به گزارش تبریز بیدار ، جمع با واکنش جدی و آمیخته با قاطعیت آقا روبهرو میشود: «نه! بر نمیدارم!» حرف ماسک است. یادداشتی آمده و یحتمل بهدلایل فنیِ تصویربرداری، درخواست برداشتن ماسک را از آقا کرده.
فضای جلسه بهخودیخود همینجور سنگین است، جدیت خود آقا هم این سنگینی و ثقل را دوچندان کرده، طوری که وقتی یادداشت مزبور رسید (فاصلهها بسیار زیاد بود و طبق منطق ما برداشتن ماسک بلامانع) جمع با واکنش جدی و آمیخته با قاطعیت و البته با رگههایی از عتاب ایشان روبهرو میشود: «نه! بر نمیدارم!» و دوباره ادامهی صحبت و رفتن سر موضوع اصلی! چشم میدوزم به حدیثی که بر بالای جایگاه حسینیه جاخوش کرده؛ این حدیث حسینیه در این چند سال خودش شده یک رسانه برای زدن بعضی حرفها. این مرتبه از امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت میکند: «مداومت کنید بر آنچه صلاح مؤمنین است.» گوشهی دفترچهام یادداشتش میکنم.
آنهایی که کارمند نیستند چه!؟
جدیت و سنگینی جلسه بیشتر هم میشود وقتی صحبت میرسد به تنگی معیشت مردم: «آنهایی که کارمند رسمی نیستند چه؟» فیالفور ذهنم میرود سمت رفیق شفیقی که دو سه هفتهای زمینگیرِ کرونا بود. حالا هم بعد از شکستدادن کرونا باید کفش آهنین به پا کند و سه چهار لایه ماسک به صورت و در این اوضاع همهگیری و تعطیلی و یکسوم نیروی اداری، بیفتد توی راهروهای تأمین اجتماعی تا مزد آن نصف ماهی که سر کار نبوده و کارفرما هم چیزی پرداخت نمیکند را از بیمه بگیرد. (حالا تصورکن در این اوضاع خرچنگ قورباغهی اقتصادی که افتان و خیزان، خودت را تا سر ماه رساندهای، واریزی ماهت نصف شده و برای الباقی باید بیفتی در هزارتوی بوروکراسیِ دیوانسالاری تا مگر چند هفته یا چند ماه بعد، نیمهی دیگر واریز شود.) چرا؟ چون رفیق شفیق رسمی نیست. یکی هم پیدا شد حرف دل اینها را بزند. خنکایی از روی دلم بر میخیزد و میپیچد توی وجودم!
سکوت خیمه زده! ادامهی صحبتها، جگرخنککنتر است: «آنهایی که اصلاً کارمند نیستند چه؟ آنهایی که تحت پوشش بیمهای نیستند چه؟ اینها هم خیلی زیادند.» واکنش آقاست به خبرهایی که دربارهی «اضافهکمک اقتصادی» به مردم نقل میشود. گزارشهای رسانهای و رسمی و اخبار روزنامه و خبرگزاری و رادیو و تلویزیون میگویند «اضافه کمک اقتصادی به مردم»، امّا آقا حواسشان به قید مشروط «کارمندان دولت» در این خبر هم بوده: «حالا گفتند در این شرایط اضافهای برای کارمندان دولتی و کارمندان رسمی در نظر گرفته شده؛ آنهایی که کارمندند، امّا رسمی نیستند چه؟ آنهایی که کارمند نیستند چه؟ آنهایی که تحت پوشش بیمه نیستند چه؟» توی ذهنم دارم اینها را میگذارم کنار خردهفرمایشهای فلان مسئول درجهچندم و تزهایی که دربارهی گرانشدن اجناس داده بود که مردم، فلان کالا و فلان جنس را نخرند و همینجور هم داشت به این فهرست اضافه میکرد! خنکا همینجور دارد میپیچد.
