گزارش تبریزبیدار از نقش رزمندگان آذربایجان در مرصاد؛

توهم رجوی برای هدف قرار دادن پایگاه هوایی تبریز / هجوم لشکریان عاشورایی از ارتفاعات حسن آباد به دل منافقین

فرمانده وقت لشکر عاشورا می گوید: روزی که عملیات مرصاد انجام شد از ارتفاعات حسن آباد به وسط منافقین زدیم و از آنجا توانستیم تعداد زیادی از منافقین را بکشیم و اسیر کنیم.

به گزارش تبریز بیدار ، اوایل مرداد ماه سی و یکمین سالروز عملیات مرصاد  است. نام این عملیات با نام «منافقین» گره خورده است.

پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران، اعضای پناهنده شده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به ارتش صدام، با جمع کردن هر آنچه از تتمه ضد انقلاب در کشورهای مختلف اروپایی، مانده بود، نیرویی فراهم کردند و با بهره گیری از جنگ افزارهای اهدایی صدام از تنگه پاتاق در غرب کشور به ایران حمله کردند و نام عملیات را «فروغ جاویدان» نام نهادند که به خیال خود هوای فتح تهران بر سر داشتند.

نیروی هوایی صدام با حمایت مقدماتی، آنها را برای ورود به عمق خاک ایران ترغیب کرد. اما عملیات مرصاد در تاریخ پنجم مردادماه سال ۱۳۶۷ و به منظور مقابله با منافقین در مناطق اسلام آباد و کرند غرب آغاز شد. این عملیات با فرماندهی سپاه پاسداران و پشتیبانی هوانیروز ارتش انجام شد و رزمندگان از سه محور چهار زبر، جاده قلاجه و جاده اسلام آباد ـ پل دختر وارد عمل شدند و نیروهای ضد انقلاب را در دو مرحله سرکوب کردند.

این عملیات در خاطرات بسیاری از رزمندگان درگیر در آن بازتاب جدی داشته است، هر چند به گفته صاحب نظران هنوز کتاب‌های کامل و قابل تاملی درباره عملیات مرصاد نوشته نشده و دست کتاب‌هایی درباره منافقان در مجموع بسیار پرتر از کتاب‌های منتشر شده درباره عملیات مرصاد است.

کمتر از یک هفته پس از قبول قطعنامه توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با زیر پا گذاشتن توافقات ۵۹۸ مجددا به خرمشهر حمله کرده و تا آستانه تصرف آن پیش رفته بودند، سازمان مجاهدین عملیاتی با نام فروغ جاویدان یا چلچراغ را آغاز کرد.

هدف منافقین از حمله درعمق خاک ایران، با چندین تانک دارای چرخ های لاستیکی و سرعتی معادل ۱۲۰ کیلومتر در ساعت، تسخیر چندین شهر و در آخر رسیدن به تهران و بدست گرفتن قدرت بود.

مسعود رجوی سرکرده منافقین در شب نفوذ به داخل ایران در ادعاهای واهی گفته بود: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید. کاری که ما می خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند. از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد. علاوه بر آن، ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم. هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین ها به صورت ستون حرکت می کنند.»

در این گزارش سعی شده به حضور رزمندگان آذربایجانی و نقش آنها در این عملیات از زبان فرماندهان پرداخت شود.

روایت شهید شوشتری از نقش نیروهای امین شریعتی در پیچیدن نسخه «فروغ جاویدان»

از سردار شهید شهید شوشتری درباره عملیات مرصاد  روایت‎های مختلفی بیان شده است که گفتار حاضر در جمع دانشجویان و مردم مشهد بیان شده، نوعی تصویرگری از فضای حضور و نبرد رزمندگان لشکر عاشورا را ارائه می‎دهد.

شهید شوشتری نقل می کند:«در حالی که خط دشمن از گردنه‎ مرصاد (تنگه‎ چهارزبر) به صورت ستون‎های سه‎تایی و چهارتایی تا اسلام‎آباد ادامه داشت و انبوهی از جمعیت با تجهیزات بسیار قوی دیده می‎شد. گروهی خوشحال و سرمست از پیروزی سرود می‎خواندند و پرچم برافراشته بودند و در جلوی خط هم یک یا دو لشکرشان با ما مشغول جنگ بودند. دشمن به قدری امیدوار بود که دو مرتبه توانستند خط ما را بشکنند، ولی ما توانستیم خط را ترمیم کنیم. یک‎بار که خط شکسته شد، بلافاصله دختری پشت دوشیکا با ماشین از خاکریز عبور کرد و تا جلوی قرارگاه من آمد. روز اولی که ما در منطقه حضور پیدا کردیم از روزهای غربت انقلاب بود، نیرو کم داشتیم و نیروهای موجود هم در جنوب درگیر بودند. در منطقه‎ کرمانشاه خط بهم ریخته بود. برادران هوانیروز و نیروی هوایی با هدایت شهید صیاد شیرازی حمله می‎کردند ولی دشمن خیلی امیدوارتر بود و هواپیماهای عراقی اجازه حضور نیروهای خودی را در منطقه نمی‎دادند. اگر کمک‎های نیروی هوایی نبود، با وضعیتی که خط ما داشت، روز اول در منطقه دوام نمی‎آوردیم. در روز اول همراه با یکی از برادران مهندسی که به ایشان «حجت یک‎پا» می‎گفتند و یک سری از بچه‎های مشهد، شروع کردیم به صدا زدن لشکرها از طریق بیسیم. اولین لشکری که به ما جواب داد لشکر ویژه‎ شهدا بود. سردار منصوری که الان فرمانده سپاه امام رضا(ع) است، در میاندوآب بود که دو گردان در اختیار داشت و علی‎رغم ماموریتی که در جنوب داشت، به کرمانشاه آمد.

و بعد سردار امین شریعتی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا از تبریز بود. ولی این نیروها نزدیک به غروب به ما پیوستند تا قبل از آن شرایط خیلی سختی داشتیم، در وضعیت نابسامانی از خطوط دفاع می‎کردیم، دشمن پیشروی کرده بود، خط ما بهم ریخته بود و در واقع عملیات روانی بود که نیروهای ما را تضعیف می‎کرد.

پس از اینکه یگان‎ها به ما ملحق شدند، توانستیم عملیات را آغاز کنیم. چون یک یال از چهارزبر را دشمن گرفته بود و یال آخر دست ما مانده بود، تصمیم گرفتیم این یال را از دست دشمن در آوریم تا در دفاع از چهارزبر بتوانیم به یک استحکام برسیم.

تلفات سنگینی را متحمل شدیم و الحاقی هم صورت نگرفت، مجبور به عقب‎نشینی دو گردان شدیم. این بود که در شب اول موفقیتی حاصل نشد.

در شب دوم نیروهای بیشتری به ما ملحق شدند، لشکر عاشورا آمد، لشکری از بچه‎های تهران آمدند و از جنوب هم لشکرهایی داشتیم و توانستیم لشکر دشمن را منهدم کنیم و در واقع کار خدا بود که عملیات مرصاد انجام شد و تفسیر واقعی «مرصاد» در این عملیات در آنجا اتفاق افتاد.»

«بانه» چند ماه در قُرُق لشکر ۳۱ عاشورا بود

همچنین از  سردار امین شریعتی فرمانده وقت لشکر عاشورا در خصوص حضور رزمندگان آذربایجانی چنین نقل شده است:

«در زمان پذیرش قطعنامه لشکر در دو منطقه بانه و منطقه جنوب ؛ بنده در منطقه جنوب حضور داشتم. عراق به سمت خرمشهر و اهواز پیشروی می کرد که بلافاصله اعلام کردند منافقین از مرز خسروی از منطقه سر پل ذهاب-اسلام آباد غرب به سمت کرمانشاه حرکت کردند تا به تهران برسند.به دستور آقای رضایی و سردار صفوی باید سریع به منطقه غرب می رفتیم تا جلوی آن ها را بگیریم.با دو فروند هلیکوپتر که از هوانیروز ارتش هماهنگ شده بود به اتفاق تعدادی از فرماندهان گردان ها و معاونان سوار شدیم و به سمت کرمانشاه رفتیم.شهید صیاد شیرازی از تهران حرکت کرده بودند و همزمان با ما به کرمانشاه آمدند.به اتفاق به سمت قرارگاهی که شهیدشوشتری مسئول بودند رفتیم.شهید صیاد با تواضع و حالت احترام نظامی خودشان را معرفی و اعلام کردند در خدمت هستیم. قرار شد نیروهای ما را از غرب،تبریز و جنوب با امکانات هوایی نیروی ارتش به گردنه حسن آباد،جایی که پشت منافقین قرار می گرفت منتقل کنند. روزی که عملیات مرصاد انجام شد از ارتفاعات حسن آباد به وسط منافقین زدیم و از آنجا توانستیم تعداد زیادی از منافقین را بکشیم و اسیر کنیم.بعد از برقراری آتش بس، چند ماهی در منطقه بانه بودیم و بعد از آن تمام لشکر را به پادگان شیخ قاضی تبریز منتقل کردیم و در آنجا مستقر شدیم.»

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *