شد؟

سید جمال الدین شکوری دیگر جانباز و از بازماندگان آن حادثه خونین به تبریزبیدار می گوید: با توجه به شرایط جنگ تحمیلی و تحریم هایی که علیه کشورمان انجام گرفته بود، تصمیم بر این شد که صنایع خودکفایی سپاه پاسداران ورود پیدا کند، از قبل نیز با سپاه درباره ساخت چاشنی های مین به توافق رسیده بودیم. آقای درویش زاده که مسئول صنایع خودکفایی سپاه بود زمانی که به تبریز آمد مستقیما از کارگاه فنی که در دانشگاه تبریز وجود داشت دیدن کرد، جهاد دانشگاهی هم از طرفی پای کار بود، دانشجویانی هم که حاضر بودند تماما با ایمان و معتقد بودند به گونه ای که تعلقی به این عالم فانی نداشتند.

پاسخ شهید رضوانجو به طرح موضوع تهدیدات دشمن برای بمباران

وی در خصوص خطرات کار می گوید: از قبل تهدیداتی نیز برای بمباران این منطقه اعلام می شد، طبق اطلاعاتی که به دست ما می رسید، دشمن بار ها قصد بمباران این منطقه را هم داشت ولی دانشجویان با اشتیاق قلبی و علاقه برای کار در این کارگاه ثبت نام می کردند با آنکه می دانستند که این کار خطراتی را نیز به دنبال دارد، با بسیاری از این دانشجویان رابطه ای برادری هم داشتیم از جمله این ها، شهید علیرضا رضوانجو بود که هر وقت به او می گفتم که احتمال بمباران این محل وجوددارد، بایک جواب کوتاه، دلیل بزرگتری بیان می کرد، همیشه می گفت آقای شکوری من همیشه قبل از آمدن غسل شهادت انجام می دهم.

این جانباز ادامه می دهد: جوانانی از جای جای ایران از اصفهان و لرستان گرفته تا تبریز گرد هم آمده بودند و ترس در وجود آن ها بی معنا بود،  سه نقطه دانشگاه بمباران شد، اولین محل چمن دانشگاه تبریز بود که هدف بمباران دشمن قرار گرفت، دومین محل کارگاهی بود که ما در آنجا فعالیت می کردیم، بمب های دشمن به سقف کارگاه اصابت کرد و سومین محل هم خوابگاه دانشجویان پزشکی بود، در این بمباران از ناحیه دست و چشم دچار آسیب شدم و دست من توسط پزشکان پیوند زده شد و یکی از چشمانم بینایی خود را از دست داد. خاطرم است که بعضی از این عزیان به حالت سجده شهید شده بودند.

بغض دردآلود از نابودی کارگاهی که با خون دانشجویان به ثمر نشسته بود

وی با اشاره به فعالیت دوباره کارگاه بعد از بمباران با بغض تشریح می کند: با توجه به اینکه دستگاه های صنعتی در بمباران هوایی دشمن به شدت آسیب دیده بودند کارخانه ماشین سازی تبریز برای تعمیر این دستگاه ها، چندین میلیون تومان درخواست کرده بود، ولی تکنسین های دانشگاه را دور هم جمع کردیم و خودمان با مبلغ  ۵۰۰ هزار توامن شروع به تعمیر ماشین آلات کردیم که در حال حاضر نیز قابل استفاده هستند، الان هم در بحث آموزش مورد استفاده قرار می گیرد.

شکوری درباره سرنوشت کارگاه با لحن گلایه ای می گوید: کارگاهی که با خون جوانان به ثمر نشسته و حتی انگشتان این دانشجویان هم قطع و به دیوار چسبیده بود بعد از سال ۸۲ توسط مسئولین بی کفایت دانشگاه تبریز، محو و نابود شد، تا قبل از جمع آوری این کارگاه در طول ترم بیش از ۴۰۰ نفر از دانشجویان برای آموزش به این محل می آمدند و با دیدن آثار بجا مانده از حمله دشمن دچار تغییر و تحول می شدند، چون قبل از شروع آموزش به دانشجویان دقایقی درباره شهدای دانشگاه برای دانشجویان صحبت می کردیم، کارگاهی که بیش از ۵۰ نوع ماشین آلات و دستگاه در آن وجود داشت در حال حاضر به یک محل کوچکی تبدیل شده است که حتی دانشجویان نیز نمی دانند در آنجا چه اتفاقی روی داده است.

موزه ای که در شان شهدا نیست

شکوری تصریح می کند: وضعیت حال حاضر این کارگاه که به یک موزه کوچکی تبدیل شده بیانگر ارزش والای این شهدا نیست، ۲۲ نفر در حمله هوایی دشمن در این کارگاه به شهادت رسیدند، بی مهری هایی هم در قبال ارزش این کار انجام شد و بنده هم دیگر ارتباطی با آن مجموعه ندارم.

شام آخر و دعای توسلی که به استقبال ملائکه ختم شد

محمد منافی، دانشجوی ورودی سال ۶۵ نقشه برداری دانشگاه تبریز و دیگر بازمانده این بمباران وحشیانه را در موزه می یابم. وی  در خصوص آن روز روایت می کند:  شب بود و ما در این محل کار می کردیم که برق منطقه قطع شد، لذا فرصتی شد تا شامی بخوریم و دعای توسلی بخوانیم. پس از وصل شدن برق دوباره شروع به کار کردیم که حدود ساعت  ۲۲:۳۰ اولین بمب مقابل دانشکده کشاورزی افتاد که من رنگ بنفش و تیره ی آن را دیدم. بمب دوم دقیقا به محل دانشکده خورد که من صدایی نشنیدم و تنها نور بنفش را دیدم و از شدت انفجار بی هوش روی زمین افتادم. پس از مدتی به هوش آمدم و دیدم که از همه جای سقف کارگاه زبانه های آتش شعله ور است. بلند شدم و بچه ها را صدا زدم اما هیچ جوابی نشنیدم، فقط گاهی صدای “یا حسین” می آمد که هر جا نگاه می کردم کسی را نمی دیدم به نظر من آن صدای ملائکه بود که به پیشواز شهدا آمده بودند.

در غبار فراموشی ها، نباید از خاطرمان برود که مشهدالشهدا شدن دانشگاه تبریز به این سادگی به دست نیامده است و این عنوان پرافتخار که این روزها فقط به ظاهر عنوان بسنده می شود، حاصل شجاعت و مجاهدت جوانانی است که با ارتباط دادن علم و صنعت، در دوران ظالمانه جنگ و تحریم، قدم در شکوفایی دفاعی و اقتدار کشور برداشتند.

گزارش از الهه مهدوی

گفتگو از محمدرضا دهقان نژاد

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *